بسیاری از دغدغه ها و آشوب های ذهنی، نتیجه ی عدم توجه به فرایند هوشمند و آگاهانه ای است که در عمق evolution یا تکامل چند میلیارد ساله، وجود داشته است. آن فرایند هوشمندی- که پرندگان کوچک باهوش را بر دایناسورهای غول آسا برگزید- از نگه داشتن علم بر جهل، هرگز کوتاهی نخواهد کرد
چرخه ی حذف شده ی بدن_درد!
این چرخه، فرایندی تکاملی برای حفظ بقا در جهان کنونی است. هر جا فرایندی خطرناک برای زندگی مادی رخ دهد، ذهنِ فعال، احساس درد میکند. این درد در حقیقت هشداری ارزشمند برای درمان و برطرف کردن شرایط خطرناک است.
هر جا سدها و مرزهایی در جلوی راه انسان ایجاد شود، درد ناگزیر خواهد آمد و تلاش برای برطرف کردن شرایط ایجاد کننده ی آن، تلاشی ارزشمند برای حفظ بقاست. زدوده شدن سدها و حدود، یا به تعبیر دیگر اهدافی فراتر از این مرزها و حدود و گذشتن از آنها و نگریستن به فراتر، سبب میشود دردها و رنج های انسانی- که در قفس عالم مادی همیشه در معرض این مرزها و حدود و سدهای طبیعی است- کاهش یابد.
از میان بردن کامل دردها و سنگ های مسدود کننده ی جریان آب، در جهان مادی ممکن نیست زیرا گذشتن از هر سد و سنگ، فرد را با حدود و مرزها و قفسی بزرگتر مواجه میکند؛ برای کاستن دردها باید به جایی فراتر از جهان مادی نگریست.
(انسان، تکنیکی سکوت و آرامش است مانند قرینگی یک نقطه ی انعکاس.
غده ی پینئال، پیام های سکوت را دریافت میکند و مغز، قالب های خطای ادراک(ایلوشین) را با مشاهده ی همزمان، مدیریت میکند. توجه به غده ی پینئال در میانه ی مغز در همراهی با دیگر بخش ها برای مدیریت مشاهدات، در برخی پژوهش ها مورد بررسی و تحلیل قرار گرفته است.)(نگاه شود: به مقاله ی بحثی درباره هوش و تفاوتهای آن بین گونه ها و نژادهای مختلف و مقاله ی (قسمت چهارم) در همین کانال)
ترشح غده ی پینئال، ملاتونین، در حدود فرکانس 60 گیگاهرتز در این بدن ماتریسی کار میکند و فرکانس سکوت، را منتقل میکند.(60 گیگا هرتز یا 6 ضدرب در ده به توان هفت هرتز، طیف الکترومغناطیس دارای انرژی و طول موج متوسط است که میتوان این طول موج را تقریبا مطابق با اندازه ی طول قد انسان تصور کرد. آنچه به عنوان حیات انسان تصور میشود، در طول موجی تقریبا به اندازه ی قد انسان بالغ، رخ میدهد.(درک ناظر هوشمند از انسان و حیات او، بر اساس پرتوهای موجی است که به اندام های حسی و ادراکی ناظر می رسد، بنابراین، اینطور نیست که در نگاه ناظر هوشمند، انسان به عنوان حقیقت انسان و حیات او درک شود؛ بلکه فقط پرتوهایی موجی است که ناظر، در محدوده ی قدرت ادراکی و شناختی خود به دست می آورد.)واکنش های شیمیایی و ترشح غدد از جمله، غده ی پینئال در بدن انسان، تقریبا در این طول موج جریان دارد.
(برای بررسی بیشتر متابولیسم ملاتونین و اهمیت آن به مقاله ی زیر مراجعه شود
https://academic.oup.com/edrv/article/39/6/990/5094958?login=false
ملاتونین نقشی تنظیمی در موارد بیش فعالی سیستم عصبی مرکزی ایفا میکند
نقش تنظیمی در بیش فعالی- کاهش توجه کودکان https://www.ncbi.nlm.nih.gov/pmc/articles/PMC6410756/
https://www.nature.com/articles/s41598-018-33317-x
نقش تنظیمی در جنون یا اسکیزوفرنی
https://pubmed.ncbi.nlm.nih.gov/22527998/
نقش تنظیمی در تشنج
https://pubmed.ncbi.nlm.nih.gov/22378657/
نقش تنظیمی در فاز مانیای بیماری دو قطبی
https://pubmed.ncbi.nlm.nih.gov/31743233/
البته نقش تنظیمی آن، در بیماری افسردگی یا فاز افسردگی بیماری دو قطبی- که جزو کاهش فعالیت های سیستم عصبی مرکزی است- به اثبات نرسیده است.
ترشح ملاتونین در مواجهه با آلودگی محیطی الکترومغناطیس با فرکانس50 تا 60 هرنز کاهش می یابد.
https://pubmed.ncbi.nlm.nih.gov/9492170/
بر اساس مقالات بالا، به نظر میرسد ترشح ملاتونین در حقیقت دادن نظم به بی نظمی است که در عملکرد سلول های عصبی ایجاد شده است.
این بی نظمی طی خواب به وسیله ی ملاتونین برطرف می شود ولی تنظیم ترشحات فقط وابسته به پیام های درون بدن نیست. امواج الکترومغناطیس خارجی با فرکانس 50 تا 60 هرتز از بیرون بدن میتواند نوعی حالت فریب را در مورد وضعیت متوازن بدن برای غده ی پینئال ایجاد کند و آن را از ترشح هورمون ملاتونین بازدارد.)
سیستم عصبی سمپاتیک از مغز- که با خطای دید(ایلوشن) کار میکند- آدرنالین ترشح می کند تا فرکانس را همزمان کاهش دهد.(کاهش فرکانس، کاهش انرژی است. به تعبیر دیگر میتوان کاهش فرکانس را کاهش وجود و واقعیت، در نظر گرفت. اندام های لمسی و چشایی و بویایی، در محدوده ی تماس با محیط و نه امواج عمل می کنند، یعنی واسطه ی پرفرکانس حداقل در نگاه بیشتر ما، بین گیرنده و جسم لمس شده وجود ندارد(اندام لمسی، بویایی و چشایی و نیز سیستم عصبی خودکار غیر هوشیار سمپاتیک و پاراسمپاتیک، معمولا در ابتدای تکامل موجودات زنده ایجاد شده است و کمترین میزان شناخت را در مقایسه با اندام های حسی تکاملی بعدی یعنی شنوایی و بینایی منتقل میکند.به مقاله ی حس بویایی و چشایی و برخی اختلالات آنهادر همین کانال مراجعه شود.)
در مقایسه ی میان اندام های حسی بینایی و شنوایی- که واسطه های ادراکی یعنی امواج دریافتی، قابل مشاهده نیستند- فرکانس امواج واسطه، در محدوده ی قابل رویت بینایی، بالاتر است و برای اغلب ناظران دارای این دو قدرت حسی، بینایی از اهمیت بیشتری در شناخت طبیعت، برخوردار است یعنی بینایی، حقیقتی را به فرد منتقل میکند که معمولا به وسیله ی شنوایی قابل درک نیست. به همین ترتیب، شاید فرکانس های بالاتر از قدرت بینایی، اگر روزی در نتیجه ی افزایش نیازهای تکاملی، به وسیله ی اندام های حسی دیگری- که امروز در اغلب مردم وجود ندارد- ادراک شود، واقعیت بیشتری را از حقیقت، به ناظر هوشمند نشان دهد.)
ساکت و آرام باش!(قانون تکامل عام، قادر است بسیاری از نیازهای تکاملی موجودات زنده از جمله ما را برآورده کند؛ همانطور که در طول تاریخ تکاملی، چنین کرده است.
طبیعتا فراهم کردن این نیازها در مورد محصول تکامل یعنی انسان، سودمندتر و مفیدتر عمل خواهد کرد.
بسیاری از دغدغه ها و آشوب های ذهنی، نتیجه ی عدم توجه به فرایند هوشمند و آگاهانه ای است که در عمق evolution یا تکامل چند میلیارد ساله، وجود داشته است. آن فرایند هوشمندی- که پرندگان کوچک باهوش را بر دایناسورهای غول آسا برگزید- از نگه داشتن علم بر جهل، هرگز کوتاهی نخواهد کرد.)
این بدن، در همه ی اکنون ها، میتواند خود را ترمیم کند.
به عبارت دیگر هر اکنون، عالی ترین لحظه برای جلوه گری هوشیاری است.
وقتی مشاهدات صورت می گیرد، واقعیت سکوت، سبب خواهد شد چرخه ی درد_بدن، حذف شود.
برخی توضیحات دکتر سلمان فاطمی نورولوژیست
https://www.sciencedirect.com/science/article/pii/S2666555721000058
آدرس مطب : اصفهان ، خیابان آمادگاه ، روبروی داروخانه سپاهان ، مجتمع اطبا ، طبقه اول
تلفن : 32223328 - 031