مرکز اطلاعات(اطلاعات حقیقی و نه تصورات و توهمات زاییده از ادراکات حسی وحافظه ها و خاطره ها یا بیماری های روانی)، در مغز است یا در جای دیگر؟
سوالی با جوانب بسیار زیاد و طولانی- که میتواند جواب مثبت یا منفی داشته باشد. نگاه ما در ظرف ذهن ما پردازش و درک می شود و این نگاه، محدود به دیدن با چشم نیست بلکه هر تصور و برداشت را در برمی گیرد. رفتارهای ما هم نتیجه این برداشت و این تصور و این تصویرسازی در ذهن و واکنش زاییده از این تصورات است.
واقعیت(و نه حقیقت آنگونه که هست)آن چیزی است که می بینیم. اگر اندوخته اطلاعات و انبار داشته های ذهنی- که زیر بنای تصویر سازی های ماست- پرتر یا کم حجم تر شود چه میتوان گفت؟ آیا دو فرد با انبار اطلاعات متفاوت، تصویر سازی یکسانی از یک صحنه خواهند داشت؟
تصویر سازی یک صحنه، نتیجه جمع کردن حافظه ها و شناخت ها و تجربیات قبلی و اطلاعات دریافتی کنونی از آن صحنه به وسیله اندام های حسی است. یعنی همانطور که تصویر شکل گرفته در فردی نابینا یا بینا، مشابه نیست، تصویر سازی فردی با مجموعه ی حافظه های بسیار غنی با تصویر سازی کودکی با حافظه محدود، یکسان نخواهد بود. در فرد بالغ انتظار هست، در هر لحظه بیرون کشیدن یک حافظه خاص(چه مثبت یا منفی)از میان انبار وسیع حافظه، دشوار باشد؛ این در حالی است که در کودک، حافظه او در میان انبار کوچک حافظه ها ،در هر لحظه به سادگی استخراج می شود و این حافظه نقش مهمی درتصویر سازی بعدی دارد.
از آنجا که محیط رشد افراد، متفاوت است و تجربیات گوناگونی داشته اند و مهمتر از همه میزان وابستگی آنها به تجربیات مادی، متفاوت است؛ تجربیات مادی ای که در سطح معرفتی و شناختی، در قید زمان و مکان مادی است و به حوزه بعد از انفجار بزرگ(Big bang) محدود میشود و این محدودیت، از محرک ها و علت های قبل از انفجار بزرگ چشم پوشی میکند و حتی ممکن است دست به انکار آن، بزند- در حالی که انکار علت و محرک، کاری جز بی خردی نیست و عدم مطلق، هرگز نمی تواند چیزی را تولید کند-؛ این تجربیات و وابستگی های متفاوت، سبب تفاوت در تصویر سازی از یک صحنه خواهد شد.
مشکل بزرگ بشریت، تعمیم تصویرهای شخصی به تصویر کل کیهان است و این تعمیم دادن، محدود به دینداران(با تجربیات فرامادی) یا بی دین ها(با تجربیات محدود مادی)نیست. این مشکل بزرگ بشریت است. تصویر ذهن ما چه مذهبی یا غیرمذهبی، محدود به ادراکات و حافظه ها و ذهنیت های قبلی و تربیتی ماست و چون حافظه انسان، معمولا کوتاه مدت است و به دراز مدت، توجه کمتری دارد، این تصویر سازی بسیار محدود به حافظه هایی- که نهایتا از چند ماه گذشته فراتر نمی رود- چه بسا انسان را از ادراکات عمیق محروم کند.
مشکل تعمیم یافته ها بر همه چیز، انسان را در قفس تنگی اسیر میکند که امکان شناخت و معرفت بیشتر را می گیرد. تهمت زدن به دیگران و تکفیر و فاسق دانستن این و آن، و تلاش برای در سلطه گرفتن دیگران و سد و حد زدن بر فکر و اندیشه، چیزی است که در جهان امروز بسیار شاهد هستیم در حالی که یافته های جدید امروز، بر انسان در مورد افتادن در این عرصه تنگ، هشدار میدهد.
عرصه یافته های جدید فیزیک کوانتوم در عرصه اصل عدم قطعیت نسبت به موقعیت و سرعت حرکت هر ذره کوانتومی در هر زمان و تفسیر کپنهاگن و نقش ناظر در شکل دهی مسیر و تغییر رفتار ذرات کواتومی و نهایتا نظریه چند جهانیهیو اورت و نیز اصل ثابت شده تکامل، بر بستن فکر و اندیشه هشدار میدهد
و قدرت انسان در درک محدود جهان پیرامون او را بیان میکند
و از ناتوانی در درک بخش بزرگی از وقایعی که رخ میدهد؛ به خصوص وقایعی- که محدود به ابعاد کیهان مادی یعنی زمان و مکان نیست و به قبل از انفجار بزرگ(قبل وجودی و نه قبل زمانی) بر میگردد- پرده بر میدارد.
آزمون ذهنی گربه شرودینگر بیان میکند بدون ناظر، کیهانی(مرده یا زنده)قابل تصور نیست. گویا کیهان بدون ناظر، ماده خامی است که پردازشی روی آن انجام نشده است. به همین ترتیب خود ناظر، بدون وجود ناظر دیگری که آن را بنگرد، در قالبی خام و پردازش نشده قرار می گیرد و این فرایند، ادامه دارد تا به ناظر مطلق و بی نیاز از همه ناظرهای دیگر برسد(وجود مطلق و بی نهایتی که همه ناظرهای دیگر در وجود خود نیازمند به مشاهده و نظارت و وجود او هستند. اگر این ناظر، خودش برای وجود، نیازمند به ناظر دیگری باشد، این سیر تا بی نهایت، تسلسل می یابد و تسلسل تا بی نهایت، از نظر عقلی غیر ممکن است)
آنچه به اشیا هویت میدهد و آن را وارد صحنه وجود میکند، ناظری است که آن را در قالب خاصی پردازش کند و این ناظر یا مشاهده گر، اشیا را در محدوده سازگار با ذهن خود می پروراند. آنچه من و تو، در مورد خودمان تصور می کنیم، در حالی که ناظر دیگری بر ما ننگرد، یک احساس حقیقی و مطلق نیست یعنی وجود من و تو در ارتباط و شهادت از طرف ناظر دیگر- که در اینجا وجود خود ما در مرتبه بالاتر است- معنی می یابد.
میتوانیم بگوییم احساس ما در مورد خودمان، ناظر و وجود خود ما در مرتبه یا جهانی فراتر از جهان پایینی است.(وجود همان فرد در جهان یا مرتبه ای فراتر- میتوانیم آن را دریافتی از نظریه جهان های موازی و چند جهانی بدانیم.)
آنچه ما را از عدم، وارد وجود میکند، همین شهادت و پیوند با علت و ناظر وجود و شهادت آن، بر عدم با قابلیت وجود است.
هوشیاری یا consciousness اگر در قالب کیهان کنونی و تنگنای آن؛ چه در سطح سلول های عصبی یا مغز یا هر چیز مادی دیگر تفسیر شود، بدون آنکه ناظری از مرتبه بالاتر بر آن بنگرد و علت و محرک و مسبب و تاثیر گذار شاهد بر آن باشد، توهم یا عدمی است که موجود نیست بلکه عدمی با قابلیت وجود است و این قابلیت، در قالب معروف و مشهود شدن است. آنچه وارد وجود میکند، معروف و مشهود شدن است و این شهادت و معرفت، میتواند نه فقط شاهد و تاثیر گذار باشد بلکه بیافریند و از عدم، به وجود بیاورد.
گمان میکنی جرمی کوچکی در حالی که جهانی بزرگتر در وجود توست
آدرس مطب : اصفهان ، خیابان آمادگاه ، روبروی داروخانه سپاهان ، مجتمع اطبا ، طبقه اول
تلفن : 32223328 - 031