جنسیت و تفاوت های بینایی!
آیا مرد و زن، جهان اطراف خود را به یک رنگ میبینند؟!
تفاوت های ظاهری بین زن و مرد زیاد است، ولی تفاوت های غیر ظاهری هم زیاد است که با کمک روش های پیشرفته تشخیصی کنونی شناسایی شده است. تفاوت ظاهری ای- که در عالم مادی ما زن را زن و مرد را مرد میکند- در حقیقت تفاوت در اندام تناسلی است و این تفاوت است که باعث ازدواج دو جنس با هم میشود ولی هزاران تفاوت دیگر هم هست که برخی از آنها در نتیجه شرایط محیطی و برخی در نتیجه شرایط بدنی(فنوتیپی) آنها است.
این تصور که جنسیت و تفاوت های جنسیتی، به تنهایی توسط کروموزوم های جنسی تعیین میشود شاید خیلی درست نباشد. ما زنانی داریم که کروموزم وای دارند به خصوص اگر حالت موزاییسم را هم اضافه کنیم.
در سندرم کلاین فیلتر با زنانی مواجهیم که دارای کروموزومهای جنسی مردانه وای هستند یا در سندرم عدم حساسیت به اندروژن با زنانی مواجهیم که هرچند کروموزومهای جنسی وای دارند، به دلیل عدم اثر اندروژن روی سلول ها دارای اندام های زنانه هستند.
حالات دیگری هم داریم که برخی سلول ها دارای کروموزم های مردانه و برخی دارای کروموزومهای زنانه هستند و این حالت را موزاییسم مینامند. پس مبنای تعیین شدن به عنوان زن یا مرد، کروموزوم ها به تنهایی نیستند و عوامل بی شمار محیطی دیگری وجود دارد که در تاثیر گذاری ژنها و کروموزوم ها موثر میباشند.
ولی آیا اساس تفاوت بین زنان و مردان، فقط در ظاهر بدنی آنهاست؟
قبلا در مقالاتی در مورد تفاوت در اندازه مغز در زنان و مردان صحبت شد و در اینجا در مورد تفاوت برخی احساسات بین زنان و مردان صحبت میشود.
ساختار بدنی عضلانی مردان و بزرگتر بودن اندازه مغز، تطابقی است که سیر طولانی تکامل موجودات، برای مردان برگزیده است زیرا نقش حمایت از خانواده در برابر تهاجم شکارچیان در گذشته، لازم میکرده است تا ساختار بدنی و قدرت ذهنی برای یافتن راه حل های پیچیده در مردان، بیشتر و بیشتر گردد ولی بار سنگین بارداری، سبب میشود زنان به جای بدن عضلانی تر و مغز بزرگتر، انرزی بدنشان، بیشتر صرف بزرگ شدن کودک در رحم یا نگهداری کودک شود.
نوع مسئولیت هر جنس، نقش مهمی را در تغییرات ساختار بدنی آنها داشتهاست و شاید بتوانیم بگوئیم بسیاری از تفاوت ها در زن و مرد، نتیجه تاثیر هورمون ها و کروموزم ها نیست بلکه نتیجه نقش های متفاوت آنها در جامعه است و شاید اگر روزی نقش ها در جامعه تغییر کند طی میلیون ها سال، شاهد تغییراتی برعکس در دو جنس باشیم.
این تکامل کند جنسیتی از طریق محیط، ژنها و کروموزم هاست که تحت تاثیر عمیق محیط و انتخاب طبیعی است، ولی با ظهور تمدن و فرهنگ انسانی، تکامل فرهنگی ای را هم در سطح رفتار و دیدگاه جنسیتی داریم که سرعت آن، تندتر از سرعت تکامل کند ژنتیکی است.
نمونه این تفاوت های فرهنگی- که به صورت تکامل در دو جنس منتقل میشود- تفاوت در بسیاری از نقش ها و تمایلات دو جنس است که از طریق فرهنگ، انتقال یافته است. و خود همین تکامل فرهنگی نقش بسیار مهمی را در آینده بر ساختار بدنی دو جنس خواهد داشت که آیندگان با آن مواجه خواهند شد.
اگر نظریه جهان های موازی- که امروزه از طرف بسیاری از دانشمندان روز دنیا مانند میچیو کاکو مطرح می شود و نسخه های متعددی از یک فرد را در آن جهان ها در نظر بگیریم و توجه کنیم این نسخه ها از فرد، در جهان موازی با او، تحت تاثیر قوانین خاص آن جهان هاست که کاملا با قوانین عالم مادی ما متفاوت است، به پیچیده شدن تفاوت ها در زن و مرد، بیشتر پی میبریم.
آنچه مرسوم است آنکه تفاوت زن و مرد در عالم مادی ما بر اساس امکان انتقال ژنها و فراهم شدن بستری برای زاد و ولد جنسی و تمایز ناشی از آن، برای باز کردن دست انتخاب طبیعی موجود در عالم مادی ماست.
ولی در جهان موازی با ما چطور؟
در جهانی که تمایز در آن تعریف دیگری دارد، چگونه خواهد بود؟ زاد و ولد جنسی ابزاری در عالم مادی ماست تا تکاثر و تمایز حاصل شده، بتواند در طی میلیون ها سال، تکامل سریعتری را ایجاد کند ولی در جهان دیگری که رمز تفاوت ها به وسیله ژنهای مادی ما نیست بلکه به وسیله همانند سازهایی است- که به روش دیگری و با سرعت بیشتری تکثیر میکنند- چگونه است؟
برخی از همانند سازهای دیگر به جز ژنها، امروزه در فرهنگ و تمدن عالم مادی ما مطرح شده است مانند میم ها که به جای ژنها توسط دانشمندانی مانند ریچارد داوکینز بیان شده است. و میبینیم انتقال فرهنگی بر اساس میم ها بسیار سریعتر از نقل و انتقال ژنتیکی از طرف ژن هاست و این در حالی است که میم ها هر اندازه، متفاوت از ژن ها باشند محصول ژنها و محصول فرآیندهای خاص، در مغز است یعنی محصولی از محصولات عالم مادی ماست ولی شاهدیم سرعت انتقال آن بسیار سریعتر از انتقال ژنتیکی است.
پس اگر جهانی موازی جهان ما باشد، در آن جهان هم همانند ساز، تکثیر و تمایز های ناشی ا
ز زاد و ولد هست ولی کاملا متفاوت از زاد و ولد برای انتقال ژنهای خودخواه عالم مادی است.
شباهت ها در عالمی موازی- که مقامش بالاتر و تاریکی آن کمتر است و مسافتها کمتر و اجزای متمایز، شبیه تر است- در چنین جهانی، اجزای همانند ساز متفاوتی نسبت به همانند سازهای عالم مادی وجود دارد و تحت تاثیر انتخابی سازگار با انتخاب آن جهان و قوانین آن جاست.(توصیه میشود به سلسله مباحث بازگشت عیسی ع، از دکتر علأ سالم مراجعه شود یا تفاوت های بین زن و مرد در جهان موازی با ما یعنی عالم نفس ها در صفحه فیسبوک سید احمد حسن، مراجعه شود
https://www.facebook.com/457397004307968/posts/2003079943072992/
)
تفاوت لمس و تظاهر رنگ و نورهای تک رنگی، در زن و مرد
چون قشر مغز تعداد زیادی از گیرندههای تستوسترون دارد، این انتظار هست که زن و مرد رنگ ها را به صورتی متفاوت، درک کنند. در این آزمون، ما تفاوت ها در مظاهر رنگی را در نورهای تک رنگی در محدوده طیف قابل رویت، آزمودیم. ما در اینجا تفاوتهای رنگی را در ادراک رنگی اولیه بررسی کردیم. مطالعات زیادی نشان میدهد زن و مرد رنگ ها را به صورت متمایز درک میکنند.
روش: گروه زیادی از زنان و مردان جوان را بدون هیچ اختلال بینایی بررسی کردیم. بررسی، روش درک تمپورال و فضایی و عمق دید بود. به وسیله ای همه افراد دچار اختلال دید رنگی، شناسایی و خارج شدند. تحریکات نورهای تک رنگی در طیف نورانی بود. فلاش ناگهانی نور که در محیط تاریک بر روی فووا می افتاد. احساسی که به دست می آید با اندازه گیری شدت اشباع و رنگ اندازه گیری میشود.
ما اطلاعات خوبی در مورد پایه های ژنتیکی ای داریم که نور به پیام عصبی تبدیل میشود. درک رنگ وابسته به سه نوع از سلول های مخروطی است. L M S(حساس به طول موج های کوتاه متوسط و بلند).
گیرندههای امواج بلند و متوسط روی کروموزومهای جنسی ایکس هستند. در دیگر احساسات مانند شنوایی، زنان حساسیت بیشتر دارند. این کاهش حساسیت در مردان ممکن است به دلیل ساختار عضلانی بدن آنها تحت تاثیر هورمون های جنسی، باشد. در مورد بویایی، چشایی و احساست بدنی، همینطور است.
در میمون رزوس مقدار زیادی گیرنده آندروژن در قشر بینایی مشاهده می شود، در موشهای آزمایشگاهی همینطور است
گیرنده های اندروژن بیشتر از تالاموس و هیپوتالاموس- که در تولید مثل نقش دارد- در قشر مغزی است.(هورمون های جنسی فقط بر تفاوت های زاد و ولدی زن و مرد تاثیر نمی گذارند بلکه حتی در درک و شناخت آنها هم تاثیر گذارند.)
قشر بینایی، بیش از استروژن تحت تاثیر اندروژن است. از میان رفتن نورون های بینایی پس از تولد(آپوپتوز)، تحت تاثیر اندروژن کاهش می یابد.(تعداد نورون های بیشتر در مردان در دیگر قسمت های مغز، شاید تحت تاثیر همین هورمون ها باشد)
پس مردان، 20% نورون های بیشتری در قشر بینایی خود دارند. تماس با آندروژن در ابتدای تکامل موش های ماده آزمایشگاهی با افزایش تعداد نورون های بینایی همراه شد. ولی استروژن زودرس، چنین تاثیری نداشت.(بزرگتر بودن قسمت مربوط به بینایی در مغز مردان، کمک زیادی به حفظ تعادل در مردان میکند زیرا یکی از اجزای تعادل، بینایی است)
چون گیرنده های LM روی کروموزوم های ایکس است در زنان تعداد ژن های این گیرنده ها دو برابر مردان است. البته تصور نکنیم دو برابر بودن این ژنها یعنی اینکه زنان دو برابر مردان میتوانند این امواج را درک کنند. برخی ژنها اثر یکدیگر را خنثی میکنند مثلا ژن غالب، تاثیر ژن مغلوب را از بین میبرد و یا دو ژن در کنار هم، ممکن است اثراتشان، مخلوط شود. حتی گاهی برای جبران زیاد بودن این ژنها در زنان، یکی از کروموزومها مخفی میشود تا تاثیر ژنهای مغلوب از میان نرود.(لیونیزاسیون).
بسیاری از مردم به ویژه زنان، ژنهای متعددی از گیرند های ال و ام دارند و این افراد در این گیرنده ها پولی مورفیک هستند. مناطق متفاوت رتین، گیرنده های متفاوتی را ممکن است نشان دهند که باعث پاسخ های متفاوت این مناطق به نور میشود.
کروموزوم های ایکس منفرد، در مرد ممکن است باعث بروز بیشتر ژن ها در مردان شود، زیرا ژنهای مغلوب در مردان تظاهر پیدا میکنند.
ارجح بودن گیرنده های تستوسترون در مغز مردان پایه تفاوت ها در ارتباط های تالاموس و کورتکس است. حس رنگ در سه سطح انجام میشود رنگ، اشباع و درخشندگی
اشباع عبارت است از اینکه عمق و میزان رنگامیزی جسم، چقدر حس میشود مانند قرمز نقاشی و قرمز در فلز آتشین که در دومی اشباع بیشتر است. سفید کلا اشباع ندارد.
در این مطالعه نورهای مصرفی تک کروماتیک و در محدوده تنگی از طیف نورانی بودند. اگر لازم بود از فیلتر، برای محو کردن طیف نوری ناخواسته استفاده میشد.
نتایج: تفاوتی نورانی بین زن و مرد، اندک ولی برجسته است و تفاوت درخشندگی، بین درک همه پرتوهای طیف نوری، بین زن و مرد وجود دارد. مردان نیازمند طول موج بلندتری هستند تا ب
توانند اشباع رنگی مشابه زنان را تجربه کنند.(به عبارت دیگر رنگ های با طول موج بلند، مانند رنگ قرمز، به تشخیص دقیق تر در مردان کمک میکند
یا به عبارتی قدرت مردان برای تشخیص در میانه طیف نورانی، اندک و ضعیف است و پرتویی با طول موج بلند در انتهای طیف بینایی، قدرت تشخیصی آنها را بالا میبرد).
حساسیت های طیفی سلول های مخروطی Lو M(ال حساس به طول موج های بلند و ام حساس به طول موج های متوسط است)این تفاوتها را در زن و مرد ایجاد می کند.
سیستم های نوری نیوتونی یا ماکسولی بود و تفاوت قابلیت زن و مرد در هر دو سیستم، به یک نتیجه می رسید.
مردان برای درک رنگ، به طول موج های بلندتری نیاز دارند.(2.2 نانومتر).
بسیاری از جنس مونث، گیرنده های نوری متعدد ام و ال دارند. کروموزومهای وای تعداد ژنهای اندکی دارد ولی چون تستوسترون را ترشح میکند، خیلی از تفاوتهای بیان شده بین مرد و زن، در نتیجه همین کروموزم است.
نتیجه گیری. در دید رنگی تفاوت واضحی بین زن و مرد وجود دارد. تظاهرات رنگی که ما محاسبه میکنیم در نتیجه اطلاعات دریافتی از تالاموس(LGB)و گیرنده های حسی در منطقه اولیه بینایی است. پردازش کردن رو به ارتقای امواج نوری، از جسم زانویی جانبی به قشر بینایی اولیه طی امبروژنز رخ میدهد.
ما فرض کردیم، علاوه بر کروموزم های جنسی، تستوسترون نقش مهمی حتی در ارتباطات عصبی در مرد و زن دارد. تظاهر و دیدن رنگ، نیازمند بازآوری و ارزشیابی اطلاعات از LGB به قشر مغز است و این بازآوری و ارزشیابی در مرد و زن متفاوت است.
مطالعه بیشتر در مقاله زیر
https://bsd.biomedcentral.com/articl…/10.1186/2042-6410-3-21
آدرس مطب : اصفهان ، خیابان آمادگاه ، روبروی داروخانه سپاهان ، مجتمع اطبا ، طبقه اول
تلفن : 32223328 - 031