کنفرانس علمی TEDاز لرا برودیتسکی
من اکنون به زبان انگلیسی با شما صحبت میکنم. زبان یکی از توانایی های جادویی است که ما انسان ها داریم. ما میتوانیم از طریق زبان واقعا اندیشه های پیچیده را به یکدیگر منتقل کنیم. آنچه اکنون می کنم تولید صدا به وسیله ی دهان طی بازدم است من تولید تون و صدای کم و زیاد میکنم و اینها باعث ایجاد لرزش و نوسان در هوا میشود و این نوسانات به تو منتقل میشود و پرده ی گوش تو را میلرزاند و بعدا مغز، این نوسانات را از پرده ی گوش تو دریافت میکند و آن را به اندیشه و فکر تبدیل می کند.
بله به خاطر این توانایی، ما انسانها می توانیم با اندیشه های دیگران مرتبط شویم و اندیشه ی خود را به محدوده ی وسیعی از زمان و فضا منتقل کنیم. ما می توانیم دانش را از طریق اندیشه منتقل کنیم.
من می خواهم اکنون یک ایده ی جدید را به ذهن تو منتقل کنم؛ تصور کن یک ستاره دریایی در کتابخانه میرقصد و همزمان در مورد مکانیک کوانتوم می اندیشد!؟اکنون اگر هر چیز زندگیت تقریبا تا امروز خوب بوده باشد تو شاید قبلا هرگز در این مورد فکر نکرده باشی. ولی اکنون من این تصور را در ذهن تو ایجاد میکنم و این از طریق زبان است.(زبان شامل دو بخش دریافتی و ابرازی است. در بخش دریافتی زبان، فرد میتواند اطلاعات را از محیط بگیرد و پردازش کند. در بخش ابرازی زبان، فرد میتواند نظر و دیدگاه خود را به دیگران منتقل کند. در حقیقت زبان فقط ابراز نیست بلکه پیش از ابراز، فرایند دریافت اطلاعات و پردازش آن و ادراک، بخش مهمتری از این قضیه را تشکیل میدهد. بخش مهمی از زبان، حس و ادراک ماست. توصیه می شود به سلسله مباحث حس و ادراک در همین کانال مراجعه شود.)
البته فقط یک زبان در جهان وجود ندارد ونزدیک به هفت هزار زبان در سرتاسر جهان وجود دارد و همه ی این زبان ها متفاوت از دیگری است. برخی زبان ها صداهای متفاوتی دارند؛ برخی دستور زبان متفاوت و ساختارهای متفاوتی دارند و مهم اینکه ساختارهای متفاوتی دارند. این، سوالی را ایجاد میکند: آیا زبانی که صحبت می کنیم روش فکر و اندیشه ی ما را هم تشکیل میدهد؟
(زبان دریافتی، زیر نظر اندیشه و دیدگاه ما پردازش می شود. بخش مهمی از این فرایند، به کمک حافظه است. حافظه اطلاعات قدیمی را در کنار دریافت ها و احساسات جدید، قرار میدهد و این حالت، به پردازش اطلاعات کمک بسیاری خواهد کرد. طبیعتا زبان ابرازی، محصول همین برداشت ها و پردازش های ذهنی است. و خود این زبان ابرازی، بار دیگر به عنوان دریافتی دیگر وارد ذهن می شود و فرایند پردازش بر آن شکل می گیرد و منجر به زبان ابرازی دیگری می شود.
دیدگاه و اندیشه و تفکر ما تاثیر بسیاری بر زبان ابرازی خواهد داشت و زبان ابرازی، خودش به فکر و اندیشه های جدید منجر می شود.
مهم در زبان، قدرت ذهنی و ظرف شناختی گیرنده می باشد. گیرنده اگر بتواد اطلاعات جامعی را دریافت کند و بعدا با کمک قدرت انتزاع آن را به معانی بلند ببرد، میتواند به شکلی عمیق تر، آن معانی بلند را بیان و ابراز کند. رمزی بودن بسیاری از کلمات در بیان اندیشمندان و عرفای بزرگ، به دلیل بیان حقایقی است که به ناچار در قالب بیان مادی آنها ترجمه میشود. توصیه میشود به مقاله ی ادامه بحث در مورد زبان و دریافت حقیقتدرهمین کانال مراجعه شود.)
مردم در مورد این سوال همیشه فکر کرده اند. شارلمکان امپراتور روم گفته است: برای داشتن زبان دوم، باید روح دومی داشت این، عبارت قوی ای است که میگوید زبان، واقعیت را هنرمندانه می سازد و از سوی دیگر شکسپیر گفته است نام چیست؟ رز با یک نام دیگر، بوی خیلی شیرینی خواهد داشت.بسیار خوب ولی دیگرانی هم هستند که پیشنهاد میدهند زبان ممکن است واقعیت را نسازد.
این جدل ها برای هزاران سال ادامه داشته است. ولی تا امروز هیچ ایده ای نبوده است تا تصمیم نهایی را بگیریم. اخیرا در آزمایشگاه من و دیگر آزمایشگاه ها در سرتاسر جهان ما مشغول پژوهشی شده ایم و اکنون ما حقیقتا داده های علمی داریم تا سوال خود را ارزیابی کنیم. پس بگذارید در مورد برخی نمونه های مورد علاقه خودم به شما بگویم. من با یک نمونه شروع خواهم کرد. این نمونه از مردم بومی استرالیا است و من این شانس را داشته ام که با آنها کار کنم.
آنها مردم کوک تایور هستند. آنها در پورمورا در قسمت غربی کاپه یورک زندگی می کنند.
در مورد آنها چه چیزی مهم است؟
در کوک تایور، از لغاتی مانند راست و چپ(right and left) استفاده نمی شود؛ به جای آن، از جهات اصلی یعنی شمال، جنوب و شرق و غرب (west east )استفاده ميشود. تو چیزی مانند اين را ميگويي: اوه مورچه اي روي پای جنوب غربی من هست!یا فنجان خود را به شمال شرقی حرکت بده. چطور؟
دکتر سید سلمان فاطمی . نورولوژیست, [11/23/2021 10:16 AM]
در حقیقت افرادی که میتوانند با زبان هایی مانند این، سخن بگویند واقعا خوب می توانند جهت دهی کنند. آنها بهتر جهت دهی می کنند از مایی که دائما تصور میکنیم انسان ها نمیتوانند اینگونه باشند. ما دائما تصور کرده یم انسان ها بدتر از بقیه موجودات هستند زیرا برخی توانایی های زیستی را ندارند: اوه ما آهنربا در زنگ تفریح و گشت های خود یا در مقیاس های خود نداریم. نه اگر زبان تو و فرهنگ تو به تو یاد بدهد اینگونه کنی تو میتوانی آن را انجام دهی. انسان هایی در جهان هستند که خیلی خوب جهت یابی می کنند و ما را به این توافق می رسانند که این چقدر متفاوت از روشی است که ما عمل می کنیم.
من از همه ی شما می خواهم چشمانتان را برای یک ثانیه ببندید و به جنوب شرق اشاره کنید چشمان خود را بسته نگه دارید! بسیار خوب می توانی چشمانت را باز کنی. من تصور میکنیم شماها به این سو و آن سو و آن سو در جهات مختلف اشاره کرده اید. ومن نمیدانم جهت خود من کدام سو خواهد بود. خوب بگذارید جهت درست را در این اتاق معین کنیم. این تفاوت بزرگ در توانایی شناختی و ذهنی در زبان است درسته؟(تاثیر فرهنگ و محیط بر قدرت های دریافتی و ادراکی انسان، قابل کتمان نیست. قدرت های حسی به دلیل نیاز بشر برای بقا شکل گرفته است. شرایط متفاوت محیطی و فرهنگی، نیازهای متفاوتی را بر افراد تحمیل میکند.
در این شرایط متفاوت قدرت های حسی میتواند تکامل یابد یا از میان برود. مثلا فرد نابینا، قدرت شنوایی بیشتری در مقایسه با افراد سالم دارد و یا حیواناتی- که در شرایط تاریک زندگی می کنند و نیاز به دیدن ندارند- به تدریج بینایی خود را از دست می دهند. اگر افراد یک جامعه یا قبیله، نیازمند به درک میدان مغناطیسی باشند، مثلا درک مغناطیس در میان جامعه ی آنها مرسوم باشد و به دلیل آموزش های خانواده، بر این توانایی تمرکز کرده باشند و یا نیاز به مهاجرت های طولانی بدون ابزارهای تکنولوژیک داشته باشند و یا به دلیل برخی ناتوانی های شناختی مجبور به درک مغناطیس زمین شوند، بدون هیچ تردید این قدرت هم در آنها شکل میگیرد، زیرا رمز حیات و بقای آنها در این شرایط خواهد بود و ژنهایی که این توانایی را در فرد تقویت میکند به مرور شکل میگیرد و تشدید میگردد.)
وقتی یک گروه متفاوت مانند شما ندانید کدام راه درست است در گروه دیگری من از یک کودک 5 ساله میتوانم بپرسم و آنها خواهند دانست. تفاوت های زیادی در مورد اینکه افراد در مورد زمان چگونه بیندیشند وجود دارد. در اینجا من تصویری در مورد پدر بزرگم در سنین مختلف دارم. اگر من از یک سخنگوی انگلیسی زبان بپرسم زمان را شکل دهد آنها به این ترتیب به آن میپردازند: از چپ به راست و این به خاطر جهت نوشتن است. اگر تو با زبان عربی و یا عبری سخن بگویی ممکن است آن را در جهت دیگر منظم کنی: از راست به چپ.
کوک تایور چگونه خواهد بود؟ در مورد گروه بومی و قدیمی خواهم گفت. آنها از لغات چپ و راست استفاده نمی کنند بگذارید این را اشاره کنم: وقتی ما این افراد را به سوی جنوب مرتب می کردیم آنها زمان را از چپ به راست مرتب کردند وقتی ما آنها را به سوی شمال قرار می دادیم آنها زمان را از راست به چپ مرتب کردند و وقتی انها را به سوی شرق قرار دادیم زمان، رو به سوی بدن قرار میگرفت
الگو چیست؟ شرق به غرب.
درسته؟ پس برای آنها زمان حقیقتا بر روی بدن قفل نمیشود. زمان روی منظره و چشم انداز، قفل میشود. بنابراین اگر من به این سمت رو کنم زمان در این سمت قرار میگیرد. و اگر من اینگونه رو کنم زمان به این سمت میرود و اگر رو به این سو کنم زمان اینگونه حرکت میکند! خیلی خودبینانه است که جهت زمان را اینگونه کنم که در زمانی که بدن خود را می پرخانم مرا تعقیب میکند! برای کوک تایور زمان روی منظره و چشم انداز قفل میشود این کاملا روشی متفاوت برای تفکر در مورد زمان است(تصور بر این است که نمایش زمان در همه فرهنگ های جهان از نظر مکانی نسبتاً سازمان یافته است و بدن فرد به عنوان محور اصلی جهت جریان زمان تنظیم شده است: از راست به چپ / عقب به جلو ، یا بالعکس در هر مورد. به گفته آلیس گابی ، گویندگان تایلر دارای یک سیستم متمایز هستند که در دستور زبان لغت آنها نقش بسته است، به موجب آن نقاط اصلی، یک مطلق فضایی هستند و زمان، تغییر جهت گیری از جهت شرق به غرب را تعیین می کنند. بنابراین ، اگر بلندگو رو به جنوب قرار داشته باشد، زمان به صورت جریان از چپ به راست بیان می شود و برعکس، اگر فردی به شمال نگاه می کند، زمان از راست به چپ جریان دارد. اگر بلندگو رو به شرق باشد ، زمان به سمت بدن جریان دارد. اگر غرب باشد ، زمان به عنوان دور شدن از موضوع پیش بینی شده است)(بررسی انجام شده روی این قبیله، چند نکته ی مهم را نشان میدهد:
- قدرت ادراکی انسان، محدود به قدرت های مرسوم پنجگانه نیست
دکتر سید سلمان فاطمی . نورولوژیست, [11/23/2021 10:16 AM]
- بسته به فرهنگ و تمرین، میتوان قدرت های احساسی و ادراکی دیگری را در خود پروراند.
- احساس و ادراک، تابع نیازها و تمرین ها و تلاش های ماست.
- قدرت های حسی با تمرین، قابل تقویت است.
- زمان، و جهت آن همیشه از راست به چپ یا چپ به راست نیست. جهت زمان را قراردادها و آموزش های ما تعیین میکند.
- جهت نوشتن یا جهت و ترتیب و نظم سخن گفتن، همه قوانین قرار دادی است)
یک ترفند و حیله ی دیگر برای انسان هوشمند وجود دارد: تصور کن من از تو بپرسم چند تا پنگوئن در تصویر وجود دارد؟ من شرط میدهم و میدانم تو چگونه این مساله را حل میکنی. تو میگویی: یک، دو، سه، چهار، پنج، شش، هفت و هشت.تو آنها را شمرده ای تو هر کدام را با یک شماره نامیده ای و شماره ی آخری که گفته ای تعداد پنگوئن ها است. این یک حیله ی کوچک است.
تو از دوره ی کودکی یاد گرفته ای. تو لیست اعداد را یاد می گیری و یاد می گیری چگونه آن را به کار ببری. این یک ترفند زبانی است. ولی برخی زبان ها اینگونه نمی کند زیرا برخی زبان ها لغاتی دقیق برای عدد ندارند؛ آنها زبان هایی هستند که لغتی مانند هفت و هشت را ندارند. در حقیقت افرادی که با این زبان ها سخن می گویند نمی شمارند و آنها در استفاده از ترفند مقادیر واقعی، مشکل دارند پس برای نمونه اگر من از تو بپرسم تعداد پنگوئن ها را با تعداد اردک ها مقایسه کن تو خواهی توانست با شمارش این کار را انجام دهی ولی ملتی که این ترفندهای زبانی را ندارند نمی توانند.
زبان ها همچنین در این متفاوتند که طیف رنگ ها یعنی جهان رنگ ها را تقسیم می کنند. برخی زبان ها عبارت های زیادی در مورد رنگ ها دارند برخی فقط عبارت های دوتایی مانند روشن و تاریک دارند و زبان ها در مرزهای بین رنگ ها با هم متفاوت هستند. بنابراین برای نمونه در انگلیسی لغتی برای آبی وجود دارد و این، همه ی رنگ هایی را که طیف آبی است شامل می شود ولی در زبان روسی یک لغت واحد وجود ندارد؛ به جای آن، سخن گویان روسی باید بین آبی روشنگلوبوی و آبی تیرهسینی تمایز ایجاد کنند. بنابراین افراد روسی در طول عمر، تجربیاتی در زبان دارند که این دو رنگ را تمایز می دهد.
وقتی ما توانایی افراد را بیازماییم تا از نظر احساسی بین این رنگ ها تمایز بگذارند چیزی که پیدا می کنیم اینکه سخنگویان روسی در این مرزهای زبانی سریعتر هستند آنها سریعتر می توانند تفاوت بین آبی روشن و آبی تیره را بیان کنند
در مغز افراد روسی که از زبانهای مختلفی برای آبی روشن و تیره استفاده میکنند واکنش برجسته ای را در زمانی که تغییر رنگ از روشن به تیره رخ میدهد؛ گویا چیزی اساسی در دسته بندی تغییر کرده است در حالی که مغز سخگویان انگلیسی برای نمونه- که این دسته بندی را انجام نمی دهد- اینگونه شگفت زده نمیشود. زیرا چیزی به صورت دسته بندی و الگویی تغییر نکرده است.(این آزمایش تجربی، شاید نشان دهد که طریقه ی صحبت کردن ما بر عملکرد مغزی و تفکر و اندیشه ی ما تاثیرگذار است. ولی از سوی دیگر شاید نشان دهد، ساختار متفاوت فکر و اندیشه و ساختار مغزی فرد، باعث این تفاوت ها در بیان و زبان شده است و یا شاید هر دو عبارت درست باشد: به عبارتی، ادراک و احساس بر مغز تاثیر میگذارد و از سوی دیگر این ادراک و تاثیر آن بر مغز، بر بیان ابرازی، تاثیر گذار است. به توضیحات بالا مراجعه شود.)
زبان ها همه ی انواع خصوصیات ساختاری را دارند و این یکی از علاقه مندی های من است. بسیاری از زبان ها در دستور زبان خود، جنسیت دارند. هر کلمه جنسیت را می تواند تعیین کند مانند مردانه یا زنانه و این جنسیت ها در زبان ها تغییر میکند. بنابراین خورشید در آلمان، زن و در اسپانیا مرد است و ماه، برعکس است.(در زبان عربی هم اینگونه است) آیا این واقعا نتیجه ای متفاوت را در مورد تفکر افراد در بر دارد؟ آیا سخنگویان آلمانی در مورد خورشید به عنوان یک موجود مونث فکر می کنند و در مورد ماه فکر می کنند شبیه مرد است؟
در حقیقت اگر تو از یک فرد آلمانی یا اسپانیایی بخواهی این پل را توضیح دهد، پل از نظر دستور زبانی در المانی به عنوان زن رخ میدهد و در اسپانیایی به عنوان مرد رخ میدهد.
سخنگویان آلمانی بیشترممکن است بگویند پل ها زیبا و خوشگل است و به صورت کلیشه ای عبارت های زنانه به کار میبرند. ولی سخنگویان اسپانیایی بیشتر ممکن است بگویند قدرتمند یا طویل است و از لغات مردانه استافده می کنند. زبان ها همچنین در توضیح رخدادها با هم، متفاوت هستند.
تو یک رخداد را به عنوان تصادف توصیف میکنی. در انگلیسی معمولا گفته می شود او گلدان را شکست. در زبانی مانند اسپانیایی تو شاید بیشتر بگویی: گلدان شکست یا گلدان خودش را شکست. اگر این یک تصادف باشد تو نخواهی گفت کسی مسئول آن بوده است. در انگلیسی به شکل بسیار رمزآلود ما می توانیم به چیزی بگوییم من دست خود را شکستم در بسیاری از زبان ها تو نمی توانی آن ساختار را استفاده کنی؛ مگر آنکه تو دیوانه باشی و مثلا بیرون رفته ای تا دست خود را بشکنی!.
اگر یک تصادف باشد از ساختار متفاوتی استفاده میکنی. اکنون این، نتایجی را در بر دارد. بنابراین افرادی که با زبان های مختلف استفاده می کنند به چیزهای متفاوتی توجه می کنند و این وابسته به چیزی است که زبان آنها به آن نیاز دارد تا انجام دهد. ما همان تصادف را به سخنگوی انگلیسی و اسپانیایی نشان می دهیم. انگلیسی زبانها به یاد خواهند اورد چه کسی آن را انجام داده است زیرا انگلیسی نیاز دارد بگویی: او این کار را کرد؛ او گلدان را شکست. ولی اسپانیایی زبان ها اگر تصادف بوده باشد کمتر به یاد می اورند چه کسی این کار را انجام داد و آنها بیشتر ممکن است به یاد بیاورند این یک تصادف بوده است. آنها بیشتر محتمل است عمد و منظور را به یاد بیاورند پس دو نفر دو حادثه ی یکسان را می بینند؛ شاهد جرم و خلاف یکسانی هستند ولی چیزهای متفاوتی را درمورد حادثه به یاد می آورند.
این، کابردهایی البته در گروه شاهد عینی دارد
این همچنین کاربردهایی برای تقصیر و مجازات دارد؛ اگر تو به انگلیسی زبان ها توجه کنی و من به تو کسی را نشان دهم که کوزه ای را شکسته است من می گویم: او کوزه را شکست و این بر خلاف عبارتکوزه شکسته شد. است. حتی اگر تو خودت آن را مشاهده کنی و تو بتوانی ویدیو را مشاهده کنی تو میتوانی جرمی که در برابر کوزه انجام شده است ببینی؛ تو کسی را بیشتر مجازات کنی.
تو کسی را بیشتر مقصر جلوه میدهی وقتی میگویی: او کوزه را شکست. و این بر خلاف عبارت کوزه شکست است.(دقت: زبان محصول نیاز انسان بر ارتباط با دیگران در جهت فراهم کردن قدرت بیشتر برای بقا است.
در این مسیر، زبان، ارتقا می یابد و تغییر میکند.
نیازها و درک این نیازها در جوامع مختلف، متفاوت است و زبان هم به عنوان ابزار بقا، بر اساس این نیازها شکل می گیرد. برای نمونه مقصر دانستن دیگران در یک فرهنگ و یا مقصر شمردن خود در فرهنگ دیگر و یا تصادفی دیدن همه ی حوادث در یک فرهنگ ، نیازهای متفاوتی را در افراد آن جامعه ایجاد میکند و بر اساس این نیازها زبان، ساختاری متفاوت پیدا می کند.)
زبان استدلال ما را در مورد رخدادها هدایت میکند. اکنون من به شما مثالهایی را داده ام در مورد اینکه چگونه زبان میتواند به طور عمیق، روش تفکر ما را شکل بدهد و آن را به روش های متفاوتی انجام میدهد(و نیز روش تفکر ما شکل زبان را تغییر میدهد.) پس زبان ها می توانذد تاثیرات زیادی داشته باشد مثلا ما فضا و زمان را به شکلی می بینیم در حالی که افراد می توانند به روش ها و قالب های کاملا متفاوتی به صحنه پردازی از زمان و فضا بپردازند.
زبان همچنین میتواند تاثیرات بسیار عمیقی داشته باشد و این چیزی است که در مورد تعداد و شمارش مشاهده کردی؛ داشتن لغات شمارش در زبان تو داشتن لغات برای شمارش، جهان جامع ریاضیات را به روی تو میگشاید. درحقیقت اگر تو نشمری نمیتوانی جبر داشته باشی؛ هیچ کدام از این کارها را نمیتوانی انجام دهی که برای ساختن این خانه یا این پخش ویدیویی به ان نیاز داری. درسته؟
این حربه ی کوچک لغات شمارش و تعداد، به تو سنگ بالا رفتن را می دهد تا به قلمرو شناخت جامع برسی. زبان همچنین می تواند واقعا تاثیرات سریع داشته باشد مانند آنچه ما در مورد رنگ دیدیم. همچنین تصمیمات احساسی پایه ای و ساده ای وجود دارد. ما هزاران مورد آن را در هر زمان میسازیم و هنوز زبان به آن وارد می شود و در مورد حتی این مسائل و تصمیمات بسیار کوچک احساسی که ما می سازیم سرو صدا و آشوب میکند.
زبان همچنین میتواند تاثیر عمیقی داشته باشد در مورد جنسیت دستور زبانی. ممکن است تا حدی مسخره به نظر برسد ولی همزمان جنسیت دستور زبانی بر همه ی لغات و کلمات به کار میرود و این یعنی زبان میتواند شکل تفکر و تصور تو را از هر چیز که اسم و نام نامیده می شود شکل دهد.
و در نهایت من به شما مثالی از چگونگی شکلدهی اشیا به وسیله ی زبان دادم.
زبان میتواند بر تعیین جرم و مجازات یا حافظه شهود عینی تاثیر بگذارد.(توصیه میشود به مقاله مربوط به حافظه های کاذب در همین کانال مراجعه شود.
اینها چیزهای مهمی در زندگی روزانه ی ماست.. زیبایی تنوع زبانی این است که به ما نشان میدهد، ذهن انسان چقدر ماهر و قابل انعطاف است؛ ذهن انسان فقط یک جهان ذهنی را تشکیل نمیدهد بلکه 7000 زبان مختلف را شکل میدهد. اکنون هفت هزار زبان در جهان وجود دارد و با آن سخن می گویند و ما می توانیم خیلی بیشتر از این زبان ها را هم بسازیم.(قدرت ذهن برای تولید زبان و هر توانایی ذهنی دیگر وابسته به نیازها و کمبودهای هر فرهنگ است و این قبلا توضیح داده شد.)
زبان ها واقعا اشیای زنده هستند؛ چیزهایی که ما می توانیم آن را با توجه به نیاز خود ارتقا دهیم و تغییر دهیم. تاسف بار اینکه ما بسیاری از این زبان ها و تنوع زبانی را به مرور و برای همیشه از دست می دهیم. ما تقریبا در هر هفته یک زبان را از دست می دهیم و با برخی تخمین ها نیمی از زبان های جهان در یکصد سال آینده از دست خواهد رفت و حتی خبر بدتر اینکه همین الان تقریبا هر چیزیکه در مورد ذهن انسان و مغز او می دانیم معمولا بر اساس مطالعات پژوهشگرانی دانشگاهی با زبان آمریکایی- انگلیسی است واین تقریبا همه انسان ها را حذف میکند. پس چیزی که ما در مورد ذهن انسان میدانیم حقیقتا و به صورت باورنکردنی باریک و دچار اشتباه و خطا است و علم ما باید بهتر از این عمل کند.(تاکید بر کم بودن پژوهش های بومی در دانشگاه های کشورهای عقب مانده، که لازم است پژوهش ها بر افراد، به وسیله ی خود پژوهشگران آنها و توجه به تفاوت های زیستی و محیطی آنها انجام شود. توصیه میشود به مقاله ی سکانس های ژنومی رفرانس که از پروژه ی ژنومی انسان ساخته شده است بسیاری از واریان های ژنوم باستانی آفریقایی را ندارد.مراجعه شود.)
من میخواهم تو را با نظر آخرم تنها بگذارم. من به توگفته ام، چگونه سخنگویان زبان های مختلف متفاوت از هم فکر میکنند ولی البته این چیزی در مورد چگونگی تفکر افراد در جاهای دیگر نیست. این در مورد چیزی است که تفکر می کنیم. این درمورد چگونگی شکلدهی روش تفکر تو به وسیله ی زبانی است که با آن سخن میگویی. و آن میتواند برای تو این سوال را مطرح کنند
چرا من اینگونه که هستم فکر می کنم؟
آیا من میتوانم متفاوت بیندیشم؟ و نیز من امیدوارم چه اندیشه هایی، ایجاد کنم؟ بسیار متشکرم
برخی توضیحات از دکتر سلمان فاطمی نورولوژیستhttps://www.instagram.com/p/CWphAIsDrzY/?fbclid=IwAR3v35cFPaFVswY-w1y140CKqOduumW9iXmf3zXf5XEwex8B2OyKLVhTPSE
آدرس مطب : اصفهان ، خیابان آمادگاه ، روبروی داروخانه سپاهان ، مجتمع اطبا ، طبقه اول
تلفن : 32223328 - 031