آیا الگوی بنیادین در همه چیز وجود دارد؟
الگوی بنیادین و هوشیاری، مقاله از جری جین- قسمت سوم
ساختار و جریان تروئیدی در هر جا دیده میشود: در ساختار سیب، انسان و گلبول های سفید خون، کهکشان، خورشید و زمین و ... الگوی مارپیچ phi در تروس به طور مشابه در هر جا دیده میشود و الگوی همه چیز را نشان می دهد این روشی است برای موجودات زنده- تا در حالی که نسبت های خود را حفط می کنند- رشد کنند. در انسان، ما این نسبت را مشاهده می کنیم و این، زمانی است که شروع به اندازه گیری نسبت هایی کنیم که نشان دهد چگونه همه ی مفاصل ما در کنار هم قرار گرفته اند.
درون جهان، نشانه های باستانی گل حیات وجود دارد. در مصر، چین، آمریکای جنوبی، آفریقا و دیگر جاها این گل، یافت شده است. از گل حیات شکل های دیگری مانند درخت حیات، دانه ی حیات، میوه ی زندگی، وزیکا پیسیس، و مکعب متاهرون می آید. فقط پنج شکل جامد پایه ای علاوه بر کره و تروس وجود دارد:
مکعب، تتراهدرون، اکتاهدرون، دودکاهدرون و ایکوزاهدرون.
هر چیز دیگر، از ترکیب این 5 شکل پایه ای- که شکل های افلاطونی نامیده میشود- ایجاد می گردد. شکل ها همه از ارتباط نقاط تقاطع- که روی مکعب متاهدرون است- ایجاد می شود. الگوهایی که به وسیله گل زندگی ایجاد می شود توضیح میدهد چگونه الگوی حیات شکل گرفته است. برای نمونه پس از لانه گزینی و تکثیر سلول جنین، یک تتاهدرون تشکیل میشود و بعدا تبدیل به اکتاهدرون و در نهایت تروس می شود.
جنبه ی مهم دیگر هندسه ی مقدس، نسبت فی است که به عنوان میانگین طلایی شناخته می شود. این عدد غیرمعقول 1.618 است و در vesica piscis(مثانه ی ماهی یا تقاطع دو دیسک همخوان است که هر یک در محیط دیگری قرار دارند.)دیده می شود و در همه ی طبیعت هم هست. نسبت، به وفور در بدن انسان دیده میشود و این زمانی است که به طول بین مفاصل توجه شود. منحنی هایی که به وسیله ی ترسیم نسبت فی شکل می گیرد به طور رایج درطبیعت دیده می شود. مخروط های کاخ و صدف های دریایی و...
مارپیچ دوگانه ی فی، مرزهای طبیعی را می آفریند که به طور کامل سازگار و منطبق با شکل چشم انسان است. مارپیچ phi در ساختار تروس به شکل طبیعی وجود دارد.
سری های فیبوناچی یعنی (1،2 ، 3،، 5، 8، 13، 21 و ...) در این سری هر عدد تقسیم بر عدد قبلی به عدد طلایی 1.618 می رسد. موضوع اکتاو و مقیاس دیاتونیک در ارتباط با سری های فیبوناچی است. ( اکتاو: فاصله بین هر دو بسامدی که نسبت 2 به 1 دارد. بنابراین یک اکتاو بالاتر رفتن، به معنای دو برابر کردن بسامد است)(دیاتونیک: وابسته به مقیاس کلید هشتآهنگی در هر اکتاو) روی دستگاه موسیقی سیمی مضراب سیم ها در نسبت های 1:1، 1:2، 3:2، 5:3، 13: 8، 21:13، 34:21 نت هایی با یک اکتاو درست میکند. فرکانس برای اکتاو بعدی، دوبرابر میشود. در 48 تا 49 امین اکتاو میتوان به فرکانس رنگ های اولیه رسید با مادون قرمز مرتبط با نوت افF در 48 امین اکتاو و به فرابنفش که مرتبط با نوت جیG در 49 مین اکتاو است. بنابراین ارتباطی بین هندسه، ریاضیات و اکتاوها، با کیفیت و مشخصات صدا و رنگ وجود دارد همچنین ارتباطی بین ارتعاشات(فرکانس و صدا)و شکل های فیزیکی هست.
این، به وسیله دکتر هانس جنی نشان داده شده است. ذرات بر سطح شناور، شکل های فیزیکی را- در زمانی که با صدا ارتعاش داده شوند- پیدا می کنند. فرکانس ها می توانند تولید شوند تا شکل های افلاطونی پایه را ایجاد کنند. به طور مشابه باکمینستر فولر با استفاده از رنگ در بالن- وقتی ارتعاشات به کار برده میشود- توانست شکل های افلاطونی را ایجاد کند. ارتباط بین هندسه و عناصر در مقیاس اتمی به وسیله ی دکتر روبرت جی مون مطرح شد او دانشمندی بود که بر پروژه ی منهتن کار کرده بود.
هندسه می تواند استفاده شود تا شکل اوربتال الکترون ها را توضیح دهد و در توضیح ساختارهای زیر اتمی مانند مزون و بوزون کاربرد دارد. به علاوه عناصر روی لیست تناوبی می توانند بر اساس ساختارهای افلاطونی توضیح داده شود. هر راس روی ساختارهای افلاطونی مرتبط با پروتون در یک عنصر است.
بنابراین مکعب، 8 سر؛ اکتاهدرون، 6 سر؛ ایکوزاهدرون، 12 سر و دودکاهدرون؛ 20 سر دارد و اینها معادل 92 عنصر یا نیمی از چارت تناوبی است. نیمی دیگر از چارت تناوبی میتواند با ترکیب دو نوع از هندسه توضیح داده شود.
اگر بر اکسیژن به عنوان مکعبی با هشت سر نگاه شود، 62.55% همه ی اتم ها را بر کره ی زمین تشکیل میدهد.
سیلیکون یک اکتاهدرون با 14 پروتون است و 21.22% قشر زمین را تشکیل میدهد. این دو عنصر 84% پوسته ی زمین را شکل میدهد.
ارتباطات بین هندسه، همچنین در سطح سیارات هم وجود دارد. زمین یک الگوی شطرنجی از انرژی هایی به نام خطوط لی دارد که مناطق معماری باستانی روی آن ساخته شده است.
((خطوط لی (Ley Lines) تا حدودی شبیه به همان خطوط طول و عرض جغرافیایی هستند. آنها خطوطی هستند که نمیتوانید آنها را بر روی نقشه ببینید. اما این تئوری آنقدر بزرگ است که بر اساس آن، آثار باستانی (مانند استونهنج و اهرام ثلاثه مصر) همگی در یک نوع بزرگراه انرژی متصل به هم، قرار دارند.)این خطوط در همه ی نقاط جهان وجود دارد و رومی ها آن را جاده های جادویی هرمس می نامیدند. علاوه بر خطوط لی، خطوط شطرنجی هارتمن هستند که در جهان شمال به جنوب و شرق به غرب، توسعه دارند. همچنین خطوط شطرنجی کاری هستند که به صرت قطری و مورب روی خطوط هارتlن هستند.
ایوان ساندرسون کشف کرد 12 محل که فاصله ی خیلی زیادی با هم دارند بر زمین هستند که اختلالات رخ میدهد(مثلث برمودا، دریای دویل در شرق ژاپن، و ...) و این یک الگوی ایکوزاهدرون را شکل میدهد. ایکوزاهدرون از نظر هندسی میتواند برعکس شود تا دودکاهدرون را تشکیل دهد. دانشمندان روسی با اضافه کردن دودکاهدرون بر کشف ساندرسون، فهمیدند بزرگترین خطوط زلزله بر شبکه ی دودکاهدرون قرار دارد. به علاوه 330 مجموعه ی مقدس و معابد باستانی بر این شبکه بود(اهرام اصلی ، استونهنج و ...)
سرهای میدان انرژی نقطه ی صفر
برخی تئوریسین ها(دان وینتر، پائول لا ویولت) ماده را به عنوان حرکت چرخشی یا راس در اتر، توصف کرده اند. اتر به عنوان بستر بدون اصطکاک توصیف شده است که در همه چیز نفوذ میکند. از پیشگوها چارلز لیدبیتر و آن بسانت در سال 1895 خواسته شد اتم را توصیف کنند. آنها شکلی کشیدند که یک گرداب دوگانه بود و یک شکل تروس را تشکیل میداد که از اتر تشکیل شده بود و آن را آنو نامیدند. تئوریسین های جدید، گرداب دوگانه ای را توصیف می کنند که ساختار تروس را به عنوان پایه ی ماده تشکیل میدهد. یک نمونه سه تروس آشیانه ای(سه گرداب دوگانه) خواهد بود که یک مکعب را از وجوه گرداب تشکیل میدهد. مرکز گرداب، بالاترین جاذبه خواهد بود و هسته است و چهره ی مخروط های گرداب، الکترون ها خواهد بود.
مارپیچ های فی، بخش اینگرال ساختار تروس هستند. اتر بنابراین با طول موج ها و فرکانس کوچکتر در حال افزایش، پیچ میخورد و موج های ابردرخشانی ایجاد میکند و نهایتا تا نقطه ی صفر مطلق پیچ میخورد و یک هسته را شکل میدهد.
تعادل محوری یا کوبوکتوهدرون ساختار هندسی بنیادین
باکمینستر فولر، در مورد طبیعت بنیادین تعادل محوری یا یک ساختار هندسی که کوبوکتاهدرون هم نامیده میشود فهمید این تنها ساختار هندسی است که طول های برابر برای لبه های خود و محورهای شعاعی برابر تا نقطه ی مرکزی تعادل، دارد. تعادل محوری، آرایه ای قرینه از هشت تتراهدرون با پایه های خود است که نیروهای سه زاویه ای تعادل محوری را نمایش میدهد و همه ی آنها رو به سوی نقطه ی مرکزی تعادل محوری، دارند. خصوصیات ابتدایی تعادل محوری توانایی آن در چرخش دینامیکی به هر دو جهت راست و چپ از وضعیت کاملا توسعه یافته (ساختار VE (تا وضعیت کاملا در هم فرو رفته ی آن که اکتاهدرون است و از درون فاز خاصی عبور میکند که یک ایکوزاهدرون را ایجاد میکند است.
برخی از خصوصیات اساسی فرایند جریان تروس اینگونه است:
به سمت یک نقطه ی سکوت و آرامش مرکزی است(تکینگی در مرکز)،
آن یک محور عمودی مرکزی برای چرخش دارد؛ و به طور همزمان انرژی را دریافت و صادر میکند. این ساختار خودش را حفظ میکند و از بستری ساخته شده است که از آن خارج میشود.
دینامیک موجی و پمپ کننده ی VE جریان توروئیدال را ایجاد میکند و VE ساختار اسکلتی دارای انرژی یک سیستم تروئیدال است.
ساختار و جریان تروئیدی در هر جا دیده میشود: در ساختار سیب، انسان و گلبول های سفید خون، کهکشان، خورشید و زمین و ... الگوی مارپیچ phi در تروس به طور مشابه در هر جا دیده میشود و الگوی همه چیز را نشان می دهد این روشی است برای موجودات زنده- تا در حالی که نسبت های خود را حفط می کنند- رشد کنند. در انسان، ما این نسبت را مشاهده می کنیم و این، زمانی است که شروع به اندازه گیری نسبت هایی کنیم که نشان دهد چگونه همه ی مفاصل ما در کنار هم قرار گرفته اند.
شکل چشم خیلی ساده ماریچ های دوگانه ی phi هستند که در کنار هم آمده اند و مرزهای طبیعی چشم و مردمک را ایجاد میکند. ما شکل آن را در صدف ها، در میوه ی درخت کاج و در شکل کهشان می بینیم. الگوی بنیادین ماتریس محوری ایزوتروپ تا شکلگیری تروس دوگانه باکمینستر فولر، ماتریس محوری ایزوتروپ را به عنوان پایدارترین ساختار توصیف کرده است.
https://philpapers.org/rec/GINFPA
https://cosmosandhistory.org/index.php/journal/article/view/553/902
آدرس مطب : اصفهان ، خیابان آمادگاه ، روبروی داروخانه سپاهان ، مجتمع اطبا ، طبقه اول
تلفن : 32223328 - 031