چند جهانی و علم
آیا استیفن هاوکینگ، به چند جهانی اعتقاد داشت؟
اِستیوِن ویلیام هاوکینگ (انگلیسی: Stephen William Hawking؛ ۸ ژانویهٔ ۱۹۴۲ ۱۴ مارس ۲۰۱۸) فیزیکدان نظری، کیهانشناس و نویسندهٔ انگلیسی بود. او مدیر تحقیقات مرکز کیهانشناسی نظری در دانشگاه کمبریج بود و بیش از چهل سال، سابقه فعالیت علمی داشت. کتابها و همایشهایش او را به یک چهرهٔ محبوب، تبدیل کرده بود. او عضو جامعهٔ سلطنتی هنر و نیز، عضو ثابت جامعهٔ آکادمی پاپتیکال علوم (Pontifical Academy of Sciences) بود.
هاوکینگ، سی سال، از ۱۹۷۹ تا یکم اکتبر ۲۰۰۹، دارنده ی کرسی ریاضیات لوکاس بود. وی به خاطر فعالیت در کیهانشناسی و گرانش کوانتومی به ویژه دربارهٔ سیاهچاله، شناخته شدهاست. کتاب تاریخچه ی زمان او، با رکوردی ۲۳۷ هفتهای پرفروشترین کتاب در بریتانیا باقیماند و علاوه بر آن هفتهها در صدر پر فروشترین کتابهای ساندی تایمز بود. همچنین، کتاب طرح بزرگ او که در اواخر سال ۲۰۱۰ به چاپ رسید پس از چند روز به یکی از پرفروشترین کتابهای آمازون تبدیل شد.
کتاب جهان در پوست گردو نیز از پر فروشترین کتابهای علمی بود که طبق گفته خودش به نوعی ادامه کتاب تاریخچه ی زمان بود. هاوکینگ دچار بیماری اسکلروز جانبی آمیوتروفیک ALSبود و از هر گونه حرکت ناتوان بود؛ نه میتوانست بنشیند، نه برخیزد و نه راه رود. حتی قادر نبود دست و پایش را تکان بدهد یا بدنش را خم و راست کند و حتی توانایی سخن گفتن نیز نداشت.آخرین مقاله ی منتشر شده ی استیفن هاوکینگ پیش از مرگش با عنوانیک خروج آرام از تورم درونی، فرمولی ریاضی را بر وجود چندجهانی ارائه میدهد.
)و اما چند جهانی، نظریه ی علمی و نیز دارای برهان ریاضی از طرف دانشمند آمریکایی هیو اورت است و در علم فیزیک کیهانی و مکانیک کوانتوم، زیاد طرح میشود (به طور خلاصه مکانیک کوانتوم مجموعه نظریات فیزیک است که به پژوهش رفتار و خواص ماده و نیرو در سطح اتم یا زیر اتمی(جهان اتم و ذرات نخستین ماده)اختصاص دارد و همه ی آن نظریه ها به صورت عام بر نظریه ی کوانتومی فیزیکدان آلمانی ماکس پلانک استوار است که انقلابی عظیم در جهان فیزیک ایجاد کرد و ویژگی های آن را به شکل زیادی تغییر داد بلکه میتوان آن را همراه با نظریه ی نسبیت عام، سنگ بنای ساختار فیزیک جدید نامید.)
و دانشمندان با آن، راه حل یکی از چالش هایی را- که در دوره ای از زمان بر بسیاری از آنها قابل درک نبود- پیدا کنند.
و خلاصه ی داستان، به سادگی اینگونه است: آزمون های دانشمندان مکانیک کوانتوم تاکید دارد نخستین ذره ها مانند الکترون، به صورت دوگانه رفتار میکند و آن در صورتی که رصد کننده و ناظر نباشد، مانند موج و ابری از احتمالات و تصاویر رفتار میکند و اثری شبیه تداخل موجی ایجاد می کند و در آن، احتمالات و تصاویر، تشخیص داده نمی شود و در زمان وجود رصد کننده و ناظر، همه ی آن احتمالات و تصاویر فرو می ریزد و یکی از آنها باقی می ماند و همان الکترون، به عنوان ذره ای- که تاثیری نقطه ای و مشخص بر پرده ی اندازه گیری، باقی می گذارد- رفتار میکند.
و سوال: چرا یکی از این احتمالات با رصد، مشخص میشود و بقیه کجا می رود؟ این معما دانشمندان را حیران کرد و تفسیری منطقی برای آن نداشتند و برخی از آنها نهایتا به انکار قانون سببیت رسیدند؛ با وجود اینکه این، قانونی کاملا بدیهی است و تصور کردند ضروری نیست هر چیزی، سببی منطقی و عاقلانه داشته باشد؛ ولی هیو اورت تصور کرد رصد کننده، کسی است که به نسخه های متعدد تقسیم میشود و هر انتخاب از آن انتخاب های کوانتومی را- که بر اساس آن، در زمان نبود رصد موج، مهیا میشود- اشباع میکند.
در سال 1957 میلادی اندیشه ی چند جهانی طرح شد و برای آن، دلیل ارائه گردید.
سید احمد الحسن می گوید: (به جای آنکه به شکل غیر منطقی پاسخ داده شود و گفته شود: احتمالات دیگر در لحظه ی رصد، پنهان شده یا از میان رفته است و لحظه ی رصد، یکی از احتمالات را آفریده است و آن، واقعیت است و دیگر موارد از میان رفته است و آنها واقعیتی جایگزین هستند و به جای آنکه رصد کننده و فرایند اندازه گیری، اثری نامفهوم در خلق واقعیت و پنهان شدن دیگری داشته باشد، هیو پاسخی را آورد که میگوید همه ی احتمالات، در واقعیت، موجود است و محقق شده است ولی در جهان های دیگری یا کیهان های دیگری محقق شده است؛ یعنی هیچ فروریزشی برای تابع موج نیست بلکه بیش از یک واقعیت حقیقی وجود دارد و در جهان ها یا کیهان های متفاوتی است و در تداخلی، ظاهر می شود و میتوان این تداخل را در سطح کوانتومی اندازه گرفت و آنچه رخ میدهد: وقتی مثلا به اندازه گیری دره بپردازیم، ما یکی از این تصاویر واقعی را برمی گزینیم و آن را مشاهده می کنیم و همان فرایند مشاهده، مانع می شود بقیه ی تصاویر واقعی را مشاهده و اندازه گیری کنیم؛ به این ترتیب ما می توانیم یکی از تصاویر واقعی را اندازه گیری و مشاهده کنیم.)(سید احمد الحسن- توهم بی خدایی: 530-531)
آنچه می خواهم در مورد بحث خودمان بگویم اینکه: واقعیت بر اساس این نظریه ی علمی، منحصر به کیهان جسمانی ما نیست و آن بسیار بزرگتر از تشخیصی است که به ما نشان داده میشود و شک کنندگان تصور کرده اند.
و این حقیقت است؛ همانطور که اکنون برای ما مشخص شد و از پایه های افکار دینداران که مستند به رسولان خدا است، نمی باشد ولی به اعتراف بزرگان علما از جمله استیفن هاوکینگ (یکی از نظریه پردازان بی خدایی در جهان) حقیقتی علمی و ثابت شده و دارای دلیل و برهان است و او در آخرین مقاله ی خود پیش از وفاتش گفته است: (ما محصور در یک جهان منفرد در نوع خود نیستیم بلکه پژوهش های ما نشان داده است، کیهان های چندگانه از آنچه برخی پژوهشگران اعتقاد دارند، بسیار کمتر است.)(سخن او در سایت زیر https://bit.ly/2TeT7y7 )
و وقتی این روشن شد از علم نیست وجود مخلوقات دیگر، غیر از خودمان را به عنوان انسان؛ چه در کیهان ما یا در کیهان های دیگر نفی کنیم مانند جن و فرشتگان؛ در حالی که می توانیم تاثیر آن را در این جهان، لمس کنیم زیرا مشاهده ی انسان و رصد او همه ی داستان در تحقیق معادله ی واقعیت نبوده است؛ به خصوص وقتی آن خبر از طرف رسول الهی ای صادر شده باشد که با دلیل عقلی و نقلی بر راستی خود در ادعایش برهان آورده است و در نتیجه همه ی آنچه خبر داد، راست شد.
و نیز: خبر دادن از وجود جهان های دیگری غیر از جهان جسمانی ما از طرف پیامبر اگر انصافی باقی مانده باشد لازم است سببی بر اعتقاد به درستی نبوت و بعثت او از طرف خدا و نه برعکس باشد: با این تصور که مردی با زندگی در قلب صحرا بیش از 1400 قبل سال، از وجود جهان ها و کیهان هایی غیر از جهان ما- که در آن هستیم- خبر داده و این حقیقت علمی است که علم جدید چند سال قبل، آن را بیان کرده است.
چگونه پیامبر صلی الله علیه و آله توانست این حقیقتی را بشناسد که از کیهان ها تعبیر می کند و چه کسی جز پروردگار کریمش- که او را مبعوث کرد و او را برای هدایت خلق به سوی آن معبود سبحان، ارسال کرد- به او در این مورد، اطلاع داده است؟!
و پیش از ترک این شبهه باید به مطلب مهمی- که با این موضوع ارتباط دارد- بپردازم.
مطلب مهم:
گفته شده است داده های مکانیک کوانتوم در فیزیک جدید، به ناظر هوشمند، محوری اساسی را در تشخیص آنچه واقعی است از آنچه غیر واقعی است، میدهد و در نتیجه بر همه ی اشیایی که تابع مشاهده ی انسان و اندازه گیری او نیست نمیتوان حکم کرد که واقعی است. و در پاسخ بر اینگونه طرح می گویم: با وجود اینکه نمونه ی واقع- که مکانیک کوانتوم به آن رسیده است- از محوری بودن انسان یا ناظر در کیهان پرده برداری میکند و به این ترتیب با متون دینی بسیاری، مطابقت و همراهی دارد که صدها سال پیش از مکانیک کوانتوم به محوری بودن انسان و موقعیت متمایز او در کیهان اشاره دارد ولی ما همزمان نمی توانیم آن را نمونه ی برتر در حل معادله ی واقع، تصور کنیم به چند علت:
1- فرایند رصد و اندازه گیری، گاهی منتفی شده است ولی واقعیتی جاری را منتفی نمیکند؛ مثلا در پدیده ی در هم تنیدگی کوانتومی بین دو جسم، می توانیم واقعیت یکی از آن دو را به صورت لحظه ای و آنی تعیین کنیم با اینکه رصد و اندازه گیری ای به صورت مستقیم برای آن، وجود نداشته نباشد و آن، فقط با اندازه گیری و رصد ذره ی دیگر است که از نظر کوانتومی با آن ارتباط دارد و این، نشان میدهد فرایند رصد و مشاهده به تنهایی در تعیین چیزی واقعی از چیزی غیرواقعی کافی نیست.
دکتر سید سلمان فاطمی . نورولوژیست, [6/2/2023 11:14 PM]
*(در هم تنیدگی کوانتومی، پدیده ای فیزیکی است که برای دو ذره ی کوانتومی رخ میدهد که قبلا در هم تنیده بوده اند و بعدا جدا شده اند و تو همین که خاصیت فیزیکی یکی از آنها را بشناسی به صورت آنی دیگری را هم میشناسی بدون آنکه مقدار مسافت جدا کننده ی آن دو در نظر گرفته شود و به عنوان مثالی ساده برای بسط فکر:
اگر دو الکترون Aو B را داشته باشیم و در زمانی در گذشته با هم در هم تنیده و پیوسته بوده باشند و رابطه ی کوانتومی خاصی در جایگاه (س) بین آنها شکل گرفته است و اگر تصور کنیم این دو از هم جدا شده اند و با همان نیرو و توان(مقدار حرکت)حرکت کرده اند ولی یکی از آنها به سمت راست نقطه ی (س) و دیگری به سوی چپ آن، رفته است و وقتی خواسته باشی جایگاه این دو (یا هر صفت فیزیکی دیگر) را بشناسی و اقدام به اندازه گیری الکترون A کنی، همین که بدانی در فاصله ی۱۰۰ کیلومتری سمت راست(س)قرار دارد، در همان لحظه موقعیت الکترون B در همان مسافت در سمت چپ نقطه ی(س) قرار خواهد داشت؛ بدون آنکه تصمیم به اندازه گیری و مشاهده ی آن، داشته باشی و این، یعنی واکنش دو جانبه و در هم تنیدگی بین دو ذره باقی خواهد ماند، بدون آنکه به مسافتی توجه شود که آن دو را از هم جدا میکند.)
*نتیجه ی شگفت بودن مکانیک کوانتوم و نظریه های آن در تفسیر پدیده های فیزیکی و جدالی که ایجاد کرده است، ما را نیازمند وضع دیدگاهی یگانه برای تفسیر واقعیت بر اساس آنچه نظریه های مکانیک کوانتوم ارائه میدهد، کرده است و این دیدگاه، به مانند مرجع اندازه گیری است و تفسیر کپنهاگن را دانشمندان فیزیکدان نیلز بور و ورنر هایزنبرگ در سال ۱۹۲۷ میلادی بر اساس آنچه بزرگان علمای آن زمان دریافتند، مطرح کردند.
2- آنچه مکانیک کوانتوم سنتی(تفسیر کپنهاگن)در معادله ی واقعیت به آن رسیده است شاید در حالت پیش بردن واقعیت برای تشخیص یعنی (واقعیت=شخصیت دادن) دارای وجهی باشد ولی حقیقت اینکه واقعیت، بزرگتر از شخصیت دادن است و مثلا واقعیت جایگزین- که نظریه ی چند جهانی هیواورت طرح کرده است- با اینکه از نظر ما نمایان نیست ولی نتیجه می گیریم، واقعی است و شایسته است دارای جایگاه باشد و واقعیت جایگزین بر تحقق و وجود بقیه ی احتمالات در نظر گرفته شود- که تابع موج بعد از فروریختنِ با رصد و مشاهده، در برمیگیرد.
3- دانشمندان مکانیک کوانتوم، نمی توانند نسخه ی خود را در مورد واقعیت اینطور تصور کنند که نسخه ی معیار است و لازم است همه ی نسخه های دیگر را مورد محاکمه قرار دهد زیرا ناقص است و همه ی داستان واقعیت را نمایش نمی دهد و این، بعد از اعتراف آنها به ناتوانیشان بر جاری کردن آن بر ابتداها یعنی ابتدای پیدایش کیهان است که در سرآغاز آن از دید آنها قوانین فیزیک به طور کامل متلاشی می شود.
ممکن نیست مشاهده ی هوشمند بشری، آن چیزی باشد که به تنهایی واقعیت را می سازد؛ نه به خاطر وجود واقعیت بیرون از کیهان ما- که در آن زندگی می کنیم- آنطور که نظریه ی جهان های چندگانه مطرح میکند، بلکه چون چیزهایی وجود دارد که به عنوان حقیقتی واقعی توصیف می شود بلکه موقعیتی اساسی در طرح واقعیت کیهانی ما دارد ولی تابع فرایند مشاهده و رصد نیست؛ مانند تکینگی انفجار بزرگ و حقیقت ذره ی نخستین؛ آیا آن در حقیقت خود ذره است یا موج یا چیز سومی؟ کسی نمی داند!
و آنچه از طبیعت دوگانه برای ذره ظاهر میشود نتیجه ی مشاهده است و موجود می باشد حتی در حالت رفتار موجی ذره.
نهایت امر اینکه مشاهده ی اثر تداخلی آن بر پرده ی اندازه گیری، بعد از پایان سفر آن است و در طی سفر نیست اما همان حقیقت ذره با چشمپوشی از رصد و مشاهده، ناشناخته است بلکه نمیتوان با حدود ابزارهای مهیا در دست علما به شناخت آن رسید زیرا تو به مجرد اینکه رصد و اندازه گیری را در موضوعی وارد کنی طبیعت دوگانه، به طور مستقیم ظاهر میشود و به این ترتیب واضح میشود که عملیات رصد و اندازه گیری دارای کلیدهایی برای هر چیزی در این مورد در این کیهان نیست تا به تنهایی برای الگوی واقعیتی کافی باشد و فراموش نمی کنیم هر آنچه در کیهان مشاهده می کنیم از جمله بدن های ما جز انباشت آن ذرات اولیه- که حقیقت آن را نمی شناسیم- نمی باشد و چیز بیشتری نیست.
( به نظر می رسد هر آنچه در جهان زمینی یا آسمانی مشاهده می کنیم از اتحاد الکترون ها و بلندترین کوارک ها و پایین ترین آنها ساخته شده است.)(کیهان شگفت انگیز، برایان گرین: ۲۲)
4- مهم است همچنین بدانیم محوری بودن مشاهده ها در کیهان و نقش آن در تشخیص واقعیت به این معنی نیست که مشاهده گران، علت فاعلی در ایجاد کیهان و حقایق واقع هستند و آنطور نیست که برخی عبارت های علمای فیزیک کوانتوم تصور کرده اند بلکه منظور چیزی است که آن محوریت، به آن هدایت میکند که ناظر و مشاهده گر، هدفی است که کیهان در وجود خود، رعایت حال آن را میکند و تفاوت بین هدف و فاغل، بسیار بزرگ است.
و در حدود ارتباط امر با بحث ما، تاثیر ناظر در ایجاد واقعیت کیهانی، فقط در تشخیص و تعیین آن و نه در اصل وجودش، جلوه گری میکند.
بخشی از کتاب دفاع از پیامبر نوشته ی دکتر علا سالم - دکتر علا سالم دانشمند عراقی و مدیر دانشکده ی پژوهش های برتر دینی و لغوی در نجف اشرف
https://youtube.com/shorts/8Wz401ws8rM?feature=share
آدرس مطب : اصفهان ، خیابان آمادگاه ، روبروی داروخانه سپاهان ، مجتمع اطبا ، طبقه اول
تلفن : 32223328 - 031