درک و احساس با ابزار هوش ، توصیف عالم هستی را ممکن می کند و واکنش مناسب را می آفریند.
در سلسله بحثهای گذشته در مورد درک و احساس، به این مطلب مهم اشاره شد که ظرفهای موجودات عالم متفاوت است و هر کدام با توجه به گنجایش ظرف درونيش از امکانات و بارانها، بهره می برد .
هر چه گنجايش ظرف آبی بیشتر باشد آب بیشتری را درون خود جمع می کند و اگر ظرفی، هر چه هم بزرگ باشد ، وارونه در برابر باران قرار بگیرد، قطره ای آب را درون خود جمع نمی کند .
باز در مباحث گذشته در مورد حس و ادراک گفتیم ، نخستین تعامل هر موجودی در برابر محیط اطرافش به صورت درک محیط است و این درک در طول تاریخ، رو به افزایش بوده است، موجودات ابتدایی درکی ابتدایی در حد چشايي یا بویایی داشتند، به تدریج سلولهای حساس به نور ایجاد شد و این سلولها هم به تدریج توسعه یافت تا دیدی بهتر را برای موجود زنده فراهم کند.
هر چه درکي بالاتر ایجاد می شد موجود زنده نیازمند هماهنگ کننده قويتری بین ادراکات مختلف بود و این ، منجر به توسعه ابزار هوشمندي در موجود زنده شد.
نخستین بخش از ابزار هوشمندي با تشکیل یک سلول عصبی یا نورون ایجاد شد. سپس این نورونها توسعه یافت و ارتباطات میان آنها پیچیده شد و نخستین مغز ابتدایی شکل گرفت و به تدریج این مغز، هم از نظر کمی و هم از نظر کیفی توسعه يافت تا به مغز بزرگ انسان امروز رسيد و اگر بگوئیم مغز انسان امروز ، بالاترین حد ابزار هوشمندی است، حرف درستی نزده ایم زیرا همین تصور را شاید موجودات ابتدایی در جریان خلقت هم داشتند ولی امروز تصور آنها اشتباه درآمد و با موجود باهوش و پر مغزی مانند انسان مواجهيم.
در سالهای آینده ممکن است با انسانی بسیار باهوش تر از انسان امروز مواجه باشيم و این اصلا شگفت نیست زیرا هیچ کس نمي تواند ادعا کند، هوش انسان امروز به بالاترین حد خود رسیده است . ادراکات وسیعتر در آینده میتواند انسان را نیازمند ابزار هوش بزرگتر و توسعه یافته تری کند.
این هوش، در ابتدا با درک، شروع ميشود و بعد به واکنش مناسب میرسد.
هر درکی اگر فقط محدود به درک بماند ، سودی را به موجود زنده نمی رساند ،و در صورتي مفید است که واکنشي مناسب را در موجود زنده برانگیزد.
مثلا موشی را تصور کنيد که صدای بال عقابی را بر سر خود ميشنود . اگر این موش فرار نکند ، درک صدای عقاب ،سودی برایش نخواهد داشت!
به همین ترتیب در مورد انسانی که مثلا فهمیده است وجود مادي او چیزی جز توهم نيست و چیزی جز تجلی مراتب بالاتر خلق نیست، آیا توجه زیاد به جسم مادی و غافل شدن از مراتب روحانی، شایسته است؟
یا مثلا اگر ماهی کوچکی روی سطح آب، سايه کلاغی را که به او نزدیک میشود، ببيند ولی به زیر آب نرود، دیدن سایه کلاغ برایش سودی دارد؟
آغاز با درک است ولی درک بدون واکنش، سودی را نمي رساند پس ، باید هر درک، واکنش مناسبی را سبب شود.
پس ابتدا، با درک است و سپس واکنش مناسب .
یا ابتدا، حس محیط است و سپس جنبشی هماهنگ با آن
یا ابتدا، توصیف است و بعد حرکت یا شنا کردن و تسبيح
و همه اینها یعنی درک و واکنش مناسب به درک ، نیازمند دستگاهی پیشرفته برای ایجاد هماهنگيهاست و این ابزار هوشمندي، امروز به صورت مغز مادی ما می باشد که پر از نورونهاي عصبی است.
شاید تعبیری در متون دینی به نام حمد و ستایش ، تا حدی بتواند این مفهوم را برساند، حمد و ستایش، با توصیف و شناخت و تحسین آغاز می شود. یعنی ابتدای آن با درک است یعنی شما دیگری را درک کنید و بشناسید و او را توصیف کنید و اگر قابل ستودن و تحسین است، او را بستاييد.
اگر درک به مرحله ستودن نرسد، یعنی لیاقت کافی در آن چیزی نبینیم که شناخته ایم، شاید لفظ ستایش و حمد را نتوان بر آن نهاد.
اکنون پس از ستودن او ، او را درک می کنید و با توجه به درک خود ، واکنش مناسب را نشان مي دهید .
هر چه درک بالاتر باشد، واکنش مناسبتري را سبب ميشود .
درک یا ستودن یا ابتدای حمد
و در ادامه واکنش به درک و عمل مطابق با ستودن ابتدایی یا سپاس
درک و توصیفی عمیقتر و ستودنی بیشتر و واکنشي عمیقتر ...
و این فرایند هرگز متوقف نمی شود
پس هنر ابزار هوش، شناخت برتر یا ستودن و واکنش مناسب نشان دادن است و هوش ، در حقیقت ، شناخت و واکنش نشان دادن است که به وسیله ابزار هوش انجام میشود.
درک حقیقی، با درک صوری و ظاهری متفاوت است. شاید بگوییم فلان چیز را دیده ایم ولی این، با شناخت حقیقی، متفاوت است و تا شما، در آن چیز، ذوب نشوید و آن را در بر نگیرید، نمی توانید کاملا بگوئید آن را شناخته اید، مثلا میتوان رنگ قرمز و زرد آتش را از دور دید و ادعا کرد شناخت ما نسبت به آتش، کامل است ولی این نگاه از دور، عمق درک آتش نیست اگر نزدیکتر بیایید، گرمای آتش را حس می کنید و اگر باز نزديکتر شوید ، سوزش آن را حس می کنيد و اگر درون آتش بیفتید حقیقت آتش را با همه وجود، درک می کنید.
@salmanfatemi
پس توصیف هر چیزی وابسته به میزان درک ما از آن است
در اینجا منظور اصلي ما از درک، درک آن چیزهایی نیست که در وجود شخص وجود دارد و مقامشان پائینتر از اوست و طبیعتا، فرد در مورد آنها صاحب آگاهی است بلکه منظور از شناختن و درک مهم در اینجا،درک چیزهایی است که در وجود شخص نیست و مقامشان بالاتر از اوست و شبیه باراني است که در ظرف وجود فرد جمع مي شود (توصیه می شود جهت بررسی بیشتر به سلسله مباحث پنج قسمتی درک و احساس در این کانال مراجعه شود)
آیا ابزار هوش، محدود به مغز مادی است ؟ به فرض که در عالم مادی، ابزار هوش و ابزار توصیف جهان(حمد) و واکنش به آن(تسبیح) محدود به مغزهای فعلی یا مغزهايي باشد که در آینده توسعه بیشتر می یابد ، در جهان های بالاتر ابزار هوش چیست ؟در آن جهانها وسیله حمد و ستایش و تسبیح چيست؟
در عالم روح انسان، ابزار هوش چیست ؟
حتی اگر فرض کنیم که مغزهای موجود ، بخشی از فرآیند انتقال اطلاعات گذشته یا آینده یا به تعبیری اطلاعات خارج از عالم مادی ما را به ما بر عهده دارند، باید بپرسیم منبع اطلاعات فوق ، کجاست ؟ آیا در مغزهای فعلی ما ذخیره است ؟ اگر پیوند مغز در آینده ای نزدیک انجام شود، هویت فرد گیرنده سر یا فرد گیرنده بدن ، چگونه میشود ؟ فردی با انبوهی از ذخیره اطلاعات گذشته در مغزش روی بدنی پیوند میشود که تجربه ای از گذشته آن سر، ندارد . چگونه سر جدید مدیریت سیستمی را بر عهده می گیرد که تا دیروز تحت کنترل نورونها و خاطرات و اطلاعات دیگری بود؟..... و دهها سوال دیگر در مورد ابزار هوش
آدرس مطب : اصفهان ، خیابان آمادگاه ، روبروی داروخانه سپاهان ، مجتمع اطبا ، طبقه اول
تلفن : 32223328 - 031