عوامل ایجاد لغت انسانی و تمایز شناختی انسان از مهندس استاد طاهر
دانشکده پژوهش های برتر دینی و لغوی در نجف اشرف زیر نظر سید احمد الحسن فرستاده امام عصر ع
السلام علیکم و رحمه الله و برکاته
عوامل ایجاد لغت انسانی و آغاز لغت انسانی، موضوع بحث ماست و این موضوع از قدیم، مطرح بوده است و موضوع جدیدی نیست. یعنی قبل از آنکه نظریه تکامل ایجاد شود بحث در مورد اصل و ریشه لغت و مواردی که برای تمایز انسان، مطرح بوده است مانند دین و ... و جهاتی معین، مطرح بوده است و موارد معین، محصور بوده است به دین و محدودیت علم در این جنبه.
دین؛ چه یهودی، مسیحی و اسلام می گویند آفرینش با آدم شروع شد و وقتی خلق با آدم شروع شد، آدم دارای لغت کاملی بوده است و باید او لغت کاملی آورده باشد و در تورات، انجیل و قران متونی هست و علمای دین اینطور تفسیر می کنند لغتی که آدم آورد لغتی از طرف خدا و به صورت ناگهانی بوده است و همین که آدم به این جهان آمد این لغت را مستقیما دریافت کرد و آن را از طرف مقابل، گرفت.
این بیان حقیقتا دقیق نیست.
از جانب دیگر و دور از دین، بسیاری از پژوهشگران از جمله پژوهشگران اجتماعی- در مورد اینکه زبان و لغت اول چیست- بحث می کنند و اینکه چگونه لغات امروز از لغات قدیمی سرچشمه گرفته است. این جهت گیری هم در تفکر، درست نیست مثلا گفته می شود آفریده اول، هموساپینس نیست و هموساپینس اولین مخلوق نیست زیرا فرایند رسیدن از هموارکتوس به هموساپینس دارای گام هایی آرام طی چندین مبلیون سال است پس اولین خلق، به عنوان هموساپینس کجاست؟!
پس مدعیند اولین لغت هم، از آن هموساپینس نیست بلکه در مسیری بسیار بسیار کند، تکامل یافته است به طوری که ابتدای زبان و شکل و مضمون آن را به طور دقیق نمی شناسیم و زمانی طولانی گذشت و این تغییر آرام، رخ داد؛ ابتدای زبان بسیار دور است و در حیوانات ابتدایی دیده می شود و این حیوانات شامل حیوانات ابتدایی دریا است که با هم تفاهم می کنند و می توانند به روشی از برخورد با سنگ ها وصخره ها جلوگیری کنند و از دشمنان بگریزند و می توانند محیط خود را بشناسند.
ساختار بیولوژیک:
سخن گفتن انسانی نیازمند عناصر نطق و بیان است و این ها شامل زبان و تکامل مغز است و زبان نیازمند این عوامل است. پس ابتدای لغت انسانی از زمان ایستادن انسان بر دو پا ایجاد شد و حیوان چهارپا وقتی بر دو پا ایستاد، آرام آرام متحول شد و ستون فقرات به شکل مقاوم تری به جمجمه چسبید و این حالت باعث تغییر حالت حنجره شد و نسبت حنجره تغییر کرد و حنجره، پایین آمد و طی هفت میلیون سال اخیر، حنجره به سمت پایین کشیده شد. اگر حنجره در این محل قرار نداشت، لغت انسانی به این شکل تکامل نمی یافت و اگر نزول حنجره نبود خیلی عبارات را نمی توانستیم بیان کنیم و امکان تنفس و سرفه زدن نبود!
محل تنفس و محل ورود طعام در همینجاست و اگر نزول حنجره نبود هرگز در معرض مرگ در زمان سرفه قرار نمی گرفتیم زیرا پایین آمدن حنجره سبب میشود، آب و غذا با احتمال بیشتری وارد راه تنفسی شود و منجر به سرفه گردد. انتخاب طبیعی این نزول را انتخاب کرده است هرچند سبب شده است راه تنفسی و بلع، یکی شود. ولی این سیر طی چندین میلیون سال اتفاق افتاد ولی این کاملا هدفمند است زیرا در غیر این صورت باعث مرگ و خفگی در زمان سرفه، نمی شد پس این پایین آمدن حنجره و استخوان هیوئید، هدفمند است!!(نقص تکاملی در دستگاه تکلم و گوارش! اگر از ابتدا سوراخ حنجره در محل جدا از محل ورود مری قرار میگرفت، احتمال این خفگی ها در نتیجه راه مشترک کاهش می یافت با این حال چون این پایین آمدن حنجره، در نتیجه تکامل و ایجاد گردن رخ میدهد انسان دچار این نقص قدیمی هست.
این نقص تکاملی، میراثی خطرناک در بدن انسان است که می ماند تا نشانه ودلیلی بر تکامل تدریجی بدن های ما از ساده ترین موجودات زنده و ماهیان، باشد و این نشانه، خودش می تواند با توسعه قدرت تکلم و حرف زدن، نشانه ای بسیار روشن به سوی یاد دهنده بیان و کلام باشد.)
چیز دیگر: نزول حنجره در انسان در ابتدای تولد نیست بلکه کودک شیرخوار حنجره اش بالاست و بیرون از رحم، حنجره آرام آرام پایین می آید و این فرایند طی هفت سال ادامه می آید و درمرد و زن تفاوت هایی در حنجره رخ میدهد و پایین آمدن حنجره بیرون رحم رخ میدهد.
دکتر سید سلمان فاطمی . نورولوژیست, [27.04.20 12:19]
چیز دیگر قدرت بیولوژیک و عصبی برای کنترل تکلم است مثلا بیان حرف(سین)بین دندان هاست و در بیان یاء، زبان بالا میرود و زبان برای هر کلمه شروع به حرکت میکند و از جایی به جای دیگر میرود و برای بیان یک جمله کامل، زبان باید بارها بالا و پایین بیاید؛ گاهی بین دندان ها و گاهی روی دندان ها و این فرایندی است که به وسیله زبان و با مهارتی انجام می شود و سیستم عصبی باید زبان را کاملا کنترل کند و نیازمند کنترل دقیق به وسیله مغز است و همزمان با حرکت زبان، باید از قفسه سینه هوا به درون حنجره جریان یابد و ما تنها موجودی هستیم که می توانیم هوا را کاملا کنترل شده به درون حنجره بفرستیم مثلا طی بیست ثانیه در قرائت قرآن نيازمند دم و بازدم پي در پي هستيم و با یک دم می توانیم چندین صوت مختلف داشته باشیم و با یک دم و بازدم می توانیم صداهای مختلف، داشته باشیم بدون آنکه صدا قطع شود و میتوان شدت صوت را کم و زیاد کرد.
نزدیک ترین حیوان به ما مثلا شامپانزه نمی تواند با یک دم، صداهای مختلف دربیاورد پس توانایی ما برای کنترل دم و بازدم به وسیله دستگاه عصبی است و به وسیله حجم و قدرت مغز کنترل می شود و این قدرت فقط در تولید کلمات نیست بلکه در فهم و درک کلمات هم هست و این، به دلیل قدرت مغز است و باعث تکامل زبان و لغت انسانی شده است.
مهمتر از آن، اینکه مغز ما دو نمیکره است: اعمال نیمکره راست بدن ما با نیمکره چپ انجام میشود. اگر ارتباطات بین دو نیمکره، خوب کار نکند ممکن است بیماری اسکیزوفرنی ایجاد شود یعنی انتخاب طبیعی، سبب میشود که اسکیزوفرنی در ما ایجاد شود!!(هزینه دیگری بر انسان برای سخن گفتن!!)
در این بیماری ارتباط دو نمیکره مغز با هم درست نیست. و سبب میشود زبان به صورت طبیعی بیان نشود (مطابق آمارهای حاضر، حدود ۱۰ درصد افراد در سراسر دنیا چپ دست هستند، اما همین جمعیت کم، مطابق نتایج حاصل از مطالعه ای جدید در زمینه روان پریشی، ۴۰ درصد از مبتلایان به بیماری اسکیزوفرنی (یا روان گسیختگی) را به خود اختصاص می دهد که آمار تکان دهنده ای به شمار می رود. سمت راست مغز که چپ دست ها تمایل دارند آن را بیشتر به کار بگیرند، همبسته با خلق و خو، حالات روحی ـ روانی و احساسات و هیجانات است، در حالی که سمت چپ مغز معمولا مرکز آموزش و به کارگیری زبان و ویژگی های شخصی است.)
در مرحله اول، بدن انسان باید قادر به تولید زبان و لغت انسانی باشد بر این اساس هموارکتوس و هموساپینس های نخستین قادر به سخن گفتن در سطحی ساده بودند و می توانستند با هم مرتبط شوند و همدیگر را بفهمند و این حالت حتی در حیوانات دیده میشود. برخی حیوانات مانند کبوتر می توانند درک زیادی داشته باشند و تفاهم کنند. کبوتر ماده برای آنکه زوج خود را انتخاب کند بارها او را می آزماید و توجه میکند که آیا همسر نسبت به پرورش فرزندان توجه دارد یا شریک زندگی سهمی در زندگی دارد یا نه و با هم می توانند تفاهم کنند و دیگر حیوانات با زندگی اجتماعی هم این حالت را دارند و می توانند تفاهم کنند
و همانطور که امام احمد الحسن، در کتاب توهم بی خدایی می گوید زبان پیش از آنکه دستگاه تکلم پیشرفته ایجاد شود، با اشاره ها شروع شد و لغت با آدم ع شروع نشد بلکه پیش از آدم ع هم با اشاره ها بوده است و قوم آدم ع- همانطور که امام ع بیان میکند- می توانستند رویای خود را برای آدم ع تعریف کنند و از بهشت و آتش و رویاها بگویند و می توانستند تفاهم کنند.
بعدها لغت توسعه پیدا کرد مثلا زبان قدرت زیادی برای تغییر محل خود پیدا کرد تا مثلا بتواند از بیان عبارت سین به طا برود و مثلا درانگلیسی با ترکیب دو حرف توانستند عبارت مثلا چ را درست کنند و اینها سالها طول کشید و تا شش سالگی زبان مادری شکل می گیرد و اگر تا این زمان، زبان مادری یاد گرفته نشود آنها مانند مردم سرزمین خود صحبت نمی کنند مثلا من زبان انگلیسی را مانند مردم دارای این زبان نمی فهمم و یا فرد لبنانی، عربی او مانند عربی دیگران نیست عربی لبنانی، عراقی و دیگر کشورها متفاوت است آیا من زبان مغربی را خوب میفهمم؟! نه
در ابتدا انسان زبان کشور و سرزمین خود را می آموزد.
بحث بعدی در زمینه تکامل زبانی، این است که دانشمندان تکامل، زبانی را یک فرایند و تکامل کاملا بیولوژیک می دانند و اگر تکامل زیست شناسی نبود زبان انسان شکل نمی گرفت ولی دین ضعیف، میگوید لغت و زبان از آدم ع شروع شد و این طرح ضعیف در برابر علم، برتری داشت تا زمانی که نظریه تکامل، مطرح شد و این نظریه، غیبیات را از زبان و لغت برد ولی مساله چیزهای غیبی هنوز هست ولی اگر پژهشگری مساله نفس و مساله خدا را مطرح کند از عرصه علمی حذف میشود.
دکتر سید سلمان فاطمی . نورولوژیست, [27.04.20 12:19]
قبل از قرن کنونی دانشمندان روان شناس مباحثی را درمورد لغت و زبان مطرح می کردند و می گفتند زبان تحت تاثیر تجربه و خطا رخ میدهد و در مکتب رفتاری می گفتند تعلیم و تربیت، همه چیز انسان را درست می کند و این مکتب هنوز در برخی دانشگاه های آمریکا تدریس می شود و اینها تا دهه پنجاه قرن گذشته، رقیبی نداشت تا نظریه نحو تولیدی(رشد زبانی) از نوام چامسکی عنوان شد. چومسکی یک دانشمند یهودی و معتقد به خدا بود و روی زبان کار می کرد و نظریه نحو تولیدی را مطرح کرد.
این نظریه می گوید انسان، فقط قواعد را یاد می گیرد و انسان می تواند زبان را تولید کند یعنی کودک اگر چند جمله بیاموزد می تواند جملات دیگری بسازد یعنی قبلا با این جملات آشنایی نداشته است و وقتی قاعده را بیاموزد میتواند جملات دیگری درست کند مثلا کودک می تواند جملات را در انگلیسی تفکیک کند مثلا وقتی می گوید (play…)در جمله دیگر میتواند بگوید (go…)یعنی مفعول و مفعول به را بعد از فعل می آورد. دانشمندی به نام آسام در آمریکا روی زبان آمریکایی بررسی میکند که جملات آن، مقطوع و بریده است که کودکان در ابتدای رشد می توانند درست کنند. جملات کامل و درست، اینها دارای قواعد خاصی است ولی جملات بریده از این قواعد تبعیت نمی کند و مانند جمله اشاره است.
مورد دوم در نیدکید (NIDCD)است. این مرکزی بزرگ برای بررسی کودکان ناشواست و به آنها کمک می شود بتوانند با زبان اشاره بفهمند و این زبان اکنون در همه جهان یکسان است. این کودکان آرام آرام جملات را می آموزند و قواعد آن را یاد می گیرند و تا نه سالگی می توانند به سادگی صحبت کنند.
برخی کودکان هم که در مدرسه نیستند و جدا از دیگران هستند اینها آرام آرام سخن جدیدی را برای خودشان برای ارتباط با هم ابداع می کنند و این کودکان گاهی م یتوانند خیلی راحت با هم سخن بگویند. اینها زبان جدید و خیلی خوبی برای ارتباط با هم می سازند و زبان اشاره نیکاراگوئه را یاد می گیرند.(در سال 1977 اولین مدرسه آموزش زبان اشاره کر و لال ها تاسیس شد و تا زمانی- که در سال 1979 تعداد افراد مربوط با این مدرسه به 400 دانش آموز رسید- ادامه یافت. و به این ترتیب جامعه آموزشی خوبی برای کودکان کرو لال شکل گرفت که در آن، روزانه دیدار می کردند و در عرصه های بازی و محیط های پژوهشی شرکت می کردند و برخی، برخی دیگر را می شناختند. و با هر فصل درسی جدید، کودکان جدیدی به این مدرسه اضافه می شدند تا آنکه سطح اختلاف زیادی در سن دانش آموزان ایجاد شد.
مدرسه، متمرکز بر آموزش دانش آموزان بود تا خواندن لبها را به آنها یاد بدهد و والدین دانش آموزان کرو لال بیشترشان به صورت طبیعی بودند و سخن می گفتند و هدف نهایی آن بود که وسیله ای برای دانش آموزان کرو لال فراهم شود تا با خانواده های خود مربوط شوند.
تجربه موفق نبود و کودکان خواندن لب ها را یاد نگرفتند و سطح آموزش بسیار محدود بود ولی چیزی که حساب نشد آن بود که در کنار هم بودن کودکان و واکنش های آنها با هم در محیط بازی یا در محیط مدرسه سبب شد آنها راهی را برای ارتباط با هم به وسیله زبان مخصوص اشاره- که کاملا مخصوص آنها بود- ایجاد کنند و ارتقا دهند و کسی پایه های ارتباط یا کیفیت ارتباط بین آنها را نمی دانست.
و نیز بعد از آنکه اداره و کارشناسان زبان آگاه شدند و پژوهش هایی برای وضع و به کار بردن زبان اشاره اجرا شد، فهمیدند که کودکان جدید به روشی متفاوت از افراد مسن تر یا بالغین سخن می گویند و کودکانی که در خود را بعد از سال 1983 یعنی بعد از ابتدای لغت اشاره در میان گذشتگان خود شروع کردند- که قبل از سال 1983 به مدرسه آمده بودند- زبانی را ایجاد کردند که تعبیر های آن مختصرتر است و با حرکات ساده ای تقلید میشد یعنی سخن گفتن آنها با زبان اشاره، روان تر بود و بر زبان اشاره اي كه در ابتدا بود برتری داشت تا اينكه به زباني منتهي شد كه در زمان تولد آنها وجود نداشت.
و بر این اساس زبان اشاره نیکاراگوئه متولد شد و از اختلاط بین نسل اول از کر و لال ها- که کاملا از مشابهان خود جدا بودند- ارتقا یافت تا آنکه در نخستین مدرسه در سال 1977 جمع شدند تا با کرو لال هایی- که بعدا در سال های بعد به مدرسه ملحق می شوند- جامعه ای از کرو لال ها را برای اولین بار شکل دهند. و این اختلاط در کمتر از دو قرن و نیم، به تولد زبان جدید- که زبان اشاره نیکاراگوئه بود- منجر شد.
دکتر سید سلمان فاطمی . نورولوژیست, [27.04.20 12:19]
بسیاری از کرو لال ها در نیکاراگوئه که با این زبان سخن می گویند این زبان را در زمانی دیرتر به دست آوردند و از این رو از مهارت ادای زبان مادری توسط اینها به حساب نمی آید در حالی که نسل های بعدی زبان را در نخستین سنین یادگیری آموختند تا زبان مادری آنها شود (Senghas and Newport, when learners surpass their models, p373-375)
افراد جدا از دیگران که نمی توانند از اندوخته ها و مطالب و زبان دیگران استفاده کنند اینها می توانند خودشان زبان جدید درست کنند و این به نفع مکتب رفتاری در ایجاد زبان است و این سبب شد چومسکی تصور کند قوانین زبان در مغزهای ما قرار دارد. دانشمندان دیگری هم با او اتفاق نظر دارند و اینها می گویند زبان در مغز است. دو خط در اینجا وجود دارد بخش بزرگتر- که شامل دانشمندان ملحد است- می گویند زبان، عاملی بیولوژیک است و در مغز ما موجود است و مغز، با معاملات خود، آن را کنترل می کند و هیچ ارتباط غیبی وجود ندارد.
چومسکی به نقش خدا در زبان ایمان داشت ولی میگفت زبان در مغز است و ناگهان پنجاه هزار سال قبل، ایجاد شد اتفاق بین آنها این است که می گویند زبان غریزه انسانی است. غریزه طبعا فطری است و محور آنها بدن است. چومسکی می گوید انتخاب طبیعی زبان انسانی را تفسیر نمی کند؛ انتخاب طبیعی ایستادن بر دو پا را تفسیر می کند ولی در مورد زبان اینطور نیست. آفریده قبل از ما با جملاتی مفهوم سخن نمی گفت در حالی که شکل دستگاه تکلم و شکل دهان و تکامل ایزار کلام و سخن در نئاندرتال مشابه این دستگاه ها در انسان امروز است زیرا نئاندرتال از نظر بیولوژیک به ما نزدیک است.
از نظر ما به عنوان افراد مومن به احمد الحسن، دستگاه بیولوژیک کاملا برای سخن گفتن لازم است تا بدن کاملا آماده پذیرش نفس انسانی شود و نفس با این پیوند، آماده امتحان در این جهان می شود. بدن باید برای این پذیرش، آماده باشد و این نفس انسانی برای ایجاد کلام انسانی لازم است. قدرت تکام در دیگر موجودات هم هست ولی ما متمایز از آنها در تفکر و اندیشه ها هستیم. تکلم حیوانات فقط احساسات بیولوژیک است و او فقط مثلا در مورد شریک زندگی مادی فکر می کند ما می توانیم افکار را بیافرینیم و به جنبه های غیبی فکر کنیم. اینها قابلیت نفس است و ابزار هوش بزرگ، لازمه آن است و نفس برای ایجاد این زبان انسانی لازم است. بیشتر از این، ما با ادیان دیگر در مورد نحوه انتقال نفس با بدن تفاووت هایی داریم ولی همه متفق هستیم که نفس، عامل ایجاد زبان و تکلم انسانی است و می گوییم نفس، سخنگو یا ناطق است. آیا بدن بیولوژیک و نفس، به تنهایی برای ایجاد نفس انسانی کافی است؟
در این پژوهش، به نقش دیگری- که نقش رسولان است- می پردازیم ما با قابلیت تعلم و یادگیری، بسیاری مطالب را می آموزیم ولی از زمان حضور آدم ع- که میتوانست صورت خدا در خلق باشد- قضیه متفاوت شد و وجود خلفه خدا سبب شد نقش خدا در خلق آشکار شود و این نقش، بسیار بزرگ است و آن، نقش رحمت است و ما خیلی در مورد حقیقت رحمت نمی دانیم ولی در حضور خلیفه خدا در این مورد بیشتردانسته ایم. وقتی از امام علی ع در این مورد سوال میشود که حقیقت چیست فرمود نوری که از صبح ازل درخشید و آثار آن، در توحید نمایان می شود. این نور از صبح ازل متجلی شد و آن خلفا بر اساس ساختار توحید بوده اند و باید مطلب بیشتری را به ما یاد بدهند.
درمورد نقش رسولان می توانیم به بررسی زبان اقوام دورافتاده اشاره کنیم و اینها قبایلی در آفریقا هستند که رسولی به آنها نرسیده است و آنها تمدنی مانند سومری ها نداشتند و مطالعات علمی امروز در تفسیر تمدن سومری ناتوان است. وقتی زمان تفسیرمیشود به دلیل سطح بلند فرهنگ آنها برخی پژوهشگران می گویند آنها از فضا آمده اند یعنی نتوانسته اند فرهنگ آنها را تفسیر کنند.
در انگلستان لوحی هست از سومری ها که می گوید آنها مس را کاملا می شناختند و می توانستند مواد اطراف خود را توصیف کنند و آنها می توانستند فاصله بین ستارگان را به خوبی اندازه گیری کنند آنها می توانستند با اندازه گیری مساحت زیر منحنی فاصله زمین را با دیگر سیارات شناسایی کنند و ریاضی جدید ما نسبت به آنچه آنها داشتند چیزی متاخر به حساب می آید. بالاتر از این آنها عناصر موجود در داروها را می شناختند و داروخانه داشتند و این نوشته ها در اور موجود بوده است و داروهایی برای بیماری ها از جمله بیماری های پوستی داشتند.
دکتر سید سلمان فاطمی . نورولوژیست, [27.04.20 12:22]
حجم بالای تکامل در آنها سبب میشود نتیجه گیری کنیم رسولان یا خلفای الهی در میان آنها بودند و این ارتقا را ایجاد کردند مثلا در قبیله های جدا در آفریقا ما زبانی بسیار ساده و سطحی مانند زبان تق تق (سم اسب) داریم و زندگی آنها هم بسیار ابتدایی است. زبان در انسان طی چند میلیون سال با گام های ثابت ارتقا یافت ولی از زمانی- که نفس انسانی وارد شد کل این تکامل، ارتقای بسیار زیاد پیدا کرد. هدف، الهی و بسیار بالاست و ما به خاطر آن بر دو پا ایستادیم تشکر میکنم از شما به دلیل حضورتان
سوال : بسیاری از افراد در موسسات دینی، در مورد نظریه تکامل سخن میگویند و آن را رد می کنند در حالی که ما تکامل دستگاه تکلم و حنجره را در موجودات کاملا مشاهده می کنیم مثلا حنجره میمون مانند انسان نیست تا مانند انسان سخن بگوید
جواب: این مطلب کاملا در کتاب توهم بی خدایی آمده است. نفس انسان، گل بالا رفته است و در مورد آیه ای- که می گوید انسان در بهترین شکل آفریده شد و بار دیگر به پایین ترین جایگاه بازمی گردد- منظور نفس انسانی است. به دلیل تکامل، زبان میمون با زبان ما بسیار متفاوت است تکلم انسانی نیازمند تکامل حنجره، حلق و قفسه سینه و مغز است اینها عوامل لازم برای آن است که انسان بتواند صحبت کند
سوال دکتر صادق محمدی: اعوذ بالله من الشیطان الرجیم بسم الله الرحمن الرحیم الحمدلله رب العالمین و صلی الله علی محمد و آل محمد الائمه والمهدیین و سلم تسلیما
از شما سید عباس لازم است به خاطر این بحث بسیار پیشرفته که معانی بسیار بلندی را در آن مطرح کردید بسیار تشکر کنم. انسان واقعا به چنین مطالبی افتخار میکند.
سوال من آن است که آیا زبان واقعا هدف و غایت ماست و آیا عامل اختلاف حقیقی و جدا شدن ما با دیگر موجودات است؟
پاسخ: تشکر از شما دکتر! هدف از زبان بسیار بزرگ است و نقش آن را سخت، می توان تعیین کرد ولی می دانیم اگر لغت و نوشتن نبود و تراکم و انباشت این حجم از اطلاعات در طول تاریخ نبود و توانایی ما برای زبان و سخن گفتن نبود ما هر بار باید از نقطه قبل شروع می کردیم و این انباشت اطلاعات به ما کمک می کند، اطلاعات را از نقطه جدیدی شروع کنیم.
زبان در همه جهان ها وجود دارد مثلا در جهان ما زبان سخن گفتن، هست در جهان دیگری اگر نیازی به نطق کردن نباشد مثلا در عالم ملکوت آیا لازم است کتابی کاملا خوانده شود تا بفهمیم یا میتوان در یک لحظه آن را دریافت؟ بله ممکن است در یک لحظه همه اش درک شود و اینگونه است که خداوند در یک شب، کسی را عالم می کند یعنی خدا میتواند در بخشی از لحظه، حجم عظیمی ازعلوم را به روح فردی یاد بدهد و در عالم دیگر ممکن است این اتفاق بیفتد و وقتی رسول، به سوی عالم بالاتر بازگردد میتواند این حجم عظیم علم را یاد بگیرد و عبارت ها در آنجا بسیار دقیق است امام علی ع یا احمد الحسن چگونه این حجم عظیم از اطلاعات و علوم را یاد گرفتند؟!
و نقش زبان این است که انسان را به عنوان خلیفه خدا قرار دهد تا بتواند نقش خلیفه را داشته باشد.
سوال : آیا زبان در حال تکامل است یا تکامل زبان، متوقف شده است؟
پاسخ : زبان در حال ارتقا است و حتی تا امروز زبان عربی در حال تکامل می باشد روزانه عبارت های جدیدی وارد آکسفورد میشود زبان عام هم اضافه میشود و روزانه عبارت های جدید وارد آن میشود و دانشگاه آکسفورد روزانه عبارت های جدیدی را شماره میکند
سوال: خدا خیرتان بدهد خیلی بحث خوبی بود سوال درمورد عواملی است که زبان را ایجاد کرد. یک عامل تکامل بدن، یکی نفس و دیگری نقش انبیاست. آموزش در حضور انبیا نقش مهمی در ایجاد زبان انسان داشته است آیا اگر رسولان نبودند نقصی در زبان و لغت نسان ایجاد میشد؟
جواب: تاکید میشود حضور رسولان تاثیر زیادی بر قدرت ما برای فهم بیشتر داشت. زبان و لغت زیاد میشود و ما قدرتی برای به دست آوردن زبان داریم استعداد و ملکه لغت در تو هست و میتوانی عبارت ها را تولید کنی.
ولی وجود رسولان سبب میشود ما بتوانیم معانی مختلفی را دریافت کنیم و بفهمیم و اگر رسولان و دعوت آنها نبود ما زندگی و انسانیت و ارزش ها را نداشتیم.
اگر سومر نبود تمدن بشری به شکل امروز درنمی آمد و زندگی بشری شکل متفاوتی داشت و مثلا رفتاری ایثاری، در طول تاریخ تکامل، موجود نبود بلکه ایثار به دلیل نفس انسانی و رسولان ایجاد شد و فرمول بیان شده استو اتقوا الله و یعلمکم اللهتقوای خدا را پیشه کنید تا خدا به شما یاد بدهد.
چشم و گوش دریافت کننده اطلاعات است و این دستگاه های مختلف بدنی برای دریافت اطلاعات لازم است ولی وجود نفس و رسولان سبب میشود درک این اطلاعات دریافت شده متفاوت شود.
@eznehaj
https://www.facebook.com/IHELRS/videos/654878361667626/
آدرس مطب : اصفهان ، خیابان آمادگاه ، روبروی داروخانه سپاهان ، مجتمع اطبا ، طبقه اول
تلفن : 32223328 - 031