دو سوی واقعیت از لی بلادون پژوهشگر هوشیاری و فیزیک کوانتوم
ایا در زیر نمایشی از جهان- که به آن عادت کرده ایم، نمای دیگری هم وجود دارد؟
و عادت های ما در نشان داده واقعیت چه نقشی دارد؟
آیا باید بر عادت ها خود ایستاد یا از آن گذشت؟
حس و ادراک، قسمت سی و سوم
منبع هوشیاری کجاست؟، قسمت سی و سوم
طول پلانک (ده به توان منفی 35)و زمان پلانک (ده به توان منفی 43) انتهای فضا و مکان هستند زیرا فضا و زمان آنطور که ما می شناسیم در بعدی کوچکتر از این، وجود ندارد. پس فراتر از این دو مقیاس بسیار کوچک، واقعیت چه چیزی است؟
آیا واقعا ممکن است واقعیت، دو رو داشته باشد؟ بسیار خوب. این مانند آن است که بپرسیم چه چیزی فراتر از پیکسل های یک صفحه ی کامپیوتر وجود دارد. از دید سطحی صفحه ی کامپیوتر، پاسخ این است که هیچ چیزی وجود ندارد زیرا پیکسل ها، نهایت ترتیب واقعیت هستند.
ولی اگر ما نگاه خود را در عمق ترتیب متفاوتی از واقعیت، وارد کنیم ما کشف میکنیم رمر کامپیوتر در زیر همه ی تصاویر روی صفحه وجود دارد. اگر ما این تمثیل و قیاس را به جهان واقعی ببریم، مقیاس پلانک نهایت واقعیت فیزیکی ماست.
و ترتیب متفاوتی از واقعیت- که در زیر آن قرار دارد- قابل حس و ادراک نیست و به وسیله ی ابزارهای حسی ما درک کردنی نیست و بیشتر دارای انرژی و طبیعت اطلاعاتی است و این، مانند رمز کامپیوتر است.
دو سوی واقعیت (واضح و مبهم)
فیزیک دان معروف دیوید بوهم این دو ترتیب واقعیت را ترتیب واضح و ترتیب ناواضح واقعیت، خوانده است. ترتیب واضح چیزی است که ما آن را معمولا واقعیت می نامیم ولی این در حقیقت فقط سطح خارجی واقعیت است. آن تظاهر آشکار و آشنای جهان-فضا، زمان و ماده است. ترتیب ناواضح و مبهم، عمیق تر است و واقعیتی بیشتر بنیادین دارد که در زیر سطح آشنای ماده قرار می گیرد.
آن، خصوصیت و پتانسیل ناآشکاری است که جهان آشکار، از آن منشا می گیرد و به واقعیت، تبدیل می شود و ابعاد بیشتری دارد و از نظر(اطلاعاتی، انرژی و فضایی)، درون هر واحد جهانِ قابل مشاهده، قرار می گیرد.
در کیفیت های واضح و ناواضحِِ واقعیت بر اساسِ نظر بوهم، ترتیب واضح، ثانویه، منشتق شده و منشا گرفته از ترتیب ناواضح و مبهم است و این ترتیب ناواضح، اولیه به حساب می آید. ولی دو سوی واقعیت در یک حرکت جاری تقسیم نشده بدون مرز، با هم نوسان و بسامد دارد.(نوسان بین وضوح و عدم وضوح، نوسان بین آنچه دیده می شود و آنچه دیده نمی شود، نوسان بین تاریکی ای که بخش بزرگتر کیهان ماست و روشنی ای که برداشت جزیی ذهن مغز زده ی مااست...
و این نوسانات لازمه ی پیدایش کیهان است؛ هرچند این نوسان، واقعیت مبهم را از چشم می پوشاند. ولی باید توجه کرد هر معرفت و علمی، حجاب و پوششی بر علوم دیگری است که در دستر س فرد قرار نگرفته است. علم و معرفت، حجاب است
واقعیت شکل گرفته در اندام های حسی ما، چیزی جز جلوه ی واقعیت مبهمی نیست که ماندن در قفس عالم ماده از ما پوشانده است.)
پس ترتیب های واضح و مبهم، مجزا هستند ولی از هم جدا نیستند. دو سوی واقعیت، جنبه های سازنده و هنوز مکمل یک موجودیت واحد هستند و این مانند دو سوی یک حلقه یا سمبل دو نیروی متضاد(یین یانگ)است. در حقیقت سمبل یین یانگ، به طور کامل این دو جنبه ی واقیعیت را نشان میدهد- ترتیب سیاه، نادیدنی، نامشخص و مبهم و ترتیب واضح، قابل مشاهده، آشکار و سفید.
و نقطه ها در مرکز هر گرداب، نشان میدهد چگونه دو جنبه ی واقعیت بر هم تاثیر می گذارند. بنابرین هرچند آنها در ابتدا جدای از هم به نظرمی رسند دو جنبه، در حقیقت بسیار شدید در هم فرو رفته و یکپارچه هستند.
عرصه ی کوانتومی، گذرا است. واقعیت فیزیکی چیزی مداوم است و در یک سمت، حالت کلاسیک و در سوی دیگر حالت کوانتومی دارد. به همین ترتیب عرصه ی کوانتومی هم مداوم است و در یک سمت، واضح و در سمت دیگر دارای ابهام است.
واقعیت واضح/آشکار/ماده در دو مقیاس می آید و به پایان می رسد: مقیاس کوانتومی جایی است که ماده خاموش میشود و ذرات، مانند بسته های موج میشوند. اتم هیدروژن(ده به توان منفی ده سانتیمتر) کوچکترین شکل ماده ی فیزیکی است. ذرات زیر اتمی (مانند باریون ها، مزون ها، کوارک ها و پرئون ها) نمی توانند به طور مستقل شکل فیزیکی خود را حفظ کنند بنابرین کاملا فیزیکی نیستند. طبیعت واقعی و طبیعی آنها، اتری دارای انرژی و موج مانند است.
مقیاس پلانک(ده به توان منفی 35) جایی است که جهان آشکار آنطور که ما میدانیم، می آید و به پایان می رسد و این جهان شامل مکان، زمان و ماده است. فراتر از این افق رویداد، ترتیب کاملا متفاوتی از واقعیت وجود دارد
که بر اساس نظر بوهم، مبهم ، اطلاعاتی، همه جانبه نگر و دارای ابعاد بیشتر است. انرژیِ-ماده ی اتری میدان کوانتومی(ده به توان منفی ده یا ده به توان منفی 35 )آشکار است زیرا عملکردهای موج کوانتومی در فضا-زمان وجود دارد(آنها واضحا در آزمون های دو شکاف در جهان آشکار، نمایان هستند) ولی همچنین مبهمند زیرا خصوصیات دارای ابهام و عدم وضوح مانند برهمنهی، لا مکانی و در هم تنیدگی، مشخصه ی عرصه ی کوانتومی هستند.
بنابراین عرصه ی کوانتومی می تواند به عنوان یک عرصه با فاز گذرا توصیف شود که در آن، ترتیب های آشکار و مبهم با هم تداخل دارند در جایی که بار کردن، به کاملیِ میدانی فراتر از مقیاس پلانک نیست.
خصوصیات عرصه کوانتومی مبهم یا تا حدی آشکار، مسئول همه ی شگفتی های کوانتومی است که در مقیاس های زیراتمی رخ می دهد. برهم نهی، لا مکانی و در هم تنیدگی خصوصیات ترتیب مبهم است ولی چون ترتیب مبهم، درون و از طریق ترتیب ظاهر، قرار میگیرد آن خصوصیات مبهم در درون، جای میگیرد و آشکار نیست
این نفوذ در میدان کوانتومی اتری و ظریف کوانتومی، واضح تر از محیط فیزیکی است زیرا چگالی ماده ی فیزیکی، بر ابهام موجود، برتری و ارجحیت دارد. پدیده های کوانتومی می تواند در ماده ی فیزیکی در مقیاس های بالاتر از ده به توان منفی ده، رخ دهد ولی فقط در زمانی که این محیط تا دماهای بسیار پایین سرد شود. بسیار سرد نوسانات ماده ی فیزیکی را تا آن حد کند میکند که طبیعت کوانتومی پایه ای آن بتواند خودش را نشان دهد. (به مقاله یشرایط عجیب و شگفت ماده- که در فضا ساخته شده است.)
خلاصه: برای خلاصه کردن... واقعیت فیزیکی از نظر مادی پایدار(ظاهر) است. واقعیت کوانتومی یک وضعیت اتری جریان(گذرا)است.
قبل از مقیاس پلانک، ترتیب کاملا متفاوتی از واقعیت مبهم وجود دارد. با در نظر گرفتن این در ذهن، تعجبی نیست که فیزیک و نسبیت کلاسیک(که به طور کامل جهان فیزیکی ماکرو را توصیف میکند به نظر میرسد با مکانیک کوانتومی ناسازگار باشد که به طور کامل جهان زیراتمی /اتری را توصیف میکند.
آنها حرف به حرف، چیزهای متفاوتی از فازها یا صفحات واقعیت را توصیف می کنند واقعیت آشکار فیزیکی ما از ترتیب مبهم واقعیت با چند بعد منشا می گیرد و آن از طریق شبکه ی پیکسل های کوانتومی خود را نمایش میدهد. به مقاله پیکسل های کوانتومی در همین کانال مراجعه شود.)
https://evolvingsouls.com/blog/two-sides-of-reality/
آدرس مطب : اصفهان ، خیابان آمادگاه ، روبروی داروخانه سپاهان ، مجتمع اطبا ، طبقه اول
تلفن : 32223328 - 031