چرا پس از بیدار شدن از خواب، تا چند دقیقه احساس گیجی میکنیم؟
خلاصه: پس از بیدار شدن از خواب، معمولا برای چند دقیقه انسان، گیج است. در این مقاله بررسی میکنیم انتقال و حرکت از یک حوزه به حوزه دیگری- که قوانین آن، متفاوت از قوانین و مقررات حوزه نخست است- طبیعتا نوعی سرگردانی را ایجاد میکند و تفسیر آنچه در جهان دیگر دیده شده است، کار دشواری است که ما را نیازمند مفسر حقیقی این رویاها میکند.
بحث در این مورد طولانی است که در ادامه نا حدی به آن پرداخته میشود.
#سلمان_فاطمی #نورولوژیست #خواب #رویا #جهانهای_موازی #حیرت #مسیر_ارتقا #افزایش #سرگردانی
مقدمه: بخش بزرگی از زندگی انسان، در خواب میگذرد. در حدود هشت ساعت در روز 24 ساعته، در خواب هستیم. در این هشت ساعت که گاهی بیشتر هم میشود و تا 12 ساعت، طول میکشد، فعالیت های جسمانی کاهش می یابد. ضربان قلب کند میشود و چشمان بسته هستند و قادر به دیدن مادی نیستیم. گوش ها هم از ورود بسیاری از صداهای اطراف جلوگیری میکند و این جلوگیری، بیشتر از فیلترینگ طی بیداری است.
کاهش فعالیت های بدن، طی خواب، ممکن است در نگاه اول به نظر برسد، قدرت انسان را در دریافت اطلاعات، محدود می کند. این در صورتی است که وجود انسان، محدود به چشم و گوش و توانایی های دریافت اطلاعات مادی باشد.
بله این اندام ها طی خواب تا حد زیادی تعطیل میشود، ولی در مورد انسان با بعد دیگری فراتر از بعد مادی مواجهیم.
بحث های طولانی دانشمندان باستان شناس و جامعه شناس امروز و ناتوانی آنها در تفسیر ایثار حقیقی و تفسیر شکل گیری انفجاری نخستین تمدن بشری، شاید ما را به حقیقت بعد فرامادی انسان نزدیک کند.
ناتوانی آنها در تفسیر مادی اخلاق و ایثار حقیقی- که متمایز کننده انسان از حیوان است- حداقل این دروازه و احتمال را بر ما می گشاید که بتوانیم ایثار حقیقی را با چیزی غیر مادی توجیه کنیم.(ژن خودخواه- ریچارد داوکینز- 313)
و ناتوانی دانشمندان باستان شناس در تفسیر ایجاد انفجار گونه تمدن و فرهنگ در حدود ده تا پانزده هزار سال قبل در قوم سومر و آشور هم ممکن است با علتی غیر مادی- که ناگهان در وجود انسان ورود کرده است- به راحتی تفسیر شود.(نائل حنون- حقیقت سومریان و تحقیقاتی درباره ی علم آثار و متون میخی- ص29-30، ساموییل کریمر- از لوح های سومر- ص277-279)
حداقل نبود نظریه ای قوی- که بتواند ظهور تمدن و فرهنگ ناگهانی بشری را در حدود و مرزهای مادی توجیه کند به ما اجازه میدهد چیزی فرامادی را هم محتمل بدانیم.
توضیح:
تفسیر باستان شناسانی مادی مانند ساموئل کریمر نهایتا به آنجا میرسد که نخستین تمدن شکل گرفته بشری را به جنون و دیوانگی متهم میکند و سنت های آنها را زاییده تخیلات و خرافات میداند.
ولی میتوانیم سوال کنیم این قوم دیوانه و مجنون چگونه با وجود جنونشان، ناگهان تمدنی را در بشریت بنا میکنند که برخی آثار آن مانند معبد اور هنوز ساختن و بنا کردنش با وجود امکانات امروز، دشوار مینماید؟!
اینها نشان دهنده ورود چیزی بالاتر از ژنهای خودخواه در وجود نخستین تمدن بشری است. آثار به جا مانده از آنها در کتیبه هایشان شباهتی با خواسته های مادی ندارد و اینجاست که کششی فراتر از ماده را باید برای آنها فرض کرد. آنچه تصور میشود اینکه بخش غیرمادی جدید و نوظهور بر شالوده ژنهای خودخواه، غریبه ای تازه وارد است و این تازگی و تردی، آن را در رویارویی با ساختمان چند میلیارد ساله حیات مادی، ضعیف و خرد میکند(مراجعه شود به کتاب توهم بی خدایی از سید احمد الحسن- فصل پنجم).
در زمانی که بدن، فعال و در حال کار است این موجود تازه وارد، در تنگناست و در زمانی که بدن، کم کارتر شود مثلا در زمان خواب، این بخش غیر مادی میتواند فعالیت خود را برجسته تر کند و در میان غبار و سرگردانی جسم مادی، از خود اثری بر جای بگذارد.
آنچه از بعد فرامادی انتظار میرود، آنکه وجودی ظریفتر و لطیفتر از وجود مادی باشد و این وجود ظریفتر- که در مقایسه با جسم مادی، به منبع نور نزدیک تر است یعنی همان عالم مادی در سطحی فراتر است و بر عالم مادی مسلط میباشد و وجود عالم مادی فقط و فقط دراتصال با آن معنی می یابد- دارای اطلاعاتی پایدارتر و استوارتر و روشن تر است و میتوان از این اطلاعات روشن، بهره برد ولی به شرطی که سایه و ضخامت جسم بر آن کشیده نشود و هر چه این سایه، ظریفتر و شفافتر باشد و یا به عبارتی محوتر باشد، امکان دستیابی به اطلاعات آن موجود ظریفتر و صافتر، بیشتر میشود.(مراجعه شود به کتاب همراه با عبد صالح نوشته سید احمد الحسن).
کاستن از این سایه، طی خواب، کاملا مشهود است. و ازاین رو خواب، فرصتی استثنایی برای بهره بردن از آن اطلاعات ناب است.ولی مشخص است سایه سنگین و ضخیم جسم با تاریخچه چندین میلیارد سال تجربه بر زمین، باقی خواهد ماند و آشنا بودن ژنهای بدن انس
دکتر سید سلمان فاطمی . نورولوژیست, [08.06.20 01:41]
ان مادی با قوانین و مقررات سنگین ماده طی میلیون ها سال، هرچند در سالهای اخیر و با کشف نسبیت، تا حد زیادی نسبی و نه عینی شده است ولی هنوز تا رها شدن از آن، سالهای طولانی باقی مانده است.
نسبیت گامی به سوی درست در جهت کشف حقیقت نبودن ابعاد زمان و مکان در عالم مادی است ولی مشاهده نسبیت با درک عمیق و حس نسبیت و آمیختن با نسبیت، متفاوت است و دقیقا مانند دیدن آتش و یا لمس کردن آتش یا فرو رفتن و سوختن در آتش میباشد. دیدن آتش هرگز مانند لمس کردن و سوختن با آتش نیست!
نسبی شدن ابعاد عالم ماده، شگفت انگیز است ولی شگفت انگیزتر وقتی است بدانیم مجموعه فیزیکی عالم مادی ما بر اساس کشفیات جدید دانشمندانی مانند میچیو کاکو بخشی از کل بزرگتر و جهانی از میان جهان های موازی است. درک درون مجموعه با درک بیرون مجموعه متفاوت است.
نسبیت نگاه و ادراک با توجه به موقعیت بیننده
نگاه درون مجموعه و یا بیرون مجموعه، متفاوت است و این محدودیت در دیدن عمق اشیا، دشواری رسیدن به حقیقت را نشان میدهد.
اگر از درون عالم مادی، بر اشیا بنگریم تغییرات ابعاد آن را به شکلی میبینیم و اگر از بیرون عالم مادی نگاه کنیم، تغییرات آن، تندتر میشود و هر چه نگاه، از میدانی آرامتر و ثابت تر باشد سرعت حرکات و تغییرات عالم مادی، فزونی می یابد.
آنچه تحولات و دگرگونی ها و تغییرات طول و عرض و ارتفاع و زمان و.... را مشخص میکند، محل و جایگاه و موقعیت ما نسبت به این تحولات و دگرگونی هاست.
بله اینشتین با اعتماد بر سرعت ثابت نور مادی، نسبیت خود را بنا کرد ولی این نسبیت وقتی پیچیده تر میشود که موقعیت ناظر را نه فقط در عالم مادی دارای نور مادی با سرعت ثابت، بلکه در عوالم و جهان هایی بالاتر- که آمیخته با جنس نوری متفاوت و پایدارتر از نور مادی ماست- تصور کنیم.
و آنچه در نهایت این سفر شگفت، باید به آن اعتراف کرد، ناتوانی از شناخت حقیقت است و تا این اعتراف نیاید و تا زمانی که بهانه ها و عذرها، ما را از شناخت این ناتوانی بازدارد، توحید حقیقی حاصل نخواهد شد:
بالاتر از شبهات
کاری از دکتر توفیق مسرور بر اساس آموزه های سید احمد الحسن یمانی موعود
عمر نوح ع
این برنامه زیر نظر دانشکده پژوهش های برتر دینی و لغوی در نجف اشرف است.
اشکال می گوید: زندگی و عمر بدن انسان، از نظر ژنتیکی مشخص شده و تعیین شده است و زندگی نوح ع در این زندگی مادی- آنطور که قرآن کریم و متون دینی بیان می کند- امکان پذیر نیست
جواب: عمر انسان گذشته از نظر علمی کاملا مشخص است و ژنهای انسان امروز هم این را به گونه ای که هیچ شبهه ای در آن نیست، بیان میکند و دانشمندان، سبب ژنتیکی را می دانند و می دانند کی و کجا سلول از میان میرود و بدن انسان پیر می شود و کوشیده اند جهشی ژنتیکی ایجاد کنند تا عمر انسان را طولانی کنند و ممکن است روزی به آن برسند
و آنها به طور قطعی میدانند در زمان نوح و قبل از آن، امکان ندارد انسان، هزار سال یا مقادیر نزدیک به آن، عمر کرده باشد و این همانطور است که تو طول خطکشی را- که در دست داری- میدانی.
ولی مساله عمر نوح و مسائل دیگر که از نظر علمی ممکن نیست، اشکالی بر آنچه اثبات کردیم یعنی وجود خدا وارد نمی کند یعنی می توانیم بگوییم برخی معجزات می تواند ایجاد شود و مخالف واقعیت علمی باشد چون این حالات، استثنایی و فردی هستند و هدف از آن ثابت کردن انسانیت آدمی در ابتدای خلقت او است تا ایمان، به خالق کیهان، آسان شود.
و برخی از این اتفاقات اصلا معجزه هم نیستند بلکه قضایایی طبیعی هستند ولی بر آن کس- که زبان گوینده را نمی داند- دشوار می نماید.
بله زبان قرآن را نمی فهمد جز کسی- که جهان های بلندی را بشناسد که قرآن از آن آمده است!
برای توضیح علمی مساله می گویم یک بیننده بیرونی آنچه از یک مجموعه فیزیکی می بیند، متفاوت از کسی است که از درون مجموعه به آن نگاه می کند. بنابراین در زمان توسعه یا چروکیده شده مجموعه فیزیکی اندازه گیری های بیننده درون مجموعه، کاملا از اندازه گیری های بیننده بیرونی متفاوت است زیرا بیننده داخلی بخشی از مجموعه است بنابراین او هم درگیر گسترش و یا چروکیدگی مجموعه میشود، پس ابزارهای اندازه گیری او هم شامل گسترش و یا چرکیدگی میشود، بنابراین او کاملا از مشاهده تغییر در درون مجموعه، ناتوان میشود ولی این، مانع نمیشود- اگر موجودی مانند ما زندگی نفسانی و روحانی داشته باشد- تغییرات در مجموعه را احساس کند و شتاب گرفتن توسعه کیهان یا کند شدن این توسعه را دریابد و این مانند احساس بسیاری از مردم است که امروز، گذر زمان را تندتر احساس میکنند ولی در اندازه گیری خود تفاوتی را متوجه نمی شوند!
و برای توضیح این سخن تصور کن انسانی در اتاقی زندگی می کند و خط کشی دارد و با آن، طول میزی را در اتاق، اندازه می گیرد و آن را با طول میز دیگری مقایسه می کند.
تصور کنید اتاق و هر چه در آن است از جمله خط کش و میز، به یک اندازه توسعه بیابد و بزرگ شود.
اکنون اگر از او بخواهیم طول میز را دوباره اندازه گیری کند و آن را مقایسه نماید در اینجا احساس میکند طول تغییری نکرده است و هیچ تغییری را حس نمی کند زیرا خط کش هم به همان نسبت میز، ب
4, [16.02.20 02:09]
زرگ شده است.
اگر این را بفهمیم درک می کنیم هر بیینده که از بیرون مجموعه کیهان ما نگاه کند اندازه گیری های او متفاوت از اندازه گیری های ماست که درون مجموعه نگاه می کنیم
و مثلا اگر رفتار کیهان مادی تغییر کند- در حالی که زمان هم بعدی از اعداد کیهان ما است- و این زمان به عنوان بعد چهارم در کل مجموعه دراز یا کوتاه شود ما به عنوان اجزای مجموعه- که خودمان هم دچار این تغییرات می شویم- نمی توانیم بلند یا کوتاه شدن زمان را حس کنیم ولی بیننده ای که بیرون از مجموعه کیهانی ماست، میتواند
این تغییرات را مشاهده کند و وقتی ما در مورد زمان صحبت کنیم، زمان ما با زمان فرد بیرون متفاوت میشود
و این به طور خلاصه نشان می دهد بیننده از بیرون مجموعه کیهانی یعنی خدای سبحان و تعالی و مثلا فرشتگان، وقتی از آنها سوال میشود یا در مورد عمر نوح و قوم او سخن می گویند ارقامی که بیان می کنند متفاوت از ارقامی است که تو خودت در درون مجموعه اندازه گیری می کنی
و وقتی بخواهیم حال انسان امروز را با انسانی- که بیش از 50 هزار سال قبل، زندگی میکرد- مقایسه کنیم، ارقام متفاوت می شود و این در حالی است که تو هیچ اختلاف ملموسی را در حدود مادی ای- که در آن زندگی میکنی- نمی بینی.
لینک تدریس
https://www.facebook.com/715730038543070/posts/2738556122927108/
@salmanfatemi
طی خواب با خوابیدن بدن، مسافرت روح، آزادتر و روانتر میشود ولی نگاه انسان از بیرون مجموعه ای است که با آن اخت شده است و رویارویی با قوانینی است که متفاوت از قوانین عالم مادی ماست.
این سفر طولانی هشت ساعته با حتی بیشتر طی یک روز، مشاهداتی را به همراه دارد که در صفحه روح، جای میگیرد ولی در زمان بیدار شدن، این سفر باید به پایان برسد و بار دیگر جسم مادی فعال میشود و جز سایه ای مبهم از آن ملکوت روان را به یاد نمی آورد به خصوص وقتی بدانیم مغز انسان کوشش بسیار خواهد کرد اطلاعات بی ارتباط با عالم مادی را حذف کند زیرا مغز، ابزار بقای مادی است و با هر چیز مخالف با قوانین عالم مادی، میجنگد.
شلیک فراموشی!!
حذف عمدی اطلاعات جدید در رویا!!
دکتر توماس کیلداف، مدیر مرکز علوم اعصابِ اس آر آی اینترنشنال، منلوپارک- کالیفرنیا و نویسنده ی ارشد این مطالعه- که در مجله ی ساینس به چاپ رسیده است- می گوید:
آیا تاکنون از این- که چرا ما بسیاری از رویاهایمان را فراموش می کنیم- تعجب کرده اید؟ نتایج ما پیشنهاد می کنند که شلیک گروه خاصی از نورون ها در طول خواب REM، تنظیم کننده ی [این مسئله است که] آیا مغز اطلاعات جدید را بعد از یک خواب خوب شبانه، به یاد بیاورد [یا خیر].
REM(rapid eye movement)
یکی از چندین مرحله ی خواب است که هر شب، بدن از آن به طور متناوب عبور می کند. این [مرحله از خواب]، برای اولین بار ۹۰ دقیقه پس از به خواب فرو رفتن، ظاهر می شود و با حرکات سریع چشم، ضربان قلب افزایش یافته، اندام های فلج شده، امواج مغزی [مشابه با زمان] هوشیاری و رویابینی، مشخص می شود.
بیشتر از یک قرن است که دانشمندان، نقش خواب را در ذخیره سازی خاطرات کشف کرده اند. هم زمان با آن که بسیاری نشان داده اند خواب به ذخیره سازی خاطرات جدید کمک می کند دیگران من جمله فرانسیس کریک، یکی از کاشفان مارپیچ DNA، این احتمال را مطرح کرده اند که خواب، مخصوصا مرحله ی REM آن، ممکن است محدوده زمانی ای باشد که در آن، مغز به صورت فعال، اطلاعات اضافی را فراموش کرده یا حذف می کند.
(دسته بندی اطلاعات، میتواند با حذف اطلاعات مزاحم، همراه باشد. پس حذف بسیاری از حافظه های مزاحم؛ به خصوص حافظه کوتاه مدت بی ارزشی- که ممکن است پس از یک روز کاری سنگین مانند خوره به جان مغز ما بیفتد و خاطرات غم بار طی روز را دائما به یاد ما بیاورد- کاملا برای شروع یک روز کاری بانشاط، لازم است.
معمولا حافظه انسان، عادت دارد کوتاه مدت باشد و بر این اساس به جای ذخیره سازی اطلاعات مفید- که در گذشته نسبتا دور اتفاق افتاده است- و به جای خاطرات مثبت از گذشته، حافظه انسان عادت دارد اطلاعات غم بار و حزن آلود اخیر را- که هیچ سودمندی ای برای انسان ندارد- ذخیره کند.
بنابراین فرایندی که بتواند این اطلاعات مزاحم را از ذهن بزداید و فرایندی- که بتواند حافظه انسان را به جای پر شدن از انبوهی از زباله ها، طی روز پاکسازی کند- نتیجه بسیار سودمندی بر زندگی خواهد داشت.
وقتی اطلاعات انباشته شده در ذهن، به حداقل اطلاعات مفید در ب
دکتر سید سلمان فاطمی . نورولوژیست, [08.06.20 01:41]
رابر انبوه اطلاعات بی ارزش خلاصه شود، بازآوری اطلاعات و استفاده از آن در پردازش تصاویر و صورت های ذهنی، بسیار آسان تر می شود.)
هرس سیناپسی
مطالعات اخیر نشان داده اند که در طول خواب- ازجمله خواب REM مغز به صورت گزینشی ارتباطات سیناپسی را که بین نورون های دخیل در نوع خاصی از یادگیری ایجاد شده، هرس می کند.(قطع ارتباط برخی سیناپسها و ایجاد ارتباطات در جاهایی دیگر).
گرچه تا قبل از این مطالعه کسی نشان نداده بود که چگونه این [پدیده]، ممکن است اتفاق بیفتد.
دکتر جانت هی، مدیر برنامه در NINDS می گوید:
فهمیدن نقش خواب در فراموشی ممکن است به محققان کمک کند، گستره ی وسیع بیماری های مرتبط با حافظه را بهتر درک کنند، بیماری هایی همچون اختلال استرس پس از سانحه(PTSD) و آلزایمر. ممکن است خواب REM در نحوه ی انتخاب و ذخیره سازی خاطرات، توسط مغز نقش داشته باشد [و برای اثبات این قضیه] این مطالعه، شواهدی مستقیم فراهم می کند.
به گزارش نوروسافاری از ان آی اچ، آزمایشگاه دکتر کیلداف و همکارش دکتر آکیهیرو یاماناکا در دانشگاه ناگویا در ژاپن، برای آزمودن نقش هورمونی موسوم به هیپوکرتین/اورکسین، در تنظیم خواب و نارکولپسی، سالها [وقت] صرف کرده اند.
نارکولپسی، اختلالی است که باعث می شود در طول روز افراد به شکلی افراطی احساس خواب آلودگی کنند و گاهی تغییراتی را تجربه می کنند که یادآور مرحله ی REM خواب است، مثل از دست دادن تون عضلات دست و پا و [تجربه ی] توهمات.
این آزمایشگاه، به نشان دادن نحوه ی ارتباط نارکولپسی با از دست دادن نورون های سازنده ی هیپوکرتین/اورکسین در هیپوتالاموس کمک کرده اند- هیپوتالاموس ناحیه ای است در ابعاد بادام زمینی که در اعماق مغز قرار دارد.
شلیک فراموشی
در این مطالعه، دکتر کیلداف با آزمایشگاه های دکتر یاماناکا و دکتر آکیرا ترائو در دانشگاه هوکایدو، ساپورو- ژاپن، برای بررسی سلول های هم جواری- که هورمون تغلیظ ملانین یا MCH را تولید می کنند- همکاری می کرد. این مولکول برای دخالتش در تنظیم خواب و اشتها شناخته شده است.
در هماهنگی با تحقیقات قبلی، این محققان دریافتند که اکثریت سلولهای MCH هیپوتالاموس (٪۵۲.۸) زمانی شلیک می کردند که موش در خواب REM بود؛ در حالی که حدود ٪۳۵ فقط زمانی شلیک می کردند که موش، هوشیار بود و حدود ٪۱۲ در هر دو زمان شلیک می کردند.
آنها همچنین سرنخ هایی را کشف کردند که امکان ایفای نقش این سلول ها را در یادگیری و حافظه متذکر می شود. ثبت
های الکتریکی و آزمایش های ردیابی عصبی نشان دادند که بسیاری از سلول های MCH هیپوتالاموس، از طریق آکسون های منشعب و بلند [خود] به هیپوکامپ مرکز حافظه ی مغز- پیام های بازدارنده می فرستند.
دکتر کیلداف می گوید:
ما بر اساس مطالعات قبلی در آزمایشگاه های دیگر، از قبل می دانستیم که سلول های MCH در طول خواب REM، فعال اند. بعد از کشف این مدار جدید، ما فکر می کردیم این سلول ها ممکن است برای ذخیره ی خاطرات به مغز کمک کنند.
برای آزمودن این ایده محققان در طی آزمون های حافظه، از ابزارهای ژنتیکی متنوعی، برای خاموش و روشن کردن نورون های MCH استفاده کردند. مخصوصا آنها نقشی را- که سلول های MCH در یادداری بازی می کنند- بررسی کردند، یادداری دوره ای است بعد از آموختن موضوعی جدید، قبل از این که همین دانش جدید در حافظه ی بلند مدت ذخیره یا تحکیم شود.
دانشمندان از چندین آزمون حافظه استفاده کردند از جمله آزمونی که توانایی موش ها را در افتراق دادن بین اشیاء جدید و آشنا می سنجد. در کمال تعجب، آنها فهمیدند که روشن کردن سلول های MCH، در طی مدت یادداری، حافظه را بدتر می کرد در حالی که خاموش کردنشان، حافظه را بهبود می بخشید. برای مثال فعال سازی سلولهای مذکور، زمانی را- که موش برای بوکشیدن اطرافِ اشیاء جدید صرف می کرد- در مقایسه با اشیاء آشنا، کاهش می داد اما خاموش کردن سلول ها اثر معکوس داشت.
آزمایش های پس از آن، نشان دادند که نورون های MCH، این نقش را منحصرا طی مرحله ی REM بازی می کنند. موش ها زمانی- که نورون های MCH در طی خواب REM، خاموش می شدند در آزمونهای حافظه، عملکرد بهتری داشتند و در نقطه ی مقابل خاموش کردن این نورونها زمانی- که موشها بیدار بودند یا در سایر مراحل خواب قرار داشتند- هیچ اثری بر حافظه نداشت.
(فعال بودن این سلول ها طی خواب، باعث از یاد بردن اطلاعات میشود و این فراموشی اطلاعات بی ارزش و مزاحم و یا حتی سودمند ولی بیان کننده چیزی- که به عنوان موجودات خودخواه مادی دوست نداریم- برای مغز و زندگی مادی ما چیز بدی نیست و مانند خالی کردن انباری از کالاهای تاریخ گذشته و یا انباری پر از داروهای تلخ است.
نقش خواب خوب، فقط دسته بندی اطلاعات نیست بلکه طی خواب بسیاری از اطلاعات، زدوده میشود. نقش و فعالیت این
نورون ها در زدودن اطلاعات در مرحله دیدن رویا(REM)، بحث دیگری را می گشاید و آن، لازم بودن زدودن بسیاری از رویاها از ذهن مادی انسان است.
ما حدود یک سوم عمر خود را در خواب می گذرانیم و طی خواب چندین مرحله خواب دارای رویا را تجربه میکنیم و این حجم انبوه اطلاعات و تجارب- که گاهی تاثیر آن بر جسم و روح، قابل توجه است- میتواند بسیاری از اعتقادات و گرایش ها و حتی آموخته های روزانه ما را تحت تاثیر بگذارد.
یکی از نعمت ها در زندگی مادی ما سپرها و پوشش هایی است که بنابر طبیعت عالم مادی و در سیر تکامل مادی، بر بسیاری از ادراکات کشیده شده است و اگر این پرده ها و سپرها نبود و بسیاری از حقایق، برای ما آشکار میشد، تحمل فشارهای عالم مادی- که پایین ترین جهان هاست- غیر ممکن میشد.
در دنیای مادی کنونی گاهی ندیدن و نشنیدن نعمت بزرگی است و بر همین اساس، اندام های حسی ما قادر به درک همه امواج و فرکانس ها نیستند و یا دستگاه های تنظیمی خاصی مانند دستگاه تعادل هست که سبب میشود بسیاری از حقایق عالم مانند شتاب گرفتن ها و حرکت زمین و ... درک نشود.
به همین ترتیب، دستگاهی برای فراموش کردن اطلاعات در مغز ما هست که مغز ما را آماده آموخته های جدید میکند.
یعنی فراموشی هم فقط نتیجه ناتوانی مغز در انباشت اطلاعات نیست بلکه بخشی از فراموشی، فرایندی فعال و پیشرفته و برنامه ریزی شده در مغز ماست و نمونه آن، سلول های MCH در بالاست.
آنچه مغز محدود ما را در عالم مادی محدود، قدرت میبخشد، به دوش کشیدن بارهای بسیار سنگین نیست بلکه بر دوش کشیدن حداقل بار ممکنی است که قابل استفاده در زندگی مادی باشد.
مغز ما ابزاری ساخته ژنهای خودخواه و برای حفظ و بقای مادی ماست و در این راه، گاهی از زدودن اطلاعات ارزشمندی- که برای انسان شدن ما لازم است- کوتاهی نخواهد کرد و نمونه آن، زدودن اطلاعات ارزشمندی است که انسان، فارغ از زمان و مکان عالم مادی، در عالم رؤیا دریافت میکند.
از روش هایی که میتوانیم با این مکانیسم خود سرکوب اطلاعات، مقابله کنیم تلاش برای بیدار شدن در زمان خواب REM است. در این زمان، پیش از آنکه مغز انسان، اطلاعات دیده شده در رویا را بزداید فرد میتواند رویایی را- که دیده است- کاملا به صورت رویایی شفاف به یاد بیاورد.
این، روش سودمندی برای کسانی است که علاقه مند به اطلاعات بسیار زیاد هستند ولی عیب آن، به یاد ماندن اطلاعات و دستوراتی است که شاید هرگز جسم ما و تمایلات مادی ما علاقه مند به آن نباشد!!)
دکتر کیلداف می گوید:
این نتایج پیشنهاد می دهند که نورو
4, [16.02.20 02:10]
ن
های MCH، مغز را کمک می کنند اطلاعات جدید و احتمالا بی اهمیت را فراموش کند.(البته بی اهمیت در زندگی مادی و تمایلات مادی)
از آنجا که تصور می شود رؤیاها مقدمتاً در مرحله ی خواب REM رخ بدهند- [همان] مرحله ای که سلول های MCH فعال می شوند- فعالیت این سلول ها ممکن است از ذخیره سازی محتوای رویا در هیپوکامپ جلوگیری کند- در نتیجه رویا به سرعت فراموش شود.
در آینده، این محققان میخواهند کشف کنند آیا این مدار در اختلالات خواب و حافظه نقشی بازی می کند [یا خیر].
ترجمه: فاطمه جواهری وبسایت نوروسافاری
برخی توضیحات توسط دکتر سید سلمان فاطمی
@salmanfatemi
https://t.ly/VrV8Z
نورون های MCH، پایانی بر سرآغاز!
در مقاله ای در قسمت های قبلی نقش این سلولهای عصبی، در زدودن اطلاعات رویاها در مرحله خواب REM، بیان شد. این سلول ها هر چند با کاستن از معلومات، به خصوص با کاستن از معلومات ملکوتی، توان ذهن ما را برای دانستن، کم میکنند ولی خلاصه کردن اطلاعات به دانسته های مادی، به بدن و مغز کمک میکند در مصرف انرژی صرفه جویی کند و عمر فرد بیشتر شود.
بحثی بیشتر در مورد این سلولها:
نقش نورون های عرضه کننده هورمون تغلیظ کننده ملانینMCHدر تنظیم خواب، به خصوص در تنظیم خواب REM با شدت تایید شده است و این، بر اساس پروفایل فعالیت این نورون ها و نیز تاثیرات فارماکولوژیک این پروتئین، در خواب و بیداری است. مقالات مهم در مورد این نورون ها و پروتئین، نتایج متفاوتی را منتشر کرده است.
آیا MCH فقط در خواب REM
است یا در خواب NonREM هم دیده میشود؟ و آیا علاوه بر خواب، بر خوردن هم تاثیر گذار است؟
در هیپوتالاموس توبرال(بخش مرکزی هیپوتالاموس)نورون های MCH در میان نورون های ترشح کننده هیپوکراتین قرار دارند و پیام های مهمتری را از سیستم بیدار کننده سروتونین، آدرنرژیک، نورآدرنرژیک و نیز اعصاب تنظیم کننده تغذیه، دریافت میکند.
(هیپوکراتین چیست؟:
هیپو کراتين ماده ای است- که از قسمت جانبی هیپو تالاموس ترشح میشود و بر برخی قسمتهای مغز تاثیر دارد و سبب میشود میزان هورمونهای ترشح شده از آنها تغییر کند. هيپوکراتين در تنظیم خواب، موثر است.
قسمتهائی از
مغز- که تحت تاثیر هيپوکراتين است- و ماده ای- که از آنها ترشح میشود- به شرح زیر هستند:
Locus ceruleus Norepinephrine
Raphe nucleus Serotonin
Tubomammillary nucleus Histamine
Ventral tegmental area Dopamine
Basal forebrain Acetylcholine
میبینیم هيپوکراتين در تنظیم خواب خیلی تاثیر دارد.
در بیماران دچار نارکولپسي، سیستم ایمنی بدن، علیه سلولهای ترشح کننده هيپوکراتين وارد عمل میشود و میزان هيپوکراتين کم میشود.
خواب دو مرحله برجسته دارد و با توجه به وضعیت حرکات چشم به دو مرحله Rapid eye movement(REM) و nonrapid eye movement تقسیم میشود.
در مرحله REM، علاوه بر حرکات سریع چشم و دیدن رویا، قدرت عضلانی بدن هم کاهش می یابد.
در بیماران دچار نارکولپسي، در ابتدای خواب، وارد فاز REM میشوند و این حالت سبب میشود، فرد در ابتدای خواب رویاهای عجیب ببیند و در ابتدای خواب در حالي که هنوز خواب عمیق نشده، احساس فلجی کند.
پس هیپوکراتین سبب میشود مرحله REM، دیرتر شروع شود و کوشش میکند فرد طی خواب REM بیدار نشود و به این ترتیب دست دیگری در کاستن از اطلاعات به دست آمده در رویا دارد.)
نورون های MCH، شبکه وسیعی از ارتباطات با سلول های هیپوتالاموس و سیستم لیمبیک و ساقه مغز دارد.
در جوندگان، سلول های عصبی MCH دو برابر سلول های هیپوکرتین در هیپوتالاموس هستند. این سلولها در موش و جوندگان در بخش های مختلف هیپوتالاموس پراکنده هستند و به صورت افقی در بالای بطن سوم پراکنده می شوند. همچنین دسته های پراکنده ای از این سلولها در اطراف بطن سوم هستند.
دسته بزرگی از آنها در لایه کاملا خارجی هیپوتالاموس در میانه کپسول داخلی قرار دارد و گروهی میانی تر در بالای هسته توبرومامیلاری قرار دارد.
بخش دیگری از آنها در دورسولاترال فورنیکس قرار دارد. برخی مطالعات نشان میدهد تنها 60‰ سلول های عصبی MCH در زمان خواب REM، فعال هستند.
مطالعات اپتوژنتیک تاثیرات تسهیل کننده خواب را در فرکانس های تحریکی 10 تا 30 هرتز و نه 1تا5 هرتز مشاهده کرده است. هرچند یک هرتز، میانگین سرعت تخلیه نورون های MCH مربوط به REM، است و این سرعتی است که توزیع انفجارهای تخلیه ای تصادفی را در بر میگیرد زیرا اینها به صورت معمول، نورون هایی با سرعت تخلیه بسیار آرام هستند.
ما نمیدانیم چرا چنین تحریک بالاتر از نرمال در مطالعات اپتوژنتیکی نیاز است و اینکه چرا فعالیت نرمال این نورون ها در مطالعاتی تحریکی با فرکانس بالا رخ میدهد.
بیشتر سلول های عصبی MCH، گلوتامیک اسید دکربوکسیلازGAD را شناسایی میکنند و در کنار آنها قرار میگیرند و این، آنزیمی است که
اع
صاب ترشح کننده GABA و نیز ترجمه و ترانکریپت تنظیم شده با کوکائین و امفتامین(nesfatin-1) را شناسایی و تنظیم میکند و هر کدام از اینها در تنظیم خواب، نقش دارند.
یکی از یافته های مهم در این مطالعه- که به وسیله جگو و همکاران او کشف شد- آن است که توسعه دوره خواب REM، به وسیله تحریک اپتوژنتیک نورون های MCH در موشی- که فاقد MCHR1 است- یعنی فاقد گیرنده ای است که معمولا در مغز موش وجود دارد، سودمند میباشد. آنها نشان دادند که مهار نورون های ترشح کننده هیستامین در محیط آزمایشگاه به وسیله GABA انجام میشود.
دل سید پلیترو و جونز قبلا پیشنهاد داده بودند که چنین مکانیسم
ی باعث مهار نورن های لوکوس سرولوس، به وسیله نورن های MCH میشود.(لوکوس سرلوس، نقش مهمی در حفظ حافظه، یادگیری مهارتهای تفکر و اندیشه در افراد دارد. و آسیب آن، در بسیاری از بیماران دچار آلزایمر دیده میشود.)
در حقیقت مدارکی پیشنهاد میدهد که بسیاری از عملکردهای نورون های ترشح کننده پروتئین، به وسیله نوروترانسمیترهای سنتی کنترل میشود. برای نمونه، تحریک ابتدایی نورون های ترشح کننده هیستامین به وسیله نورون های هیپوکراتین ممکن است به وسیله گلوتامات انجام شود. مهار نورون های هیپوکراتین- که مرتبط با خواب است- به نظر میرسد در درجه اول به وسیله GABA و نه به وسیله نوروپپتید ایجاد شود. نوروپپتیدها در کیسه های متراکمی بسته بندی میشوند و بیشتر به وسیله غشای سیناپتیک و نه وزیکول هایی که دارا گلوتامات یا گابا هستند- آزاد میشود. آزادشدن نوروپپتیدها به نظر میرسد نیازمند تخلیه فرکانس بالا یا انفجارهای تخلیه ای باشد. پیشنهاد شده است که نورترانسمیترها و پپتیدها ممکن است نقش های مکملی داشته باشند.
مثلا اولی فعالیت سریع را ایجاد کند و دومی فعالیت مداوم را سبب شود پس فعال شدن نورون های MCH ممکن است هر دو را ایجاد کند: هم مهار با واسطه GABA که عامل انتقال از بیداری به خواب nonREM و خواب nonREM به REM است و نیز باعث عامل مهار برای طولانی کردن خواب REM هستند که به وسیله پروتئین MCH است.(نقش ای
ن سلولها هر چند کاستن از به یادآوردن رویاست ولی میتواند با طولانی کردن خواب REM، باعث مدت طولانی تر دیدن رویا شود. بنابراین فقط در نظر گرفتن نقش منفی آن در یادآوری اطلاعات، شاید درست نباشد.)
تحریک اپتوژنتیکی برای فنوتیپ نورون خاص، انتخابی است ولی میتواند گرما ایجاد کند و برخی نورون های هیپوتالاموس شامل نورون های کناری هیپوتالاموس، حساس به حرارت هستند. گرم کردن هیپوتالاموسی باعث ایجاد خواب میشود. تحریک اپتوژنتیکی، باید باعث تحریک سینکرونوس در همه نورون های هدفی شود که در معرض تابش و گرما قرار گفته اند. تاثیرات چنین همزمانی و سینکرونی، شناخته شده نیست.
در مطالعه ای منحصر به فرد در مورد ترشح هیپوکراتین و MCH در آمیگدال انسان، نشان داده شده است که ترشح تشدید شده MCH در آغاز خواب، در خواب و در زمان خوردن مشاهده شد. سطوح هیپوکراتین به خصوص در فعالیت تحریکی بیشتر میشود. در جوندگان ترشح هیپوتالاموسی و ترشح امیگدالی، مرتبط با هم هستند و این از ارتباط محتمل ترشح آمیگدالی با فعالیت های عمومی MCH پشتیبانی میکند.
مدارک زیادی وجود دارد که MCH باعث بهبود تغذیه در جوندگان میشود. مثلا ترشح میکرو MCH در مناطقی از هیپوتالاموس، باعث تغذیه بیشتر می شود. با محرومیت از غذا، تظاهر فوس در نورون های MCH بیشتر میشود.
این مطالعات میتواند با تغییرات خواب و بیداری توجیه شود. ما نمیدانیم آیا فعالیت های اشتها آور و خوب آور MCH با دسته ای جدا از نورون ها کنترل میشود یا فعالیت های نورونی میتواند بر اساس دریافت های دیگر تغییر کند و مثلا شدت جریان برق، میتواند باعث القای تغذیه طی دوره های تغذیه معمول و منجر به خواب طی دوره های معمول خواب شود. و هر دو رفتار به کار میرود تا توازن انرژی منفی را بهبود بخشد.
مشخص است هرچند بسیاری مطالب دانسته شده است ولی ما در ابتدای دانش خود در مورد این سلول ها هستیم.
https://www.ncbi.nlm.nih.gov/pmc/articles/PMC3825422/
@salmanfatemi
بحث:
گذر از مرز رویا(ملکوت) و عالم مادی، گذر بین دو مجموعه متفاوت است و این گذر، در شرایطی- که قوانین دو مجموعه با هم متفاوت است و ما طی زندگی مادی با قوانین عالم مادی، مانوس شده ایم- می تواند باعث گیجی و به هم ریختگی شود.
https://www.facebook.com/715730038543070/posts/2738556122927108/
مشاهده عالمی- که در آن، چشم و گوش مادی، کار نمیکند، ما را با حقایقی رویارو میکند که ناچاریم آن را در قالب عالم مادی خود ترجمه کنیم و چون ساختارها و حدود و مرزها متفاوت است، گنجاندن دریایی از معلومات در ظرفی کوچک در عالم مادی میتواند خیلی ساده، باعث گیجی ما شود.
به خصوص وقتی بدانیم مغز، به دلیل کم بودن و محدودیت ظرفیتش، کوشش میکند بسیاری از اطلاعات بی ارتباط با عالم ماده را بزداید و این حالت سبب میشود گاهی جز سایه ای از سه ساعت رویا دیدن، در ذهن انسان باقی نماند!
https://www.ncbi.nlm.nih.gov/pmc/articles/PMC3825422
https://t.ly/VrV8Z
همه این عوامل، دست در دست هم میدهد تا احساس گیجی پس از بیدار شدن از خواب، وجود داشته باشد.
نتیجه گیری:
احساس گیجی پس از خواب، شاید هشداری بر انسان باشد که گذر از جهان های موازی موجود را جدی بگیرد و بداند مرزهای بسیاری وجود دارد- که نگاه در آنها پس از جابجا شدن در آنها کار آسانی نیست-
و بفهمد در پس این حیرت، برای شناخت آنچه در پس این مرزهاست، باید به دانایی مراجعه کند که گامی در درون آن جهان ها دارد؛ وگرنه کوشش بیهوده برای ترجمه رمزها- که حقیقت بسیاری از آنها در دسترس ما نیست بلکه محاط بر وجود ماست- جز حیرت نمی افزاید
و اینجاست که مکاتب لغوی و زبانی، مانند مکتب تصادفی و اتفاقی بودن زبان یا حتی مکتب قصدی بودن زبان- که فرد شنونده کلام را یک بار در میدان تصادف و اتفاق و یک بار در میدان نظم گرفته و قصد شده و نه اتفاقی کلام، مسئول ترجمه رمزها میکند- هیچ کدام رو به سوی معنی و حقیقت کلام ندارند بلکه آن کسی باید این رمز را به معنی ترجمه کند که مسیر رمز تا معنی را در دست خود داشته باشد و او همان کسی است که مجوز این ترجمه را در هر زمان از طرف خالق کلمه، با امضای وصیت، در دست دارد.(به کتاب از زبان تصادفی تا زبان ناطق به حق، از دکتر زکی صبیحاوی مراجعه شود.
www.almahdyoon.org)
آدرس مطب : اصفهان ، خیابان آمادگاه ، روبروی داروخانه سپاهان ، مجتمع اطبا ، طبقه اول
تلفن : 32223328 - 031