زبان، ریشه هایی شناختی است که به مرور تکامل و ارتقا می یابد.
وسیله ی ارتباطی میان موجودات هوشمند، از نخستین موجودات تا انسان آگاه و هوشمند امروز، امکان ارتباط بیشتر و تشکیل خانواده و جامعه را داده است و این جمعیت های همکار، از باری- که بر دوش یک فرد به تنهایی وارد می شود- می کاهد و نوعی صرفه جویی در مصرف انرژی است.
این ابزار ارتباطی بر اساس امکانات هر موجود زنده، و ابزارهای شناختی و تکلمی او شکل گرفته است و با ارتقای ابزارهای شناختی و تکلمی، توسعه می یابد.
نگاه صرف بر قفس ها و ابعاد مادی ای- که انسان را محدود میکند- منجر به نتیجه ای کلامی میشود که محدود است و برعکس نگاه از فرای این ابعاد و حدود، منجر به کلامی میشود که عمیق است و فراتر از نگاه های بسته، مفاهیم را بیان میکند.
این طبیعتا با شعار بیهوده دادن- بدون آنکه اثری از زیبایی کلام، در رفتار نمایان باشد- متفاوت است. بخش بزرگ کلام، در رفتاری است که بعد از شعر و شعار می آید و اگر این دو همخوانی نداشته باشد، زشت ترین و تاریک ترین جلوه های حیات شکل میگیرد و این در زمانی است که زیباترین و پاکترین جلوه های کلمه و حق، در دست و کلام کسانی قرار بگیرد که نگاهشان بر زندگی، توهم بقای ملک دنیوی و نه حقیقت است.
کلام به عنوان میراثی از پیشینیان، هرچند دارای ظاهری ساده است ولی در بسیاری موارد، با توجه به نقش نگاه از جهانی بالاتر از جهان مادی- که از زمان نخستین تمدن های بشری، در متن زندگی مردم وجود داشته است و پیشرفت مشاهده شده در تمدن بشری مدیون این نگاه پویا است- دارای زوایای مخفی ای از ابعادی وسیعتر هست ولی این ابعاد وسیع معمولا مورد توجه عموم مردم نیست.
ابعاد پنهان در زبان های موجود جهان- که شاید به بیش از چند میلیون زبان برسد- همیشه بوده و اکنون هم هست ولی در برخی زبان ها با توجه به سطح درکی صاحبان آن زبان ها و پیشینه ی تمدنی و ادبی آنها غنی تر است. نگاه از سطح بالاتر، منجر به ورود عبارت ها و اصطلاحاتی خاص در متن زبان، میشود و این حالت، غنا و پویایی خاصی به زبان میدهد. اصطلاحاتی مانند خدا، تجلی، نور و ظلمت، چند جهانی و یا سقوط و صعود و سکون، با تعابیر مختلفی در زبان ها آمده است ولی پر و بال دادن به این اصطلاحات در همه ی زبان ها به یک صورت نیست.
برخی قوانین و الگوهای تغییر عبارت، در همه ی زبان ها بیان میشود که در نگاه اول، ممکن است دشوار و دست و پا گیر در نظر گرفته شود ولی این حالات به ظاهر دست و پا گیر، میتواند تلاشی از طرف صاحبان نخستین این زبان ها برای گنجاندن مفاهیمی بلند در قالب زبان خودشان باشد. این حالت، محدود به زبان خاصی نیست و زبان های قدیمی ای که هنوز حضور دارند مانند زبان عبری، عربی، فارسی، یونانی و ...؛ به خصوص اگر دارای متون مقدسی بوده باشند- که در صدد حرکت دادن انسان به سوی جهان های بالاتر، است- این زوایا و ابعاد موجود هست.
اعراب(حرکت گذاری یا صریح و روشن کردن)، در زبان عربی به صورت فتحه، کسره، رفع و سکون، چهار شکل کلمه براساس صدای آخر آن است.
اعراب اصلی: هر گاه کلمه ای در حالت رفع، ضمّه( ُ ٌ ) و در حالت نصب، فتحه ( َ ً ) و در حالت جرّ، کسره ( ِ ٍ ) و در حالت جزم ، سکون ( ْ ) داشته باشد دارای « اعراب اصلی » می باشد.
این چهار شکل معروف، میراثی زبانی در عربی است؛ هرچند زبان شناسان در مورد شرایط آن، به اختلاف افتادند و هر کدام داستانی را برای موجه و محترم کردن بیان خود ایراد کرد.
با این حال، هر چیز هر چند داستانی و افسانه ای و مورد اختلاف، ریشه هایی حقیقی دارد که در بستر گذر تاریخ، دچار انحرافات و کجی ها شده است.
حقایق این تعابیر و اصطلاحات و قوانین زبانی، هرچند از نظر عموم مردم، مخفی و بی اهمیت است، از دیدگاه ناظری که از فرای ابعاد مادی و خارج از قفس دنیا مینگرد، میتواند مفاهیم بزرگی را نشان دهد.
مثلا امام صادق ع در تفسیر این اعراب(حرکت گذاری) ظاهری، اعراب های چهارگانه ی قلب را به عنوان منبع و منشا بالاتر شناخت، بیان می کنند که قابل توجه است.
امام صادق علیه السلام:
اعراب قلب ها، چهار نوع است:
رفع، فتح و خفض(کسره) و وقف(سکون):
رفع(بالا رفتن)قلب در یاد خدا
و فتح(گشایش)قلب در رضایت از خدا
و خفض(کسره یا پایین رفتن) قلب، در مشعول شدن به چیزی جز خدا
و وقف(توقف) قلب در غفلت از یاد خداست.
آیا نمیبینی بنده وقتی با بزرگداشت، به طور خالصانه خدا را یاد کند به این خاطر، هر حجاب بین او و خدا برطرف میشود؟
و وقتی قلب، مورد قضای الهی را با رضایت از خدا بپذیرد چگونه قلب با شادی و راحتی و رحمت، گشوده میشود؟
و وقتی قلب، خود را مشغول چیزی از اسباب دنیا کند و بعد از آن، خدا و نشانه های او را یاد کند می بینی رو به سقوط و تاریکی میرود و مانند خانه ای خراب و ویران میشود که در آن آبادانی و همدمی نیست؟
و وقتی از ذکر خدا غافل شود بعد از آن، او را میبینی توقف کرده است و در پرده قرار گرفته
و میبینی از زمانی که از نور بزرگداشت و عظیم دانستن خدا جدا شود، سنگدل و تاریک میگردد؟
علامت رفع(بلند شدن)، سه چیز است: موافقت، عدم مخالفت و دوام شوق
و علامت فتح(گشایش) سه چیز است: توکل و راستی و یقین
و علامت خفض(سقوط)سه چیز است: خودپسندی و ریا و حرص
و علامت وقف ( توقف)سه چیز است: از میان رفتن شیرینی اطاعت، عدم تلخی گناه و پوشیده شدن علم حلال با حرام.(مجلسی، بحار الانوار: ج۶۷، ص۵۵)
آدرس مطب : اصفهان ، خیابان آمادگاه ، روبروی داروخانه سپاهان ، مجتمع اطبا ، طبقه اول
تلفن : 32223328 - 031