ما با کمک مغز خود، مختاريم یا محکوم قوانین طبیعت؟
مغز ، انسان واسطه ای است که اطلاعات را از فراتر به فروتر منتقل میکند. شاید درک این حقیقت با برداشت های امروز- که مغز را فرمانده انسان میداند- در تضاد باشد.
در مقاله ای با نام سرعت تفکردر همین کانال به این مبحث پرداختیم که ما آغاز حرکت خود را قبل از شروع واکنش در مغز، درک مي کنيم
( .......
جای شگفتی است که افراد معمولاً آغاز حرکت خودشان را ۷۵ تا ۱۰۰ میلی ثانیه پیش از زمان رخ دادن واقعی آن، تصور می کنند.(تصور سریع بودن کاذب!! )این تفاوت، نمی تواند به علت زمان مربوط به حرکت فرامین از مغز تا ماهیچه ها باشد (که در حدود ۱۶ تا ۲۵ میلی ثانیه است). معلوم نیست که این درک نادرست، چرا حس می شود.
شاید علت آن، ایجاد واکنش در عصب های بسیار نزدیک به عصب های حسی و شنوایی است، حتی پیش از آنکه این پیام نهایتا به اندام واکنش دهنده برسد.
واکنش آغاز شده است، نقشه شما عملی شده است و این عملی شدن، هدف بزرگ شماست! و نتیجه نهایی آن، یعنی حرکت پاها شاید انجام بشود یا نه. و انجام شدن آن وابسته به سلامت عصب های حرکتی دیگری است که بعد از مغز قرار دارد.
من و شما در پاها نيستيم. همين که مغز برنامه خود را عملی کند منجر به احساس رضایت شما می شود چه اندام و پا حرکت کند یا نه. من و تو در پاها نیستیم و حتی در مغز هم نیستیم ولی مغز، گام اول در احساس من و توی مادی است.
این نتیجه و سایر یافته ها، پرسش های مهمی را درباره برنامه ریزی و کنترل اقدامات ما ارائه می دهد. در مجموع آنکه هر چند ممکنست تعیین “سرعت فکر” هرگز ممکن نباشد، ولی آنالیز کردن زمان لازم برای برنامه ریزی و تکمیل اقدامات، بینش مهمی را به دست می دهد، که سیستم عصبی تا چه میزان در تکمیل این فرآیندها کارآیی دارد.
@salmanfatemi
http://earthsky.org/human-world/what-is-the-speed-of-thought)
این درک زودتر از حرکت، نشان دهنده آغازی پیش از حرکات عصبی در مغز است و نشان دهنده منبعی است که پیش از شروع حرکات در مغز، پیام را دسته بندی و آماده می کند و به مغز مخابره می نماید.
مغز دستگاه فاکسی است که اکنون پیام را از پشت سیمها به شنونده جلوي خود منتقل میکند(با سرعتی بسیار بیشتر از حتی سرعت انتقال عصبی).
این خیلی هم با یافته های جدید فیزیک کوانتوم در مورد همبستگی و انتقال اطلاعات با سرعتی بسیار سریعتر از سرعت نور، عجیب نیست!
ذرات کوانتومی که سازنده کیهان ما هستند، منتظر ارتباطات لاکپشتي یافته های ماکروسکوپي ما در عالم ماده نمی مانند. اگر مقهور کندی های زمان هستیم، این به دلیل بسته شدن ما در صندوق عالم مادی تنگی است که راههایش طولانی و زمان هایش کند است و این کندی است که ما را در میان حافظه ای کوتاه مدت- که به دور نمی اندیشد- گرفتار میکند.
ولی حقیقت کیهان ما و همه هستی، چیز دیگری است.
صندوق ها را باید شکست و از پس حافظه ای- که عادت دارد کوتاه مدت باشد- فراتر را هم باید دید و در پس گرفتاری ها و ناکامي های دنیا- که ویژگی تنگنای زندان دنیاست- بازتر و روشن تر باید دید.
همبستگی کوانتومی
نظریه ای در مکانیک کوانتوم هست- که می گوید معلومات از بخشی به بخش دیگر با سرعتی میلیون ها بار بالاتر از سرعت نور، حرکت میکند.
تصور کنیم منبع نوری هست که دو شعاع نور را صادر میکند و در یکی از آنها الکترون ها در جهت عقربه های ساعت و در دیگری بر عکس عقربه های ساعت می چرخند و پرتويي را- که در آن الکترون ها در جهت عقربه های ساعت می چرخند- انتخاب کرده ايم تا آزمایش زیر را انجام دهیم: آن را به دو پرتوی جداگانه تبدیل کنیم و ببینم رویارویی چرخش الکترون ها در هر پرتو چگونه است... و شگفت انگیز است که یکی از آنها در جهت عقربه های ساعت و دیگری بر خلاف جهت آن است!
اگر منبع مورد استفاده، در جهت عقربه های ساعت است، چگونه چنین چيزي رخ داده است؟ دانشمندان مکانیک کوانتوم، تفسیر کرده اند که اتصالهایی کوانتومی بین این دو پرتو هست، پس وقتی یکی از آنها برگزیند، در جهت عقربه های ساعت حرکت کند نامه ای به پرتوی دیگر میدهد تا عکس آن حرکت کند.(این ارسال پیام، به صورتی ناگهانی به پرتوی دوم میرسد و فاصله ای بین آنها نیست یعنی سرعت انتقال، بسيار بیشتر از سرعت نور است!)
ولی این، با نظریه نسبیت- که وجود چیزی با سرعت بالاتر از سرعت نور را نفي میکند- در تعارض است و تفسیر اینشتاین از این آزمون، آن بود که الکترون ها معلوماتی دارند يعني هر پرتو میداند چگونه خواهد چرخید و هیچ رساله و نامه ای وجود ندارد زیرا او این اندیشه را- که کیهان کور و نابیناست- رد می کرد.
کدامشان حق می گفت؟
آزمایشات جان بیل ثابت کرد همبستگی کوانتومی، حقیقی است و فقط در سطح الکترون ها نیست بلکه نور، همان خاصیت را دارد.
@salmanfatemi
تکنولوژی فعلی که چرخش الکترون را اندازه می گیرد باید در یک سطح (اگر الکترون بر عکس عقربه های ساعت مي چرخید یا به صورت افقی یا عمودی میچرخید) اندازه گيري کن
د. و شگفت انگیز آن است که الکترون، سطحي را انتخاب میکرد که در آن در هر بار دستگاهی گذاشته شده بود. پس ایا امکان ندارد الکترون به روشی چرخش خود را انتخاب کرده باشد که نتوان آن را رصد کرد؟ ولي الکترون، آن را انتخاب نکرد زیرا ما نتوانستیم این حرکت را رصد کنیم. (الکترون ، مسیرهای مختلفی را میتواند انتخاب کند و آنچه حرکت الکترون را معنی میدهد اندازه گیری و نوع نگاه ماست. سرعت حرکات الکترون، و سرعت انتخاب های آن، نزدیک به بی نهایت است و با توجه به نوع رصد و نگاه ما میتواند ناگهان و در همان لحظه تغییر کند. پیوند میان نگاه ما و تغییر ناگهانی همه هستی در همان لحظه!!
ماییم که با معرفت و شناخت خود، در میان میلیون ها حرکت ممکن برای ذرات کوانتومی یکی را بر برمی گزینیم!
شبحی پر از انواع حرکات، موجود است و در این گرداب حرکات در همه جهت ها، ماییم که به یکی معنی می دهيم!)
این، یعنی ادراک انسان در رفتار اشیا موثر است، بلکه ادراک انسان طبیعت را وادار به انتخاب رفتاري می کند که می توانیم آن را اندازه بگیریم.
.
طبیعت فقط برای ما آفریده نشده است، بلکه ادراک ما آن را وادار به انتخاب رفتاري مشخص میکند که بتوانیم آن را بفهمیم.
https://www.facebook.com/groups/237884766980082/permalink/277272293041329/
قضیه بل توسط فیزیکدان ایرلندی به نام جان استوارت بل (۱۹۹۰-۱۹۲۸) بعنوان ابزاری برای آزمودن پیوستگی ذرات از طریق درهم تنیدگی کوانتومیطراحی شد. بر طبق این قضیه، هیچ نظریۀ متغیر پنهانی نمی تواند از پس ِ تمامی پیش بینی های مکانیک کوانتومی بر آید. بل این قضیه را با ایجاد نامعادلات بل تایید کرد؛ آزمایش ها حاکی از آن است که نامعادلات بل در سیستم فیزیک کوانتومی نقض می شوند. لذا باید برخی مفاد نظریه متغیرهای پنهان محلی اشتباه باشند.
در شرایطی که شما دو ذره با نام های A و B دارید و ذره ها در اثر درهم تنیدگی کوانتومی به یکدیگر وصل شدهاند، ویژگیهای A و B پیوندی با هم خواهند داشت. برای مثال، شاید اسپین(چرخش) ذره A معادل یک دوم و اسپین ذره B معادل منفی یک دوم باشد و یا بالعکس. فیزیک کوانتومی به ما می گوید که تا زمانیکه که اندازه گیری صورت نگرفته باشد، این ذرات در حالات احتمالی منطبق بر هم و روی هم قرار می گیرند. اسپین ذره A معادل ۱/۲ و ۱/۲- است. به مقاله ما در خصوص گربه شرودینگر نگاهی بیندازید تا بینش تان قدری افزایش یابد. این مثال ویژه با ذرات A و B، شکل متفاوتی از آزمایش فکری اینشتین-پودولسکی-روزن به نام پارادوکس EPR میباشد.
با این حال، به محض اینکه اسپین A را اندازه گیری کنید، یقیناً مقدار ذره B را بدون نیاز به اندازه گیری مستقیم آن خواهید فهمید. برای مثال، اگر مقدار ذره A برابر با ۱/۲ باشد، مقدار ذره B باید ۱/۲- باشد و بالعکس. معمایی که قضیه بل دارد این است که این اطلاعات چگونه از ذره A به ذره B انتقال می یابد. جان استوارت بل قضیه بل را در مقاله سال ۱۹۶۴ خود موسوم به “بررسی پارادوکس اینشتین-پودولسکی-روزن” مطرح کرد
https://bigbangpage.com/…/%D9%82%D8%B6%DB%8C%D9%87-%D8%A8%…/
آدرس مطب : اصفهان ، خیابان آمادگاه ، روبروی داروخانه سپاهان ، مجتمع اطبا ، طبقه اول
تلفن : 32223328 - 031