اکسی توسین در مورد تکامل پیش اجتماعی شدن(پروسوشیالیتی)انسان، چه چیزی میتواند به ما بگوید؟
آیا هورمون عشق یا اکسیتوسین، نقشی تکاملی و مثبت در ارتقای انسان جدید داشته است؟
نقش خانواده به عنوان کوچکترین بخش جامعه، در زیاد کردن جمعیت و یاد گرفتن روابط ساده ی اجتماعی قابل انکار نیست ولی پژوش های ژنتیکی در مورد نقش ژنهای تولید کننده ی هومون اکسیتوسین، در تشکیل جامعه ی انسانی چه میگوید؟
درک بیماری های تکاملی و رشدی از طریق نگاه های تکاملی-ژنتیکی میتواند به ما کمک کند به چیزی دست یابیم که که ما آن را بیولوژی تکاملی-رشدی میخوانیم و این، بیماری ها را بهتر درک میکند. اگر در حقیقت رشد شناسی- که تکامل نژادی را خلاصه میکند و تراژدی تکاملی ما را بازگشایی میکند- تمرکز کنیم ممکن است نقاط ژنتیکی جدیدی را برای پژوهش های بالینی بشناسیم و این، به نوبه ی خود منجر به شناسایی زودتر بیماری می شود.
هرچند این مطالعات، بر نقش ژن ها و تشکیل خانواده و عشق بین زن و مرد، در تکامل و ارتقای انسان می پردازد و این موارد، به عنوان وسیله ای برای ارتقای ارکان تکامل مادی یعنی زاد و لد و تمایزهای بیشتر قابل کتمان نیست ولی آنچه باعث ارتقای حقیقی و ناگهانی تمدن بشری در طول تاریخ چند میلیون ساله ی آن شده است، چیزی فراتر از این معیارهای تکاملی و ژنتیکی است. (توصیه می شود به مقاله ی
از تکینگی تا مغز از مغز تا سیاه چاله ی فضایی قسمت سی و هفتم
تمدنی قدیمی در شمال خلیج فارس
در همین کانال مراجعه شود.)
مطالعات فسیل شناسی نشان میدهد، ایجاد خانواده به عنوان ابزاری تکاملی و قدرتمند در ارتقای مادی، خیلی قبل از تشکیل انسان نوین بوده است ولی این مطالعه، نشان میدهد بنیان خانواده در انسان جدید، استوارتر و پایدارتر شده است.(توصیه می شود به کلیپخانواده پایداردرهمین کانال مراجعه شود.
خلاصه: این مطالعه، اصول ژنتیکی ای را روشن میکند که پایه ی تفاوت های اجتماعی بین انسان جدید، پیشینیان ما و دیگر گونه ها است.
انسان های جدید با رفتار پیش اجتماعی(پروسوشیال)مشخص می شوند و این اصطلاح وسیعی است که همدردی میان افراد گونه تا تحمل اجتماعی، همکاری و نوع دوستی را در بر می گیرد. این جنبههای شناخت اجتماعی با تفاوت ها در ژن های اکسیتوسین و وازوتوسین و گیرنده های آنها همراه است.
برای شناسایی پایه های ژنتیکی، دانشمندان دانشگاه راکفلر، مطالعه ی جدیدی را انجام دادند که سکانس های ژنتیکی این ژنها را برای اولین بار، بین انسان جدید و گونه های نخستی غیر انسان(شامپانزه،ماکاک و بونوبو) و انسان های باستانی، مقایسه می کند و این با سکانس های در دسترس در ژنوم نئاندرتال و دنیسوان بود.
در این مقاله- که در مجله ی سایکونورواندوکرینولوژی ادراکی منتشرشد- پژوهشگران مناطق متعددی را یافتند که در آن انسان های جدید، متفاوت از انسان های باستانی و نیز متفاوت از پیشینیان نخستی خود بودند و ژنهای دیگری را هم کشف کردند که در انسان جدید و باستانی متفاوت از نخستی های غیر انسان بود.
کنستانتین تئوفانوپولو نویسنده ی اول مقاله می گوید: این مطالعه می تواند تفاوت های پیش اجتماعی بودن بین انسان جدید و باستانی و نیز تفاوت های بین انسان و بونوبو را مشخص کند.
واریان هایی- که در انسان جدید، منحصر به فرد هستند- نزدیک به هفتاد درصد موارد است. با در نظر گرفتن رفتار پیش اجتماعی در انسان جدید و درگیری ژنهای اکسیتوسین و وازوتوسین، پژوهشگران مطرح کردند که تکامل این ژنها ممکن است پایه ی ژنتیکی تکامل رفتار اجتماعی پیش انسان ها باشد. با این هدف در ذهن، مطالعه، تفاوت های موجود در انسان جدید، انسان قدیمی و پیش انسان را در مناطق هتروزیگوت پلی مورفیک در ژنوم انسان مشخص میکند. ...
دکتر سید سلمان فاطمی . نورولوژیست, [۰۶/۰۵/۲۰۲۲ ۰۲:۴۱ ب.ظ]
تئوفانوپولو اضافه میکند: این سبب می شود دانشمندان مناطقی را شناسایی کنند که مثلا همه ی نئاندرتال ها درآن، اسید نوکلئیک آدنین دارند و تقریبا همه ی انسان های جدید در آنگوانین دارند. در این مطالعه ما به دنبال تفاوت هایی بودیم که همه ی انسان های جدید، نوکلئوتید مشترکی را به اشتراک نمی گذارند بلکه در مناطق پلی مورفیک، برای نمونه 70درصد از جمعیت انسان های جدید، آدنین و 30درصد، سیتوزین دارند.
پژوهشگران پنج منطقه را در گیرنده های وازوپرسین و وازوتوسین یافتند که انسان های جدید در مقایسه با انسان های باستانی و نخستی های غیر انسان در یکی از دو یا واریان های بیشتر، منحصر به فرد هستند و همزمان در بیش از هفتاد درصد جمعیت انسان جدید یافت می شود. بعدا دانشمندان تحلیل های عملکردی و فرکانس را انجام دادند تا ببینند آیا واریان ها مرتبط است یا نه؟
آنها طیفی از تحلیل ها را روی پنج منطقه، انجام دادند و دیدند برخی از واریان ها بسیار عملکردی هستند و این، نشان می دهد آنها تاثیری روی عملکرد مولکولی پروتئین هایی دارند که با این ژنها فعال می شود. پژوهشگران همچنین دیدند این مناطق در برابر مناطق ژنومی قرار می گیرد که در مغز، فعال هستند به خصوص ژیروس سینگولیت- که یک منطقه ی مغزی درگیر در مسیرهای مرتبط با شناخت اجتماعی است. به علاوه همه ی این مناطق در مطالعات دیگر در ارتباط با رفتارهای اجتماعی یا اختلالات اجتماعی مانند اوتیسم، ADHD و خشونت و موارد مشابه، است.
این یافته ها میتواند به توضیح برخی تفاوت های اجتماعی بین انسان های جدید و نئاندرتال و دنیسوان کمک کند.
کنستانتین تئوفانوپولو گفته است: برای نمونه این یافته ها شاید مرتبط با گروه های کوچکتر اجتماعی نئاندرتال و دنیسووان یا مرتبط با کاهش آندروژنیزه شدن انسان جدید باشند. همچنین ممکن است مربوط به ساختار اجتماعی متفاوت باشند یعنی شاید در نئاندرتال ها متصل با ساختار اجتماعی چند همسری و سطح بالاتر رقابت بین دو مرد در مقایسه با رقابت در جمعیت های انسانی معاصر بوده باشد.
واریان ها فقط در انسان های جدید و باستانی دیده میشود.
مطالعه همچنین دو منطقه را به طور خاص روی گیرنده ی اکسیتوسین و تحت کنترل یک انتخاب مثبت در انسان های جدید و باستانی، پیدا کرد. این یعنی انسان های جدید و باستانی واریانی را نشان دادند که در هیچ کدام از نخستی های غیرانسانی دیگر وجود نداشت. این یعنی این مناطق در درصد بسیار بالایی از جمعیت انسانی نوین یعنی در بیش از 85% موارد وجود دارد.
این مناطق مشابه، همچنین در ارتباط با بسیاری از رفتارهای اجتماعی یا اختلالات رفتاری دیده شده است و در تحلیل های تنظیمی، پیشبینی شده است یکی از آنها یک منطقه ی بسیار عملکردی بوده است.
تئوفانوپولو اضافه میکند: مناطقی- که در ما و انسان های باستانی در مقایسه با نخستی های غیرانسان، یکی است- میتواند پایه های ژنتیکی تحمل پیشرونده ی اجتماعی را روشن کند که در تکامل انسان نماها و پیشرفت سریع جمعیتی، برای انتقال فرهنگی حاد نیاز داریم مانند برخی ابداع های تکنولوژیک مانند استفاده از آتش و نیز در کاهش اندازه ی دندان نیش مردان.
مناطق ژنتیکی همگرا با بونوبوها:
در نهایت پژوهشگران سه منطقه را یافتند که انسان های جدید و بونوبوها- یعنی نوعی از گونه های نخستی که رفتار های پیش اجتماعی همگرا و همسو با انسان دارند- نوکلئوتیدهای مشترکی دارند.
پژوهشگران می گویند: مناطق همگرا و مشابه در انسان های جدید و بونوبوها می تواند در درک شباهت های موجود در رفتار پیش اجتماعی، تحمل اجتماعی و سازگاری انسان جدید و بونوبوها و تفاوت های هر دو در مقایسه با شامپانزه سودمند باشد.
برای نمونه بونوبوها در رفتارهایی- که مربتط با علیت اجتماعی یا تئوری دذهن است- بر شامپانزه ها برتری دارند و در شناسایی همنوع، با دقت بیشتر به صورت و چشم ها می پردازند و این پیشنهاد میدهد حساسیت بیشتری در همدردی دارند پژوهشگران همچنین فهمیدند این مناطق در برابر مناطقی از ژنوم هستند که در مغز فعال است؛ به خصوص در ژایروس سینگولیت و این منطقه ای از مغز است که در مسیرهای مرتبط با شناخت اجتماعی درگیر میشود؛ همه ی مناطق که در این مطالعه شناسایی شد به طور مستقل، در ارتباط با بیماری هایی هستند که شامل نقص اجتماعی مانند بیماریهای طیف اوتیسم است.
تئوفانوپولو میگوید: درک بیماری های تکاملی و رشدی از طریق نگاه های تکاملی میتواند به ما کمک کند به چیزی دست یابیم که که ما آن را بیولوژی تکاملی-رشدی میخوانیم و این، بیماری ها را بهتر درک میکند. اگر در حقیقت رشد شناسی- که تکامل نژادی را خلاصه میکند و تراژدی تکاملی ما را بازگشایی میکند- تمرکز کنیم ممکن است نقاط ژنتیکی جدیدی را برای پژوهش های بالینی بشناسیم و این، به نوبه ی خود منجر به شناسایی زودتر بیماری می شود.
پژوهشها در اندازه های بزرگتر:
مرحله ی بعد در پژوهش، آزمودن این نتایج در نمونه ای بزرگ تر است.
تئوفانوپولو می گوید: این کار در نخستی ها ماند شامپانزه و بونوبو آسان تر از گونه های منقرض شده مانند نئاندرتال و دنیسوان است. زیرا دستیابی به ژنوم های باستانی آنها وابسته به یافته های باستانی شناسی و فاکتورهای دیگراست. پژوهشگر نتیجه گیری میکند: مرحله ی دیگر نگاه وسیعتر بر پژوهش است و شامل ژنهای بیشتر مسیر اکسیتوسین و ژنهای دیگر مانند مسیر دوپامین است که در تکامل انسانی مشخص میشود.
خلاصه:
تفاوت گیرنده ی وازوتوسین و اکسیتوسین و تکامل رفتار پیش اجتماعی انسان
سبک زندگی انسان جدید، بسیار وابسته به صفات اجتماعی پیچیده ای مانند همدردی، تحمل و سازگاری است. این موارد متنوع شناخت اجتماعی در ارتباط با تمایز در گیرنده ی اکسیتوسین و ژنهای مربوط با آن یعنی گیرنده های وازوتوسین/اکسیتوسین است.
در اینجا ما سکانس های ژنومی موجود این گیرنده ها را بین انسان جدید و انسان باستانی و 12 گونه ی غیر انسانی نخستی ها مقایسه کردیم. مناطق شناسایی شده که تمایز هتروژنوس را در انسان های جدید و انسان های باستانی نشان میدهد متفاوت از تمایز در نخستی های دیگر بود. همچنین ما میتوانیم مطالعات ارتباطی دقیق تری را- در صورتی که توجیه بالینی داشته باشد- انجام دهیم.
در این مناطق، ما تحلیل های زیادی را انجام دادیم (کلاسترینگ وارینت، پیشگویی پاتوژنتیسیتی، تنظیم و فرکانس عدم تعادل اتصال)و داده های انتخابی را در جمعیت های متفاوت انسان جدید تحلیل کردیم. ما پنج منطقه را در ارتباط با واریییشن خاص انسان جدید دیدیم که در آن، آلل انسان جدید در جمعیت اصلی آلل اصلی است(OTR: rs1042778, rs237885, rs6770632; VTR1A: rs10877969; VTR1B: rs33985287). در میان این مناطق به نظر میرسد تمایزها در منطقه ی OTR-rs6770632 بیش از همه، فعال باشد. دو آلل (OTR: rs59190448 and rs237888)فقط در انسان های جدید و انسان های باستانی پیدا شد و معمولا تحت انتخاب مثبت در انسان های جدید بود و rs237888 منطقه ی اصلی عملکرد، تصور میشود.
سه منطقه تکاملی همگرا بین انسان های جدیدی و بونوبوها نشان داده شد: (OTR: rs2228485 and rs237897; VTR1A: rs1042615)
و در این میان، OTR-rs2228485 تا حد زیادی به عنوان عامل انتخاب متوازن کننده در انسان های جدید است
. یافته های ما کاربردهای زیادی برای درک رفتار پیش اجتماعی انسان نماها و نیز شباهت ها بین انسان جدید و رفتار اجتماعی بونوبوها دارد.
https://neurosciencenews.com/oxytocin-prosocial-behavior-20726/?fbclid=IwAR1IxJAitDc-uRDFd4j980QEnjp0pHeA-jiD-XkRau2E28vpii0iwUxxrlY
آدرس مطب : اصفهان ، خیابان آمادگاه ، روبروی داروخانه سپاهان ، مجتمع اطبا ، طبقه اول
تلفن : 32223328 - 031