مدل هولوگرافیک تعمیم یافته، بخش سوم: الکترون و راه حل جرم هولوگرافیک
اکتبر 2022 توسط دکتر اینس اوردانتا، فیزیکدان در بنیاد علوم رزونانس
اولین مشاهده ی مستقیم از ساختار مداری یک اتم هیدروژن برانگیخته، با استفاده از یک میکروسکوپ کوانتومیکه جدید ساخته شده است.. (Stodolna et a Physical Review Letters).
به جای اندیشیدن در مورد الکترون به عنوان یک سیستم جداگانه مانند ذره ای که به دور هسته می چرخد، می توان الکترون را به عنوان یک ویژگی ذاتی دینامیکی پروتون در نظر گرفت؛ توزیع یا ابری از انرژی پتانسیل که به طور فضایی از پروتون به شعاع امتداد می یابد
راه حل هولوگرافی، هم گرانش و هم نسبیت را با نظریه ی اطلاعات (آنتروپی) مرتبط می کند.
در قسمت اول این مجموعه با عنوان مدل هولوگرافیک تعمیم یافته، قسمت اول اصل هولوگرافیک اصل هولوگرافیک را- که توسط دیوید بوم، گرارد هوفت، جیکوب بکنشتاین و استیون هاوکینگ توسعه داده شد- معرفی کردیم. این اصل بیان می کند که اطلاعات موجود در حجم یک سیاهچاله، به صورت هولوگرافیک در مرز یا افق رویداد سیاهچاله وجود دارد. (اینکه ماهیت سیاهچاله چیست و در درون آن، چه اتفاقی می افتد، موضوعی مبهم در علم است. عدم خروج نور- به عنوان مهمترین عامل شناسایی جهان توسط انسان امروز- سیاهچاله را در نگاه او موجودی مبهم و غیر قابل تصور می سازد. انتقال اطلاعاتِ درونِ چیزی مبهم روی سطحی- که تا حدی برای ناظر قابل درک است زیرا مرز بازتاب کردن نور می باشد- مشابه انتقال اطلاعات از جایی ناشناخته به مکانی قابل درک است.
انتقال اطلاعات موجود در وجودی ناشناخته، به ظاهر قابل درک، مشابه انتقال اطلاعات از جهان های ناشناخته و متعددی است که از طریق مرز گنگ خود با مرز قابل مشاهده در تماس هستند.
این ابهام و گنگی، حرکتی تراوشی است که در میان ناشناخته ها جاری می گردد و این ناشناخته ها- برای آنکه با هم در ارتباط باشند- به ناچار باید بسیار کوچک گردند و حتی به صفر نزدیک شوند. این نزدیک شدن به صفر، سبب می شود تعداد مرزهای تصوری میان این ناشناخته ها، به بی نهایت متمایل شود و درک را دشوارتر و دشوارتر کند زیرا در میان هر کدام از این نزدیک به بی نهایت ها مرزهای دیگری وجود دارد که انتقال را پردازش می کند.
انتقال اطلاعات- آنقدر که ساده تصور میشود- ساده نیست و از میان هزاران و شاید میلیون ها واسطه، می گذرد ولی میتوان با نگاه از بالای مرزها، انتقال را آسان تر کرد.)
در بخش دوم مدل هولوگرافیک تعمیم یافته تحت عنوان گرانش کوانتومی و راه حل جرم هولوگرافیک تعمیم نسیم حرمین از این اصل را معرفی کردیم که او در آن، اطلاعات حجم یا درجات آزادی را نیز در حجم گنجانده است. این تعمیم اجازه می دهد تا یک نسبت هولوگرافی تعریف کنیم که مسئول آنتروپی سطح به حجم یا انتقال پتانسیل اطلاعات Φ است و این، یک حالت پایدار یا تعادل ترمودینامیکی است و معادل یک ثابت سرعت جنبشی می باشد.
از طریق رویکرد هولوگرافی تعمیم یافته، متوجه شدیم که جرم پروتون از ساختار دانهای مقیاس پلانکی فضازمان، بر حسب پتانسیل انتقال اطلاعات سطح به حجم Φ- که با افزایش شعاع ذره کاهش مییابد- ایجاد میشود.
این راه حل هندسی Φ یک محاسبه حالت پایدار یا مقدار تعادل ترمودینامیکی را برای تعداد زیادی از نوسانگرهای کوچک پلانک یا PSU ارائه می دهد که با هم می چرخند (با سرعت نور یا بسیار نزدیک به آن) تا گردابی را که ما آن را پروتون می نامیم تشکیل دهند.(گردابی به نام پروتون و نه یک توپ ساده) بنابراین، این راه حل هندسی به دینامیک و تکامل در زمان نیز مربوط می شود، مانند سرعت، تکانه و شتاب- که جنبه هایی مشمول نظریه ی نسبیت هستند. (طرح نسبیت به خصوص نسبیت عام- که سرعت ها در آن، محدود به سرعت نور نیست و قدرت انتقال و تاثیر، تا انتقال و تاثیر آنی پیش میرود- اقراری بر پرتوهایی است که با سرعتی فراتر از سرعت نور در کیهان ما وجود دارد و این پرتوها، حقیقت هر چیز از جمله اصطلاحاتی مانند پروتون و الکترون را از میان هزاران واسطه، به ناظر هوشمند می رسانند.
اولین مشاهده ی مستقیم از ساختار مداری یک اتم هیدروژن برانگیخته، با استفاده از یک میکروسکوپ کوانتومی هرچند پیشرفتی بزرگ در نگاه بر ساختار اتم از طریق پرتوهای نوری است ولی تکلیف بقیه ی پرتوهای ناشناخته ای را- که از حقیقت اتم، پرده برمیدارد- مشخص نمیکند.)
در بخش سوم، نشان خواهیم داد که چگونه دکتر آمیرا وال بیکر و همکاران جنبه ی دینامیکی را در رویکرد هولوگرافیک تعمیم یافته برای توضیح جرم الکترون باز کرده اند تا توده ی الکترون را توضیح دهند. این محاسبه درمجله ی Physics Essays (2019) [1] منتشر شده است.
سرعت چرخشی (که سرعت زاویهای نیز نامیده میشود) مجموعهای از PSU ها است و گردابی را ایجاد میکند که ما آن را پروتون مینامیم و این سیستم را در معرض نسبیت خاص و اتساع جرم (تغییر جرم) قرار میدهد. این اتساع جرمی، تابعی از سرعت است.
نظریه ی نسبیت خاص اینشتین، توضیح می دهد یک جسم با توجه به یک ناظر خارجی (قاب مرجع خارجی مشاهده) وقتی نسبت به سرعت ناظر، به سرعت نور نزدیک میشود، دچار اتساع جرمی می گردد. بنابراین، حرمین استدلال کرد با دور شدن یک جسم از افق رویداد سطحیِ واحدهایِ پلانکِ متحرک- که پروتون را میسازند- سرعت جسم به سرعت کاهش مییابد، و با کاهش آن، انبساط جرمی جسم نیز خیلی سریع سقوط می کند.
اگر جرم کاهش یابد، نیروی گرانشی جسم نیز کاهش می یابد.
جرم یک جسم در حال سکون را جرم سکون می نامند (این جرم استاندارد m است که همه ی ما به آن عادت کرده ایم و یک مقدار و حالت پایدار است) و در این قسمت با m0 نشان داده می شود. نظریه ی نسبیت خاص می گوید که با حرکت جسم و افزایش سرعت، جرم آن با معادله m = ϒ m0 افزایش می یابد، که در آن ϒ یک ضریب تناسب بین m و m0 (ϒ = m/m0) است و مسئول این اتساع در جرم است و زمان نیز همینطور است). ϒ که به عنوان عامل لورنتس شناخته می شود، به نسبت v/c یعنی سرعت جسم v به سرعت نور c بستگی دارد. c = 299.792.458 m/s متر بر ثانیه است.
شکل، افزایش ضریب لورنتس ϒ (ϒ = m/m0) را برای هر جسم نشان می دهد (در اینجا بر حسب درصد سرعت v به سرعت نور از سرعت صفر تا سرعت نور افزایش می یابد).
ما می بینیم که این عامل ϒ با مقدار 1 شروع می شود، به این معنی که جرم جسم، جرم سکون آن است، یا m = m0 هنگامی که جسم در حال سکون است (v = 0)،
و با افزایش سرعت جسم، ϒ بسیار آهسته رشد می کند. (ϒ > 1) و جرم آن نیز افزایش می یابد، اما پس از آنکه سرعت v جسم به 90 درصد سرعت نور می رسد، ϒ به شدت شروع به افزایش می کند. بین 90% سرعت نور و خود سرعت نور (0.9c بنابراین، اغلب گفته میشود که هیچ جسمی نمیتواند به سرعت نور برسد و اگر به سرعت نور برسد، تبدیل به یک تکینگی میشود. (یعنی نقطهای با جرم بینهایت؛ فضازمان را مانند یک سیاهچاله منحنی میکند).
در شکل، فرمول کامل ضریب لورنتس ϒ را می بینیم که اغلب به صورت معکوس آن، ϒ به توان -1بیان می شود.
زمانی گفته می شود جسمی با سرعت نسبیتی حرکت می کند که سرعت آن در حدود 80 درصد سرعت نور یا بالاتر باشد. سرعت هایی که در زندگی روزمره خود با آن مواجه می شویم، در آن اثرات نسبیتی مانند اتساع جرم و زمان عمدتاً غیرقابل درک هستند. با این وجود، برای اینکه GPS ما موقعیت های دقیقی را ارائه دهد، این اثرات نسبیتی باید در نظر گرفته شود.
استفاده از تشبیه یک اردک لاستیکی در وان حمام پر از آب:
اگر اردک لاستیکی از سوراخ تخلیه ی آب، دور باشد، به آرامی به دور آن می چرخد، اما هر چه نزدیکتر می شود، سرعت چرخش آن با وارد شدن به ناحیه منسجم تر، به سرعت افزایش می یابد. ذرات متحرک آب است که گرداب ایجاد شده توسط گرادیان تبادل هوا و آب را در اطراف سوراخ تخلیه تشکیل می دهند. این گرداب یک تشبیه کامل از گردابی است که توسط تکینگی در مرکز سیاهچاله ایجاد می شود (اخیرا ثابت شده است که سیاهچاله ها ساختار گردابی را می پذیرند).
حال تصور کنید که گرداب با سرعت نور در حال چرخش است، به طوری که سرعت اردک لاستیکی تقریباً به سرعت نورِ در حال نزدیک شدن به زهکشی افزایش می یابد. افزایش جرم اردک باعث افزایش معادل نیروی گرانشی می شود که اردک لاستیکی روی محیط خود دارد. اگر اردک از زهکشی دور شود و سرعت آن کاهش یابد، اتساع جرمی اردک نیز کاهش می یابد.
در زمینه ی مدل هولوگرافی تعمیم یافته، ما یک اتم هیدروژن را- که عمدتاً از یک پروتون در هسته و یک الکترونِ در حال گردش به دور آن تشکیل شده است- می توانیم به صورت زیر تصویر کنیم: چون حجم پروتون با شعاع بار rp از این PSU تشکیل شده است و این PSUها به طور منسجم می چرخند(مشابه مولکول های آب که به طور منسجم برای ایجاد گرداب در زهکشی در مثال وان حمام با سرعت های نسبیتی حرکت می کنند) ابتدا الکترون را به عنوان یک ذره ی مشابه(اردک لاستیکی) تصور می کنیم که توسط میدان چرخشیِ ایجاد شده توسط پروتون به حرکت در می آید.
ما تصور می کنیم سرعت چرخش الکترون با نزدیک شدن به پروتونی- که در مرکز خود می چرخد- افزایش می یابد (معادل اردک لاستیکی که به تخلیه نزدیک می شود)، بنابراین، جرم الکترون نیز افزایش می یابد. از سوی دیگر، اگر یک الکترون در گردش این گرداب، از گرداب دور شود، سرعت آن کاهش می یابد و در نتیجه جرم آن نیز کاهش می یابد.
دکتر سید سلمان فاطمی . نورولوژیست, [11/7/2022 9:17 AM]
اگر معکوس ضریب لورنتس (φ-1 = m0/m) را به عنوان یک ذره ی کاوش شده ی در حال دور شدن از پروتونی- که با سرعت نور c می چرخد و به این ترتیب سرعت آن را کاهش می دهد- ارزیابی کنیم و ϒ-1 را رسم کنیم شکل خاصی را بدست می آورید. در این شکل می بینیم که جرم m از جرم سکون پروتون m = mp= m0 شروع می شود و با حرکت به سمت راست در امتداد محور افقی، سرعت کاهش می یابد (بنابراین نسبت v/c کاهش می یابد) و جرم m نیز کاهش می یابد و هنگامی که سرعت به مقدار v = αc رسید، به جرم شناخته شده الکترون me (m = me) تبدیل می شود، که سرعت مورد انتظار الکترون در اولین مدار اتم هیدروژن بور است.
. v ≈ c/137 = 2.18 x 106 m/s، α ثابت ساختار ظریف است
ویژگی های ϒ-1 که به تازگی توضیح دادیم بسیار گویا است. آنها به ما می گویند به نظر می رسد یک انتقال مداوم از جرم پروتون به جرم الکترون وجود دارد که از طریق سرعت آنها بیان می شود. بنابراین، به جای اندیشیدن در مورد الکترون به عنوان یک سیستم جداگانه مانند ذره ای که به دور هسته می چرخد، می توان الکترون را به عنوان یک ویژگی ذاتی دینامیکی پروتون در نظر گرفت؛ توزیع یا ابری از انرژی پتانسیل که به طور فضایی از پروتون به شعاع امتداد می یابد و در آن حجم، ابر الکترونی اتم بور هیدروژن را در بر می گیرد. دیدیم که الکترون در سرعت مورد انتظار در مدار اول مدل بور اتم هیدروژن، به جرم me می رسد.
شعاع بور (a0) ثابتی است که محتمل ترین فاصله بین هسته و الکترون یک اتم هیدروژن را در حالت پایه ی آن نشان می دهد (حالت پایه به این معنی است که الکترون در حالت بنیادی اتم قرار دارد: اولین مدار یا سطح اتمی n=1)، و مقدار آن a0 = 5.29177210903(80)×10-11 m است (اعداد داخل پرانتز نشان میدهند که در این آخرین شکلها عدم قطعیت وجود دارد؛ این دقت مقدار را مشخص میکند).
برای وضوح بیشتر به شکل مراجعه کنید.
بنابراین، ما باید رابطه ی نسبت هولوگرافیک را در نظر بگیریم، زیرا شعاع PSUهای همنوسان پلانک را فراتر از شعاع بار پروتون گسترش میدهیم (r > rp) که در آن rp شعاع بار پروتون است. بنابراین منطقی است که یک رابطه ی سرعت را در راه حل جرم هولوگرافی در نظر بگیریم و این، در سرعت های کمتر از سرعت نور c (vrp ظاهر می شود. با استفاده از رویکرد هولوگرافی، باید انتظار داشته باشیم که شعاع r بزرگتر از rp است (یعنی برای همه r > rp) جرم m کوچکتر می شود یا کمتر از جرم پروتون mp (m < mp) کاهش می یابد.
این ملاحظات ما را متوجه میکند که معادله ی هولوگرافی- که قبلاً برای جرم پروتون( mp (mp = 2 Φ ml ارائه شده در قسمت دوم این سری به دست آمده است- میتواند به عنوان اتساع جرم نیز تفسیر شود (در این مورد، کاهش جرم، زیرا ما از سرعت نور، دور می شویم) چون mp بسیار کوچکتر از جرم پلانک ml است، گویی رابطه d سرعت یا عامل لورنتس قبلاً با این ضریب 2 Φ در نظر گرفته شده است، و تمام کاری که ما باید انجام دهیم این است که آن را گسترش دهیم.
رابطه ی سرعت با افزایش شعاع r فراتر از شعاع پروتون rp (و همچنین نسبت سطح به حجم هولوگرافیک بر حسب این شعاع متغیر r، افزایش مییابد، ضریب 2 در راه حل هولوگرافی برای پروتون جایگزین میکند. پارامتر هندسی ناشناخته β، به دست آوردن یک معادله کلی mr = β Φr,l ml که با دورتر شدن از شعاع پروتون rp، جرم mr کاهش می یابد.
بنابراین، بیان اتساع جرمی اکنون به نسبت سطح به حجم هولوگرافیک Φr,l که بر اساس PSU هایی است که سطح و حجم را پر می کند (که هر دو به شعاع متغیر r بستگی دارند) مقیاس β، به جای وابستگی به فاکتور لورنتز سابق ϒ که به رابطه سرعت ،v/c بستگی دارد.
به طور برجسته، هنگامی که شعاع r به شعاع بور a0 می رسد (یعنی زمانی که r = a0)
و با استفاده از یک عامل هندسی β = 1/(2α) نویسندگان، جرمی را در تطابق دقیق با جرم تجربی الکترون پیدا می کنند! این فرضیه ی اولیه پروتون-الکترون، سیستم، به عنوان یک موجود پیوسته را تایید می کند. بنابراین، راه حل جرم الکترون محدود را می توان در فرمولی ارائه کرد:
که در آن rl شعاع پلانک rl = l / 2 است که l طول پلانک است.
این راه حل از این فرضیه پشتیبانی می کند که ضریب هندسی β = 1/(2α) در عبارت، مشابه عامل لورنتس است، اما از نظر فاصله (شعاع) به جای سرعت، و از جرم پلانک مستقیماً و بدون توقف در پروتون، به جرم الکترون امتداد می یابد. اگرچه می دانیم که پروتون به طور ضمنی در این عبارت گنجانده شده است، زیرا شعاع آن بین شعاع پلانک و شعاع بور است (rl < rp < a0). این همچنین نکاتی را در مورد مشکل سلسله مراتبی ارائه می دهد که در بخش بعدی مورد بحث قرار می گیرد.
با این راه حل، دکتر وال بیکر و همکاران. یک جرم me = 9.10938(30)x10-28 گرم با دقت ده به توان منفی پنج پیدا کردند، که در درون دقت آزمایش است زیرا در 1σ در مقایسه با مقداریعنی CODATA 9.10938(37) x 10-28 دقیق است. در مقایسه با معادله (1) برای جرم الکترون توضیح داده شده در مقاله RSF قبلی، ما با عنوان تاریخچه مختصر الکترون-همانطور که میتوانیم به خاطر بیاوریم- me با استفاده از ثابت Rydberg و سرعت نور، c، در میان سایر تجربیات تجربی محاسبه شد.
راه حل هولوگرافیک ما قابل توجه است زیرا تنها از ملاحظات هندسی و سرعت اصل اول مشتق شده است!
در مثال اردک لاستیکی، دو تفاوت باید ذکر شود.
اول، اردک بخشی ذاتی از آب در وان نیست، در حالی که الکترون ذاتاً بخشی از دینامیک پروتون در اتم هیدروژن است.
ثانیاً، ما می دانیم که اردک در زهکشی سقوط می کند زیرا وان حمام در شرایط تشدید نیست و به طور معمول حالت های موج ایستاده ی تشدید یا چرخشی ایجاد نمی کند. اگر وان در شرایطی بود که حالت تشدید ناشی از کل دینامیک آب را در یک حلقه ی بازخورد ایجاد می کرد، اردک در یک مدار پایدار می چرخید، مدار پایدار همان چیزی است که ما در مثال هیدروژن، آن را الکترون محدود می نامیم.
در این دیدگاه، الکترون محدود (یعنی الکترون داخل هیدروژن) اولین شرایط مرزی (اولین حالت نوسان یا شرایط رزونانت و موج ایستاده) است که توسط اسپین و دینامیک تداخل موج نوسانات خلاء در داخل حجم پروتون ایجاد میشود و در شعاع بور a0 اتفاق می افتد. (برگرداندن یافته های ریزترین اجزای هستی به نوسانات خلا، ما را از گیج شدن در مورد علت پیدایش جهان هستی باز میدارد؛ هرچند خود این نوسانات بدون علت نیستند و قبل از آنها باید به دنبال علت های دیگری گشت.))
از آنجا که این اولین شرط مرزی پایدار است، به عنوان یک اوربیتال، تعبیر شده است، اما در واقع، این اوربیتال، ابری از انرژی پتانسیل، یا به طور دقیق تر، بار است که ما آن را الکترون می نامیم، همانطور که مکانیک کوانتومی پیش بینی کرده بود؛ به جز اینکه ماهیت احتمالی آن آنطور نیست که توسط نظریه ی کوانتومی تفسیر شده است، بلکه واقعی است. این یک توزیع موج ایستاده ی واقعی بار (یا قطبش ناشی از اسپین یا تکانه زاویه ای) در اطراف پروتون است.
دکتر وال بیکر می گوید:
این راه حل هولوگرافیک برای من نه فقط بسیار دقیق است، بلکه بینشی به دینامیک فیزیکی و مکانیکی ساختار خلاء مقیاس پلانک دانه ای فضازمان و نقش آن به عنوان منبع تکانه، جرم و بار زاویه ای می دهد. این تعریف به وضوح نشان می دهد که سرعت های زاویه ای دیفرانسیلِ رفتار منسجم جمعی بیت های اطلاعاتی پلانک ،(PSU) شرایط مرزی مقیاس خاص و روابط جرم-انرژی را- که ما پروتون، الکترون و غیره می نامیم- تعیین می کند.
این شرایط مرزی خاص با ضریب هندسی کلی و کامل βΦr,l (تعریف میشود و این، مشابه ضریب لورنتس برای مدل هولوگرافی تعمیم یافته) در عبارت mr تعریف می شود که با دور شدن از شعاع پلانک rl (، از جرم پلانک به ذرات دارای جرم کوچکتر کاهش می یابد. rl طول پلانک، l تقسیم بر 2، (یا rl = l/2) است.
به علاوه، این راه حل نیازی به تفسیر احتمالی الکترون ندارد، زیرا الکترون، پروتون و همه جرم ها از یک گرادیان سرعت، بیرون می آیند که یک گرادیان چگالی و رفتار منسجم نوسانات خلاء را ایجاد می کند، و چرخش های واقعی خلاء کوانتومی است. بنابراین، این راه حل، ماهیت احتمالی تفسیر کپنهاگ از مکانیک کوانتومی را با چاپ مجدد یک رفتار مکانیک کلاسیک یا سیال(هر چند نسبیتی، با توجه به سرعت های موجود باشد) در قلمرو اتمی به چالش می کشد.
(تفسیر کپنهاگن می گوید نگاه ناظر بر وجود و رفتار ذرات کوانتومی، تاثیر گذار است ولی واقعیت را از آنچه در هستی وجود دارد، می زداید ولی آزمون ذهنی گربه ی شرودینگر و تفسیر جدید مدل هولوگرافیک ژنرالیزه، جهان پیرامون ناظر هوشمند را واقعیتی در نظر میگیرد که با توجه به ظرفیت ناظر هوشمند، در ذهن او جای می گیرد.
آزمون ذهنی گربه ی شرودینگر، عامل این تفاوت در رفتار را نگاه ناظر و وجود او در جهان خاص خودش می بیند و می گوید ناظران با توجه به وجود در جهان خود، متفاوت خواهند دید ولی در نظریه ی هولوگرافیک ژنرالیزه، آنچه واقعیت دارد، بر سطح اجسام جلوه گری می کند. سیاهچاله یا هر وجود دیگر، با توجه به سطحی- که در معرض دید ناظر هوشمند قرار میدهد- در سطح، جلوه گری میکند و آشکار میشود و سطح، نشان دهنده ی حجم و حتی ابعاد فراتر از حجم است.
در این دیدگاه، ناظر هوشمند است که واقعیت اشیای اطراف خود را به شکلی- که هماهنگ یا ظرف ذهن و وجود اوست- ترجمه میکند.
در اینجا هم ناظر تعیین میکند چه بخشی از حقیقت رویت شود.
بر خلاف تفسیر کپنهاگن- که واقعیت موجود را نفی میکند و آنچه در ذهن تولید میشود را صرفا برداشتی ذهنی بر اساس نیازهای ناظر میداند- در آزمون ذهنی گربه ی شرودینگر و انعکاس واقعیت موجود در سطح در مدل هولوگرافیک ژنرالیزه، واقعیت وجود دارد ولی ناظر می تواند بخشی از واقعیت را با توجه به قدرت نگاه و برداشت خود یعنی قدرت ترجمه آن واقعیت، آشکار کند.)
علاوه بر این، از آنجا که بخش هندسی توصیف ضمنی در راه حل هولوگرافی، مبتنی بر هندسه و گسستگی موجودیتهای PSU، در طبیعت کوانتیزه میشود، به این ترتیب به طور طبیعی، نسبیت عام (در عامل β، که از ملاحظات نسبیتی ناشی میشود.) و فیزیک کوانتومی (در جرم پلانک در ml) را پل میکند از آنجایی که این PSU ها نیز بیت های اطلاعاتی هستند، این راه حل، هم گرانش و هم نسبیت را با نظریه ی اطلاعات (آنتروپی) مرتبط می کند.
گسترش راه حل هولوگرافی برای اتم های دیگر
راه حل یک الکترون را می توان به شعاع های دیگر زیر شعاع بور بسط داد. این کار با گستردن راه حل جرم هولوگرافیک برای الکترون در حالت n = 1 به شعاع های کوچکتر از شعاع بور (r در معادله ی آنΦr(r) ، نسبت هولوگرافیک است، که اکنون تابعی است که برای شعاع های کوچکتر از a0 به شعاع r بستگی دارد و در آن N یک عدد صحیح است. سمت چپ معادله ی بالا- که راه حل جرم هولوگرافی را به عنوان تابعی از شعاع r بیان می کند- می تواند در هر مقدار برای r ارزیابی شود، و همانطور که در شکل نشان داده شده است، می توان رسم کرد. در اینجا مشاهده می شود که راه حل جرم هولوگرافیک با کاهش شعاع r (یعنی هنگام رفتن از راست به چپ در شکل، افزایش می یابد. همچنین میتوانیم ببینیم که افزایش راه حل هولوگرافیک در مقادیر عدد صحیح خاص از meهر کدام به ترتیب با افزایش N به اتمهای بعد از هیدروژن (یعنی بعد از m = me) مطابقت دارد.
اساساً، این بدان معنی است که این راه حل، جرم کل الکترون را برای هر اتم در جدول تناوبی به عنوان پتانسیل الکترونی کامل در حالت پایه (1 = n) هر اتم می دهد. شعاع- که میزان گردابه را مشخص میکند- با افزایش تعداد الکترونها کاهش مییابد و این، نشان میدهد با افزایش پتانسیل الکترون، گرداب «سفتتر» میشود.
رسم راه حل جرم هولوگرافیک به عنوان تابعی از شعاع.
توجه: جرم هولوگرافی با me در شعاع های متناظر a0 /N برابر است. برای مثال، جرم هولوگرافی برابر با جرم یک الکترون در شعاع اتم هیدروژن در حالت n=1 است و این، برابر جرم دو الکترون در شعاع اتم هلیوم در حالت n=1 برابر با جرم سه الکترون در شعاع اتم لیتیوم در حالت n=1 و غیره است. توجه: این رابطه فقط برای سه عنصر اول در نمودار، نشان داده شده است اما برای همه عناصر شناخته شده ادامه دارد.
با این راه حل تعمیم یافته برای همه ی عناصر، N را به عنوان عدد اتمی Z شناسایی می کنیم و برای کسرهای تدریجی کوچکتر a0، یک رابطه متناسب جالب بین جرم هولوگرافی و جرم الکترون پیدا می کنیم، همانطور که در شکل مشاهده می شود. .
این اشتقاق جدید از ele ctron ، راه حل جرم هولوگرافیک را به اتم هیدروژن بور و به تمام عناصر شناخته شده در حالت بنیادی خود (n = 1 گسترش می دهد و ساختار اتمی و بار آنها را از طریق نوسانات الکترومغناطیسی مقیاس پلانک تعریف می کند. علاوه بر این، عدد اتمی Z به عنوان یک نتیجه ی طبیعی از این رویکرد هندسی ظاهر می شود.
با توجه به توصیف دینامیکی اتم هیدروژن، چون مدل هولوگرافیک هرمیان، پروتون را به صورت سیاهچاله نشان می دهد(همانطور که در قسمت دوم این مجموعه توضیح داده شد)، می توان کل اتم (پروتون و پوسته های الکترونی آن) را طوری در نظر گرفت که گویی یک سیاهچاله بوده است و در آن، الکترون نشان دهنده ارگوسفر پروتون سیاهچاله ای است.
موازی مشابهی بین اتم بور و سیاهچاله ها، اخیراً توسط اخترفیزیکدان / فیزیکدان نظری کریستین کوردا، سردبیر مجله بین المللی ژورنال فیزیک انرژی بالا، گرانش و کیهان شناسی و فیزیک نظری پیشنهاد شده است.
در مدل کوردا [2] [3] یک سیاهچاله، شبیه به مدل نیمه کلاسیک اتم هیدروژن بور است و در آن، حالتهای نرمال کوانتومی (QNM) ارتعاش در اتم، نشاندهنده ی پرش الکترون بین اوربیتالها و قدر مطلق است. فرکانسهای الکترومغناطیسی QNM که توسط انتشار و جذب ذرات(معادل تابش هاوکینگ در سیاهچالهها) ایجاد میشوند، پوستههای انرژی سیاهچاله ی گرانشی «اتم هیدروژن» را نشان میدهند.(تابش هایی- که بخش بسیار کوچکی از آن در دسترس ماست- زیرا قدرت ادراکی انسان امروز، محدود به پیشرفت های تکنولوژیک و توانایی های ذهنی او و نه بیشتر است.)
دکتر سید سلمان فاطمی . نورولوژیست, [11/7/2022 9:17 AM]
همانطور که در مقاله ی قبلی تاریخچه ی مختصر الکترون توضیح دادیم، از مدل بور برای تعیین ویژگی های خاصی از طیف اتمی استفاده شد. مدل بور لایههای الکترونی متحدالمرکزی را در نظر گرفت که الکترونها بین آنها پرش میکنند، و این جهشها با اشکال مشاهده شده در طیفهای گسیلی، مرتبط بودند. این نظم طیفهای خطی با نظمهای خاصیت شیمیایی مرتبط بود، و استدلالی برای طیف اشعه ی ایکس عناصر ارائه کرد که توسط هنری موزلی در سال 1914 انجام شد تا یک مبنای تجربی در توافق با جدول تناوبی عناصر ایجاد شده در دهههای قبل، در سال 1869 ایجاد شود.
از آنجا که ساختار اتم در آن زمان، ناشناخته بود، مندلیف عناصر را با اندازهگیری جرم اتمی آنها سازماندهی کرد و این معیار دقیقی برای پیشبینی خواص شیمیایی آنها بود. پس از کشف هسته ی اتم توسط ارنست رادرفورد در سال 1911، مدل بار اعداد صحیح هسته و مقدار آن، بعداً توسط موزلی به صورت آزمایشی تأیید شد و بار هسته ای را تعداد پروتون های هسته، تعریف کرد و آن را اتمی نامید.
یک جنبه ی ترمودینامیکی برای راه حل هولوگرافیک برای الکترون و گسترش آن به همه اتم ها وجود دارد که با نسبت هولوگرافیک Φ مرتبط است که نرخ انتقال اطلاعات حجم به سطح است، شبیه به ثابت جنبشی k(T) مورد استفاده در واکنش های شیمیایی، یک واکنش شیمیایی اساساً یک بازآرایی اتمها در داخل یک مولکول یا تبادل اتمها بین مولکولها (تبادل یک عدد صحیح از اتمها) است. برای اینکه هر یک از اینها اتفاق بیفتد، تغییری در انرژی وجود دارد.
(مدل هولوگرافیک، بیان میکند که واقعیت اشیاء در قالبی روی سطح جلوه گری میکند که توسط ناظر هوشمند، قابل مشاهده است. آنچه دانشمندان گذشته در مورد الکترون و پروتون بیان کردند، جلوه گری حقیقت اشیا در قالب ذهنی آنها بود.
به همین ترتیب آنچه در آینده در این مورد بیان خواهد شد و آنچه در مدل هولوگرافیک ژنرالیزه ی نسیم هرمیان مطرح میشود و الکترون را جلوه ی دیگری از پروتون در سطح دیگر انرژی تصور میکند، تفسیری از آن حقیقت ناشناخته در کیهان است که بیان آن در قالب فرمول های ریاضی آسان می شود.)
اگر واکنش شیمیایی، اندوترمیک باشد (اندوترمیک به معنای جذب گرما)، باید مقدار معینی انرژی برای انجام آن تامین کرد(معمولاً با گرم کردن ظرف حاوی مواد واکنش). از این رو، این واکنش خود به خود اتفاق نمی افتد. اگر واکنش گرمازا باشد (گرما، آزاد می کند)، به طور خود به خود اتفاق می افتد و انرژی آزاد می کند (معمولاً به شکل گرمایی). این ویژگی واکنش های شیمیایی با k(T) مرتبط است، یک ثابت سرعت واکنش که به دمای T بستگی دارد و با انرژی آزاد فعال سازی گیبس، مرتبط است، کمیتی که می تواند به عنوان انرژی مورد نیاز برای رسیدن به حالت گذار یک واکنش شیمیایی- که واکنش دهنده ها را به محصولات تبدیل می کند- در نظر گرفته شود.
در مورد نسبت هولوگرافی Φ، می توان آن را به عنوان یک ثابت سرعت جنبشی یا واکنش مرتبط با انرژی آزاد گیبس در تبادل اطلاعات سطح به حجم، یعنی تبادل انرژی در افق رویداد مشاهده کرد. در این معنا، Φیک محاسبه ی حالت پایدار ترمودینامیکی را نشان می دهد.
قانون مقیاس جهانی- که توسط نسیم حرمین و اولیور آلیرول منتشر خواهد شد، با عنوان یکسان سازی ثابت مقیاس نیروها، میدان ها و ذرات در پلاسمای خلاء کوانتومی بر این اصل، استوار است و یافتن ضریب هندسی مناسب و کامل برای اندازه گیری جرم ها و شعاع همه ی اجرام، از مقیاس پلانک و پایین تر، تا جهان و فراتر از آن است. از این رو، تبدیل به یک عامل هولوگرافی مقیاس یا فراکتال می شود ... این یک نظریه ی میدان یکپارچه ی کامل است!
https://www.resonancescience.org/.../the-generalized...
آدرس مطب : اصفهان ، خیابان آمادگاه ، روبروی داروخانه سپاهان ، مجتمع اطبا ، طبقه اول
تلفن : 32223328 - 031