از نظر علم اعصاب اراده آزاد، حقیقت است یا توهم؟
تدريسی از دکتر توفیق مسرور از دانشکده تحقیقات برتر علوم دینی و لغتی در نجف اشرف
اراده آزاد، موضوع مناقشه از زمان های دور، در فلسفه و دیگر ميدان ها بوده است و این مسئله اي بسیار مهم در دین الهی است و بدون داشتن اراده آزاد، معنی ای برای تکلیف الهی وجود ندارد و بحث امروز در مورد اراده یا اختیار آزاد است و یا آنطور- که علمای علم اعصاب بیان می کنند- مغز ما خودش، به اختراع و ایجاد تصمیمات و انتخاب ها اقدام می کند و آن را اجرا می نماید و ما را به این توهم می اندازد که ما اراده آزاد داریم!
و برای اینکه اشکال طرح شده را بفمهیم، انجام یک آزمایش را از دید علمای اعصاب ببینیم.
فرض کنید می خواهیم چیزی را به طور آزاد، اراده کنیم از شما می خواهم فقط تصور کنید آن لحظه ای را که با آن می خواهید بر تکمه ضربه بزنید و باید در همان لحظه ای که آن را به یاد می آورید، بر تکمه ضربه بزنید. در تجربیات قرن گذشته پروفوسور بن جملی همین آزمایشی را- که گفتیم- در آزمایشگاه انجام داد و او از افرادی خواست تا تکمه را فشار دهند و او عددی را- که تحليلگر فعالیت مغزی نشان می دهد- مشخص می نماید و تفاوت بین این زمانها تعیین میشود.
نصب الکترودها و وصل آن به ارتباطات و ثبت وقایع داخل مغزی انجام میشود، تا اتفاقات داخل مغز و عضله و فشار دادن تکمه را نشان دهد.
آنچه دکتر بن جملی کشف کرد آن است که مغز ما مکانیسم های غیر هوشیار دارد که تصمیم می گيرد، مثلا قشر جلویی مغز، قشر پریتال را تحریک می کند یعنی این تصمیم در ابتدا غیر هوشیار است و قشر جداري، حرکات را مهیا می سازد سپس بیان این حرکات و تصمیمات به قشر حرکتی منتقل می گردد ولی شخص همچنان نمیداند که به صورت غیر هوشیار تصمیم گرفته است تا تکمه را فشار دهد. پس از اینکه پیام به قشر حرکتی منتقل می گردد و پس از 350 میلی ثانیه قشر حرکتی، تاکیدی را به قشر جداری میفرستد و شخص آگاه میشود و پس از 200 میلی ثانیه عضلات را تحریک میکند و با اراده بر تکمه فشار میدهد.
اگر بخواهیم این مراحل را خلاصه کنیم: مرحله اول بدون آگاهی برای تصمیم گیری در مغز است. در قسمت اول مرحله آماده سازی مخفی است که تقریبا 900 میلی ثانیه قبل از حرکت است پس از آن، آرام آرام فعالیت مغز آغاز میشود و زمان آگاه شدن از این فعالیت، حدود 300 میلی ثانیه قبل از حرکت است که فعالیت مغز تقریبا به حداکثر میرسد. سپس پیام به صورت ناآگاهانه به قشر حرکتی ارسال می شود و بعد مرحله ارادی ضربه زدن بر تکمه است.
(الگوی تصویری آن در فیلم تدریس و در پاورپوینت آن، موجود است. ) این تصویر، مراحل فعالیت مغز را نشان میدهد. پس اول مغز، به صورت غیر ارادی تصمیمی به حرکتی می گیرد و بعد از مدتی، دستور اجرا میدهد و در کمتر از یک ثانیه وارد منطقه ارادی مغز می شود.
بر اساس این نوع از تجربیات، برخی پژوهشگران نتیجه گرفته اند که تصمیمات ما همه اش ناآگاهانه است و از آنها گروهی، همه اراده آزاد را رد می کنند و آن را کاملا یک توهم می دانند و بیشتر اینها فیزیک دانها هستند.
بر اساس دیدگاه، دانشمندان را به چند دسته تقسیم می کنیم: دسته اول کاملا اراده آزاد را رد می کنند و به حتمی بودن عملکرد، به صورت صد در صد اعتقاد دارند(hard determinism).
در برابر گروه دیگری هستند که قائل به اراده کامل آزاد انسان هستند.
گروهی دیگر می گویند نه اراده کامل هست و نه اجبار کامل(hard incompatibilism) و گروه دیگر می گویند هم اراده آزاد ممکن است و هم اجبار کامل امکان دارد. (compatibilism) و اینها نوعی از اراده آزاد را برای انسان در نظر می گیرند.
در اینجا مقوله توهمی بودن اراده آزاد را مورد مناقشه قرار می دهیم. اکنون سوالی پیش می آید : اگر تصمیمات ما در منطقه غیر هوشیار رخ میدهد و ما فقط توهم و تصور اشتباه می کنیم که ما کسی هستیم که این کار را انجام داد، پس چرا ما این احساس قوی را داریم که ما کسی هستیم که اراده آزاد داریم؟ چرا تصور می کنيم ما تصمیم گرفتیم و ما انتخاب کردیم و چگونه تصمیم های غیر ارادی را توجیه و تفسیر کنیم؟ زیرا این اراده ها و تصمیمات، از بخش غیر هوشیار مغز ما منشا می گیرد. پژوهش گران روانشناس و علم اعصاب، با آزمایشاتی اینها را اثبات می کنند. ونمونه ای از آن را مطرح می کنیم ولی پیش از آن باید مقدماتی ساده را بفهمیم.
مغز ما همانطور که می دانید دو قسمت دارد: سمت راست و چپ و آنها وظایف مختلفی دارند از جمله تحلیل و بخشی دیگر از وظایف، نیازمند یکی از دو لوب راست یا چپ است و در برابر، قسمت هایی هست که وظایف را تنظیم می کند و وظایف لوب راست و چپ را با هم هماهنگ می سازد. در مغز ما میلیون ها سلول وجود دارد که دو قسمت را به هم مربوط می کند. پیامها و معلومات، دو قسمت را به هم ربط می دهد ولی اگر دو قسمت به روش طبیعی یا مصنوعی از هم جدا شوند، چه اتف
اقی می افتد؟
برای فهم این مطلب باید مقدمه ای را بدانیم. ما دو نیمه بینایی راست و چپ داریم. میدان بینایی راست، به سمت چپ مغز و ميدان بینایی چپ، به نیمکره راست می رود. در نیمکره چپ، اطلاعات سخن گفتن و بیان آنچه می بینید، وجود دارد و کسانی - که ارتباط دو نیمکره را از دست می دهند- اگر چیزی را در نیمه بینایی راست ببینند، میتوانند ان را به سادگی بیان کنند و بشناسند ولی همانطور که می بینيد اگر کلمات یا اشیا، در ميدان بینایی چپ آنها عرضه شود، به طور کامل از شناسایی آن ناتوان هستند
و همزمان و اگر از او بخواهیم چیزی را- که در نیمه چپ بینایی به او نشان داده میشود- با دست راست رسم کند، نمی تواند.
اگر چیزی در نیمه بینایی چپ باشد در قسمت پشتی نیمکره راست مغز دیده میشود و برای فهم آن، باید به نیمکره چپ بیاید و نیز برای آنکه چیزی را که در نیمکره چپ می بینید بتواند با دست راست بکشد همین انتقال باید صورت گیرد و وقتی ارتباط دو نیمکره مختل است چنین درک و چنین رسمی با دست راست انجام نمی شود، ولی به صورت ناخودآگاه میتواند با دست چپ، آن شی را رسم کند و پس از آنکه با دست چپ آن را در نیمه راست بینایی کشید، میتواند آن را بشناسد.
مطلب جالب اینکه اگر از این افراد سوال شود و به آنها به جای سوال شفاهی، تصاویری نشان داده شود و مثلا تصویر مرغ در نیمه راست بینایی آنها نشان داده شود و از فرد به جای آنکه از او خواسته شود تا اشیا را نام ببرد بخواهیم با دست راست چیزهایی- که روبرویش هست و مناسب آن چیزی است که در میدان بینایی راست دیده است- اشاره کند و با دست راست به آن چیزی اشاره کند که در میدان چپ بینایی دیده است طبیعتا همه افراد که در مغز خود این اختلال را دارند میتوانند جواب درست بدهند به شرطی که با دست راست به آن چیزی که در میدان راست بینایی می بینند اشاره کنند.
باز با دست چپ هم ميتواند زیرا این فرد از درک آنچه در نیمه چپ بینایی می بیند ناتوان است ولی با این حال دست چپ او میتواند به مطلب اشاره کند.(به صورت ناخودآگاه)
خوب اکنون اگر سوال شود و اگر از او در این حالت سوال شود جوابی بی ربط میدهد مثلا ممکن است بگوید بیل برای شستن فضولات مرغ استفاده میشود!! زیرا مطلب را نشناخته است و آنچه کشف شده است و تفسیر شده است، در نيمکره راست است.
پس در ميدان راست بینایی، انتخاب درست می کند و آگاهانه هم هست ولی در میدان چپ بینایی، باز انتخاب درست میکند ولی از علت آن، آگاه نیست و از روی غفلت و ناآگاهانه است یعنی بیمار، علت انتخاب ناآگاهانه خود را نمی داند و تفسیر مغزی او، یک نظریه را مطرح می کند و آن را به واقعیت مرتبط میسازد یعنی انسان برای تفکرات و برخوردها و رفتارها، کاملا وابسته به مغز خود است و این تفسیر منطقی را انجام می دهد.
خوب آزمایشات بسیاری از هر دو نوع وجود دارد- همانطور که گفتیم.
اگر بخواهیم آنچه را گفتیم خلاصه کنیم، این محققان می گویند ما دو امر را داریم: امر اول، تصمیماتی که در منطقه ناخودآگاه مغز انجام میشود سپس دستور به اجرا می دهد و قبل از اجراي آن، وارد منطقه ای با نام منطقه خودآگاه مغز می شود و این امر، بخشی از ثانیه قبل از شروع حرکت است. اما امر دوم و تجربیات دسته دوم: ما مجموعه ای از تشکیلات در مغز داریم که تحلیل منطقی تصمیم را انجام می دهد و سپس ما را به این توهم می اندازد که ما خودمان، آن افکار و تصمیمات را داشته ایم و خودمان، آن سخنان را گفته ایم و این سبب احساس آزادی اراده می شود و اگر بین دو امر را جمع کنیم، می فهمیم که آزادی اراده، چیزی جز توهم نیست!
اکنون چگونه با وجود این آزمایشات و تجارب، این ادعا را رد کنیم؟ اولا نیازمند چند امر هستیم اولا وقتی می گوییم ما اراده و آزادی داریم و می توانیم تصرفات خود را آگاهانه انجام دهیم، آیا این اراده و آزادی مطلق در همه برخوردها و در همه جزییات تصرفات و مداخلات ما و در همه سطوح است؟ جواب حتما منفی است. وقتی از اراده و آزادی، سخن می گوییم منظور آن نیست که م در همه سطوح وجود خود و در همه جزییات رفتارهای خود، آزادی اراده و آگاهی داریم.
این، امر اول است. اما امر دوم اینکه ما اعتقاد داریم مغز و ابزار هوش- که ابزار بقای منحصر به فردی است- و وظیفه اصلی مغز چیزی است که انتخاب طبیعی برمی گزیند زیرا مغز مشکلات بزرگی- که در محیط است- را حل می کند و نمونه های تقریبی زیادی را مطرح میکند و راه حل سریع ارائه میدهد. به همین دلیل انتخاب طبیعی ان را بر می گزیند پس وقتی این را فهمیدیم می گوییم بر اساس نوع اول آزمایشات، آزادی انتخاب و نیت در حقیقت،
@salmanfatemi
در آن لحظه ای است که شخص مورد آزمایش، وارد آزمایشگاه شده است و شروط آزمایش را پذیرفته است تا اندام خود را برای آزمایش حرکت دهد و این، قبل از آن است که فعالیت مغز برای انجام حرکت انجام شده باشد، و اینها قبل از آن است که بخواهد بر تکمه، ضربه بزند و اینها انتخاب و اختیار انسان را نشان میدهد و بعد از آن، حرکت دست و یا انگشتان و دیگر یافته های آزمایش انجام می شود یعنی او قبل از آن- که دست خود را بر تکمه ببرد- انتخاب کرده است وارد آزمایش بشود واین انتخاب آزاد از طرف فرد، مغز او را در معرض آزمایش مجددی قرار می دهد.
دوم: مغز با این همه اگر بخواهد اعتراض کند یا حرکت را انجام دهد فرایند بازگشت به درک و هوشیاری را بر می گزیند و این یعنی مغز حتی در دیدگاه کاملا مادی، به طور کاملا جدا و آگاه عمل نمی کند. و مغز به صورت کاملا جدا و نا آگاهانه عمل نمی کند و انسان میتواند حرکت و تصرف را به صورت هوشیار متوقف کند.- همانطور که گفتم- انسان اگر تصمیمات غیر هوشیار نداشت، بیشتر نیروی خود را در دقیق شدن در همه جزئیات صرف میکرد؛ در خوردن، در راه رفتن، رفتار، در بستن چشم، باز کردن چشم و دیگر موارد در همه موارد، مغز او مشغول جزییات می شد و به این ترتیب نقش و وظیفه مغز به عنوان ابزار بقا منتفی میشد و انتخاب طبیعی آن را انتخاب نمی کرد.
چهارم که نکته مهمی است: آزادی اختیار- همانطور که قبلا شرط کردیم- به معنی آن نیست آزادی ای - که از آن سخن می گوییم- همه جنبه های انسان را در بر بگیرد. آزادی انتخاب- که منظور ما هست- و می گوییم انسان دارای آن است چیزی است که باعث تمایز انسان از دیگر موجودات زنده بیولوژیک میشود. این موضع گیری ها در مورد انسان، اخلاقی و بین خیر و شر است و بین این دو، انسان باید مراجعه و نزاع داشته باشد مثلا موضع عدل و موضع ایثار و دیگر موارد عادی- که در آنها برخوردها و تضادهای دروني وجود دارد.
نکته پنجم در مورد انتخاب، نقص و خطا در روشی است که این دانشمندان در نفی آزادی انتخاب، بر آن تکیه می کنند- همان انتخاب آزادی که از آن سخنی می گوییم. این انتخاب آزاد، اختیار در سطح روح است و در سطح جسم نیست و این آزادی، در بدن، فقط به همان اندازه آشکار می شود که اختیار، در اجزای دستگاه تلفن، خود را نشان میدهد!!
آن را در ابتدا در مغز فرض کردن، این روشی اشتباه است و روح، از جهان دیگری است و از جهان بدن های دنیوی ما نیست. جهانی- که روح در آن هست- با جهان بدن، در تماس نیستند. بله ارتباط و تواصل بین آنها هست و روح، مسلط بر جسم است ولی تماسی بین دو عالم نیست. اما کسی- که بر ما اشکال کند و بگويد چیزی مانند جهان دیگر وجود ندارد و بگوید چنین چیزی را در این عالم نمی بینیم- به اومی گوییم از نظر علمی این اشکال پیش نمي آید، به خصوص وقتی به او آن چیزی را بگوییم که سید احمد الحسن ع در کتاب توهم الحاد بیان کرد.
مثلا در مباحث فیزیک و فیزیک کوانتومی و کوسمولوژی(کیهان شناسي)، بسیار ممکن است که چند جهانی وجود داشته باشد و جهان هایي موازی با جهان ما موجود باشد و ممکن است موجودات زنده دیگری مثلا گراویتون (ریسمان گراویتون) بتوانند از یک جهان به جهان دیگر پیام ها را منتقل کنند و ارتباطی بین جهان ها باشد و بر عالم جسمانی ما تاثیر گذار باشد(ریسمان گراویتون، مسئول ایجاد جاذبه در زمین است). پس در مورد این اشکال می گوییم این اشکال بر مبنای اصول علمی نیست.
در نکته ششم می گویم چیزی در انسان وجود دارد که دانشمندان در برابر تفسیر آن، عاجز می شوند. امکان ندارد انتخاب ایثار حقیقی، از مغز منشأ بگيرد زیرا مغز، مجموعه ای بیولوژیک و دارای خودخواهی ژنتیکی است و قانون خودخواهی ژنتیکی، بر آن مسلط است و محکوم به این قانون می باشد و حتی اگر گفته شود، ایثار حقیقی ای- که انسان به آن دست می زند- و انسان تنها موجود زنده ای است که دست به ایثار حقیقی می زند بدون آنکه منفعتی را به دست بیاورد- حتی اگر گفته شود ایثار حقیقی احتمالی است که انسان از میان احتمالات بسیار دیگری می تواند به دست بیاورد- اگر نمونه ای را که افراد قائل به توهمی بودن آزادی انتخاب، می گویند در نظر بگیریم- چگونه مغز به این سناریو دست بزند تا انسان را بفریبد و به استمرار ایثار حقیقی دست بزند؟! یعنی به روش ناخوداگاه است؟!
امری مهمتر آن که مغز چگونه عواطف را ایجاد و بر پا می کند تا انسان، ایثار حقیقی را دوست بدارد و به سوی آن، متمایل شود.
حتی اگر هیچ کس دیگری چنین کاری نکند، همه تصور می کنند که رفتاری بلند است و کسی را- که آن را انجام میدهد- دوست دارند.
@salmanfatemi
امکان ندارد این از ناخوداگاه حاصل شود و- آنطور که قائلان به توهمی بودن اراده آزاد می گویند- توهمی نیست.
می گویم مسئله انتخاب و اراده آزاد- که ما به آن اعتقاد داریم و انتخاب بین شر و خیر را انجام میدهد- این است که مثلا با انتخاب خود، اخلاق الهی یا اخلاق شیطانی را برگزینیم.
خیر، با تعریف خیلی ساده اراده خدا است و اراده ای است- که خدای سبحان وتعالی آن را می خواهد- و این اراده، در همه زمان ها اراده یک مرد يعني خلیفه خداست و او چیزی جز آنچه خدا بخواهد، نمی خواهد و این اخلاق، اخلاق خدای سبحان و تعالی است و اخلاق مردی است که خلیفه خدا در همه زمان ها می باشد.
و همه شر، اراده نفس و اهل و عشیره یا جماعت و دیگر موارد در برابر اراده خدای سبحان است.
این همه مطلب، با تعریفی ساده است.
و اگر بخواهیم مسئله را خلاصه کنیم انتخاب یا اراده آزاد بین این دو مورد نوسان میکند و این همانگونه است که سید احمد الحسن بیان کرده است. انسان همیشه میان سه امر است و این سه امر، نور و نفس و ظلمت است یا بگوییم الله، نفس و جهل یا بگوییم، رسولان خدا از فرشتگان و ارواح پاک و نفس و شیطان و سربازان او
و انتخابی- که درباره آن سخن می گوییم در همه جزییات نیست بلکه انتخاب یک جهت است. این انتخاب یا انتخاب جهت نور یا الله سبحان و تعالی و جهت رسولان خدای سبحان وتعالی یا جهت تاریکی و جهل و نفس است.
الحمد لله رب العالمین از شما برای حضورتان تشکر میکنم
دکتر توفیق مسرور
آدرس مطب : اصفهان ، خیابان آمادگاه ، روبروی داروخانه سپاهان ، مجتمع اطبا ، طبقه اول
تلفن : 32223328 - 031