آیا کیهان فیزیکی، واقعیت حقیقی است یا واقعیتی مجازی؟
آنچه به وضوح می بینیم، آیا واقعا واضح است و یا فقط نمایشی از تصویری ناواضح است که در ذهن ما و در حد ظرف ذهنی ما واضح می شود؟
حس و ادراک- قسمت سی و دوم
از تکینگی تا مغز از مغز تا سیاه چاله ی فضایی- قسمت پنجاهم
بر اساس نسبیت خاص، فتون ها هیچ حرکتی را درون فضا تجربه نمی کنند زیرا در سرعت نور، فاصله ها به یک نقطه تبدیل میشود و گذر زمان، وجود ندارد چون در سرعت نور، زمان به یک نقطه تبدیل میشود. بنابراین اگر فتون ها فضا، زمان و حرکت را تجربه نمی کنند آنها در حقیقت حرکت نمی کنند و این از نظریه ای حکایت میکند که....
سرعت ثابت نور از دو مکان متمایز، میتواند آن دو را در ابعاد زمان و مکان از هم جدا کند و درک فاصله ی آنها را ممکن کند ولی در صورتی که سرعت نور ثابت نباشد، مثلا از یک شیء، نور با سرعتی بیشتر و از جسم دیگر با سرعتی کمتر، به چشم بیننده برسد مفهوم جلو و عقب و پیش و پس و گذشته و آینده متفاوت می شود؛ مثلا جسمی که فتون با سرعت بیشتری از آن، به چشم میرسد، زودتر دیده میشود و فتون کندتر، بعدا به چشم بیننده میرسد؛ به این ترتیب مفهوم قبل و بعد میتواند تغییر کند و فاصله های مکانی هم در هم بشکند.
چرا فاصله های مکانی هم متفاوت میشود؟
زیرا پرتوی نور در بستر زمانی متفاوتی به چشم بیننده می رسد و این حالت، سبب میشود درک تمایز دو نقطه، وابسته به قدرت حافظه ی فرد در نگه داشتن تصویر نقطه ی اول باشد و با توجه به قدرت های حافظه ی متفاوت افراد- که وابسته به متغیرهای بسیار زیادی است- همه ی فاصله های موجود میتواند در هم بشکند .
ولی فرض ثابت بودن سرعت نور توانسته است تا حدی از این نسبی شدن جلوگیری کند.
حتی در درون سیاه چاله های کیهانی، انرژی و پرتوهای هنگفتی هست که دیده نمیشود زیرا نور از این سیاهچاله ها گریزی ندارد ولی پرتوهای دیگری هست که هرچند مانند فتون نوری نیستند ولی آنقدر نیرو و انرژی دارند که می توانند از سیاهچاله ها با وجود جاذبه ی هنگفت آن، فرار کنند؛ منابع پر از انرژی و نیرو که در بند سیاهچاله های سیاه نمی مانند و از آن می گذرند؛ در حالی که حیات مرسوم ما در سایه ی پرتوهای سنگین نور، قادر به گریز از سیاه چاله نیست. حیات، در بخش سیاه کیهان ماست یا در بخش روشن؟
پیکسل های کوانتومی، مقاله از لی بلادونپژهشگر در فیزیک کوانتوم و هوشیاری
این مقاله ادامه ی مطلب قبلی است: دو سوی واقعیت.
یکی از پدران اصلی فیزیک کوانتوم ورنر هایزنبرگ محاسبه کرده است که فضا به واحدهای سه بعدی و غیر قابل تفکیک پلانک، پیکسل بندی میشود و این شبیه پیکسل دو بعدی روی تلویزیون یا صفحه ی کامپیوتر است. این ایده در زمان مطرح شدن(سال 1920) مورد بحث بود ولی امروز، قابلیت پذیرش بیشتری پیدا کرده است.
بیشتر دانشمندان اکنون توافق دارند طولی، کوچکتر از طول پلانک(یعنی 10 به توان منفی 35) نمی تواند وجود داشته باشد و این یعنی واقعیت، از پیکسل ساخته شده است. با این همه، تکنولوژی فعلی فقط میتواند تئوری را تا طول 10 به توان منفی 18 محاسبه کند و این خیلی از 10 به توان منفی 35 دور است بنابراین اکنون، از نظر علمی این مطلب قابل اثبات نیست.
پیکسل کوانتومی
تجربه ی پیکسلی من
علاقه ی من به این موضوع با یک تجربه ی شخصی شروع شد که در ابتدای سال 2020 رخ داد و این در یک جلسه کند و کاو و مدیتیشن با یک دوست در اسکایپ بود. من چشمان خود را باز کردم و احساس کردم در یک وضعیت افزایش یافته از هوشیاری هستم و واقعیت در آن، کمی با حالت نرمال متفاوت بود. وقتی من دست خود را به جلوی صورت بردم، به طور محسوس احساس میکردم واقعیت، دارای ساختار پیکسلی است. دست من و فضای پس زمینه، ماده پیکسلی شده ی یکسانی بودند بنابراین به جای آنکه حس کنم دست من در فضا حرکت میکند حس کردم دست به طور مداوم به وسیله ی پیکسل های واقعیت، بازآفرینی می
دکتر سید سلمان فاطمی . نورولوژیست, [2/11/2022 9:50 PM]
شود (دقیقا مانند پیکسل های صفحه ی تلویزیون که دیدی خطا و غیر واقعی از حرکت و پیوستگی وجود را ایجاد می کند.)( (در تصاویر دیجیتالی، پیکسل (به انگلیسی: Pixel) به کوچکترین جزء ساختاری یک تصویر می گویند. پیکسل را بعضاً در مباحث مربوط به گرافیک و تصویر، نقطه نامیده و آن را کوچکترین نقطه تشکیل دهنده تصویر نیز میخوانند. مگاپیکسل (به انگلیسی: Megapixel)، یک میلیون پیکسل است. این عبارت، تنها برای مشخّصکردن تعداد پیکسلهای تصویر بهکار نمیرود؛ بلکه کاربرد دیگر آن، نشاندادن شمار عناصر گیرنده تصویر یا تعداد عناصر نمایشی نمایشگرهای دیجیتال است. برای مثال، دوربینی با ابعاد ۲۰۴۸×۱۵۳۶ پیکسل در طول و عرض را معمولاً «۳٫۱ مگاپیکسل» (۳٬۱۴۵٬۷۲۸ = ۱۵۳۶ × ۲۰۴۸) میخوانند. از مگاپیکسل اغلب بهعنوان یکی از مشخّصههای بهتربودن یاد میشود، بههمینخاطر یکی از ویژگیهایی است که کیفیّت دوربین را مشخّص میکند. پیکسل، کوچکترین واحد تصویری است و هر چه در یک تصویر، تعداد آن بیشتر باشد، تصویر، دقیق تر و واضح تر است. در حقیقت پیکسل، کوچکترین جزیی از تصویر است که میتوان با زوم کردن بر روی تصاویر در صفحه ی نماش کامپیوتر به آن رسید.)
پس من از تجربه ی دست اول و مستقیمجناس تعیین شده از قبلفهمیدم واقعیت فیزیک، پیکسلی میشود و تداوم وجود، تا حدی درکی اشتباه است. واقعیت فیزیکی در هر لحظه، مو به مو بازآفرینی می شود. و سرعت نو شدن واقعیت، ممکن است 10 به توان منفی 43 هرتز باشدفرکانس پلانک و این یعنی یک بار در هر ده به توان منفی 44 ثانیه(زمان پلانک)!
تروس در هر مقیاس(برای بررسی بیشتر تروس به کتاب فرضیه ی رویدادی راهی بسوي نظریه ي فراگیر اطلاعات نوشته دکتر حامد شهابی مراجعه شودhttps://bigbangpage.com/wp-content/uploads/2020/08/book_-__-.pdf)
مقاله های قبلی من با عنوان جهان تورودیال و هندسه ی کیهانی دو توروسی اهمیت تروس را در مقیاس های کهکشانی واقعیت، توضیح می دهد. این مقاله این ایده را معروفی میکند که تروس ها در هر مقیاس واقعیتی، وجود دارند از اندازه ی کیهانی 10 به توان 27 تا مقیاس کوانتومی 10 به توان منفی 35 و کمتر.
تروس ها به خوبی در حوزه ی کواتنومی جای می گیرند چون آنها همزمان مانند موج و مانند ذره هستند. بنابراین من پیشنهاد میدهم واقعیت، از اقیانوسی از پیکسل های ترودیال در اندازه ی کوانتومی تشکیل میشود که همه ی آنها می چرخند و ضربان دارند و به زمان کوانتومی تبدیل می شوند.
تعداد زیادی از ذرات پایه ای متفاوت وجود دارد: فتون ها، الکترون ها، پرئون ها(اجزای زیر کوارکی).
بنابراین انواع متفاوتی از پیکسل های کوانتومی وجود دارد. این احتمال هست که هر نوع پیکسل کوانتومی بتواند یک نوع ذره ی کوانتومی را نشان دهد و این وابسته به توده ی آن(اندازه ی تروس)، چرخش(نسبت چرخش ها به سیکل ها)و شارژ(جهت چرخش)است. تروس های دوگانه و تروس های تو در تو، احتمالات دیگر هستند.
از ذرات پایه ای شناخته شده فتون ها(که کوچکترین هستند)بیشتر احتمال دارد در مقیاس پلانک باشند. بنابراین برای سادگی بگذارید تصور کنیم واقعیت فیزیکی یک حوزه ی سه بعدی از پیکسل های تورودیال به طول پلانک است(1.616 ضربدر 10 به توان منفی 35) که درارتباط با زمان پلانک(5.391 ضربدر 10 به توان منفی 44 ثانیه )فعال می شود. اگر یک خط این پیکسل های کوانتومی به طور پی در پی روشن شود شکل فتون را خواهد ساخت که با سرعت 299,792,458 m/s, در فضا منتشر می شود و این دقیقا سرعت نور است.(همانطور که واقعا حرکتی روی صفحه تلویزیون وجود ندارد و فقط حرکت تصاویر هست، حرکت واقعی پیکسل های کوانتومی هم وجود ندارد و فقط حرکت آشکار ذرات کوانتومی وجود دارد.)
بر اساس نسبیت خاص، فتون ها هیچ حرکتی را درون فضا تجربه نمی کنند زیرا در سرعت نور، فاصله ها به یک نقطه تبدیل میشود و گذر زمان، وجود ندارد چون در سرعت نور، زمان به یک نقطه تبدیل میشود. بنابراین اگر فتون ها فضا، زمان و حرکت را تجربه نمی کنند آنها در حقیقت حرکت نمی کنند و این از نظریه ای حکایت میکند که در پاراگراف قبلی، مطرح شد.
مطلب حاشیه ای: تونلی شدن کوانتومی به طور ساده پیکسل های کوانتوم است که به طور موقت، خاموش میشود بنابراین ذرات، ضد ماده می شوند (implicateاشاره ای و نه آشکار)و دوباره تبدیل به ماده می شود(دقیق=explicate) (روشن شدن).
آنها حالت مادگی خود را از دست می دهند و آنها قابل حس شدن نیستند(درون دیوار) و در سمت دیگر دوباره تبدیل به ماده می شود و می توانند احساس شوند. برخی دانشمندان اعتقاد دارند طبیعت لحظه ای و آنی این پدیده، مدرکی بر مسافرت سریعتر از نور است ولی اینطور نیست.
این خیلی ساده یک پیکسل است که خاموش می شود و ماده را از مادگی خارج میکئد و یک پیکسل دیگر - که در مجاورت آن نیست- روشن میشود و ذره ی دیگر را در محل جدید تبدیل به ماده و روشن میکند.(خاموش و روشن شدن پیکسل ها، بحث جالبی از نوساناتی است که بین وجود و عدم وجود، تبدیل میشود. منظور از وجود در اینجا شکل آشکار ذره و منظور از عدم وجود، تبدیل آن به شکل مبهم آن است وگرنه این نوسان بین دو کیهان متمایز و این رفت و برگشت، وجود ذره را به نیست تبدیل نمی کند بلکه آن را از شکلی که توسط ناظر کیهان پایینی واضح و روشن استروشن، در کیهان بالاتر به شکلی نامفهوم و گنگ برای این ناظر تبدیل میکندخاموش. طبیعی است ناظر کیهان پایینی وجود آن ذره را در کیهان بالاتر، روشن و واضح نبیند.)
زمان کوانتومی
جریان چرخشی و بی چین شدن مداوم پیکسل های کوانتومی تورودالی، جریان زمان است(بعد چهارم). این، توضیح میدهد چگونه فضا و زمان به طور خصوصی و محرمانه، یکی می شوند و به یک بافت به نام فضا-زمان تبدیل میشوند. تروس ها به صورت نرم و مداوم جریان می یابند ولی هر چرخه ی موج نمایش و تظاهر، تولید کننده است. هر موج پیکسل کوانتومی، یک کوانتوم از واقعیت برای کوانتوم زمان است. موج بعدی ممکن است مشابه یا متفاوت از مورد قبلی باشد، ولی هر کدام یک نمایش سازنده ی جدا به حساب می آید. بنابراین زمان میتواند اینطور توصیف شود که به واحدهای جدا به نامکرونون کوانتیزه می شود. یک کرونون، واحد جدا از زمان، مانند ثانیه نیست و بر اساس اندازه ی پیکسل کوانتومی، تغییر میکند و معادل سرعت بازسازی خود است.
تروس کلیفرود
زمان پلانک(ده به توان منفی 44) ثانیه، کوچکترین واحد جهان فیزیکی است ولی پیکسل ها فقط وقتی به اندازه ی پلانک باشند(ده به توان منفی 35)موجی حرکت می کنند یعنی آنها فتون ها را نشان می دهند. پیکسل های بزرگتر و ذرات مرتبط به آنها در سرعت های پایین تری ضربان دارند و پیرو کالدیرولا محاسبه کرد این، برای هر الکترون در هر 10 به توان منفی 24 ثانیه، خواهد بود. سرعت های بازسازی آرام تر پیکسل های بزرگتر به معنی سرعت ماگزیمم ذرات مرتبط با آنها است و این، توضیح میدهد چرا هیچ چیز به جز فتون، به سرعت نور نمی رسد.
عبارت تداوم وجود، تقریبی از تکرار سریع شکل های مشابه یا یکسان است. وقتی ما یک ویدیو را متوقف می کنیم صفحه هنوز تصاویری با سرعت 60 تصویر در ثانیه تولید میکند و به جای آنکه یک زنجیره از تصاویر متفاوت، ایجاد کند به طور مداوم تصویر یکسانی ایجاد میکند و آن دقیقا در مورد واقعیت فیزیکی هم جریان دارد. هر چیز، نو و جدید است هرچند قدیمی یا پوسیده به نظر برسد.
جاذبه ی کوانتومی
بستر فضا-زمان شبکه ی پیکسل های کوانتومی است که بین موارد مبهم implicate و دقیق explicate پل می زند. بنابراین واقعیت با پیکسل های کوانتومی نمایش داده می شود و فاصله ی بین دو نقطه در فضا، معادل تعداد پیکسل های کوانتومی است که بین دو نقطه وجود دارد. ولی برخلاف پیکسل های روی صفحه ی تلویزیون، پیکسل های کوانتومی در ترتیب های ثابت نیست، بنابراین فضا-زمان بستر و بافتی است که میتواند به هم بریزد و چگال تر شود. وقتی فضای بین پیکسل های کوانتومی کاهش می یابد جاذبه، افزایش می یابد ولی فاصله، یکسان باقی می ماند چون تعداد پیکسل های کوانتومی بین دو نقطه تغییر نکرده است. این در نمایش سه بعدی خالص، قابل فهم نیست ولی ما باید به یاد بیاوریم که واقعیت روشن و مشخص explicate سه بعدی، خارج از واقعیت دارای ابعاد بیشتر و مبهم را نشان میدهد. (explicate در درون مجموعه و implicate در بیرون مجموعه توسط ناظری درون مجموعه.
طبیعا از دید ناظر بیرون مجموعه، قضیه روشن و خاموش برعکس میشود.)
نیروی جاذبه، شیب چگالی پیکسل های کوانتومی است بنابراین اشیا به زمین می افتند زیرا شیب چگالی در مرکز زمین، بیشتر از سطح زمین است. مدارهای سیارات و فوکوس جاذبه، نتیجه ی اشیایی است که در خطوط مستقیم درون فضای منحنی آن، مسافرت می کنند. در مناطقی با حداکثر چگالی مانند سیاه چاله ها پیکسل های کوانتومی آنقدر فشرده هستند که نمی توانند فضا-زمان را فعال کنند و نمایش دهند. بنابراین ایده ی اینکه نور نمیتواند از سیاه چاله فرار کند، بحث برانگیز است، زیرا فضا-زمانی برای نور وجود ندارد تا در آن جای داشته باشد یا فرار کند.
سیاه چاله ها انتهای واقعیت فیزیکی ولی نه انتهای همه ی واقعیت هستند. آنها مناطقی هستند که واقعیت روشن(فضا-زمان و انرژی-ماده) explicate به واقعیت نامشخص و مبهم implicate - که اطلاعاتی است و ابعاد بیشتری دارد- تبدیل می گردد.
توجه کنید: سیاه چاله ها فاقد پیکسل هستند بنابراین واقعیت آنها مبهم است در حالیکه فضا و ماده ی خالی، تظاهرات متفاوتی از پیکسل های روشن هستند بنابراین واقعیت فیزیکی چه خالی یا پر، روشن و آشکار explicate است.
انبساط زمان
به هم خوردگی ها در فضا-زمان باعث میشود زمان انبساط یابد یعنی جریان، کندتراز نرمال باشد. نسبیت عام به ما می گوید جاذبه، فضا-زمان را به هم می ریزد و نسبیت خاص، به ما می گوید سرعت، فضا-زمان را به هم میریزد بنابراین هر دوی جاذبه و سرعت، باعث انبساط زمان می شود. مکانیسم پایه ای مشابهی در هر دو مورد به کار میرود ولی برخی توضیحات بیشتر، هنوز مورد نیاز است.
مکانیسم پایه: جریان چرخه ای پیکسل های کوانتومی، جریان زمان است بنابراین هرچه پیکسل ها کندتر جریان پیدا کنند یا ضربان داشته باشند، زمان کندتر جاری میشود زیرا سرعت بازسازی واقعیت، کندتر است.
نکته: اگر شیء یا فرد در یک قالب رفرانس قرار داشته باشند، انبساط زمان قابل توجه نیست(یعنی محل، جهت و سرعت یکسان) زیرا فرد و شیء به طور یکسان تحت تاثیر قرار می گیرند.(ناظر درون مجموعه- که خودش تحت تاثیر حرکت همه ی اجزا است، قادر نیست حرکت دیگر اجزا را که بر اساس فرضیه ی کنونی جز خاموش و روشن شدن پیکسل ها نیست- درک کند.)
جاذبه: هرچه پیکسل های کوانتومی چگال تر در هم تنیده باشند، آزادی کمتری دارند تا به صورت چرخشی جریان یابند بنابراین آنها آرامتر جریان می یابند و ضربان دارند بنابراین زمان، کندتر جریان دارد.
سرعت: جدای از انحراف جاذبه ای، هیچ حرکت حقیقی در پیکسل های کوانتومی وجود ندارد و فقط حرکت آشکار ذرات کوانتومی هست دقیقا مانند حرکت آشکار تصاویر روی یک صفحه ی تلویزیون. بنابراین چگونه حرکت آشکار میتواند فضا-زمان را به هم بزند؟
سرعت صفر: ذره ی ایستا به وسیله ی یک پیکسل کوانتومی واحد نشان داده میشود که به صورت فعال، باقی می ماند. آن ضربان دارد یا در سرعت نرمال خود جریان می یابد بنابراین زمان، در سرعت نرمال خود حرکت می کند.
سرعت نور: یک ذره که آشکارا با سرعت نور حرکت میکند با زنجیره ای از پیکسل های مجاور فعال، نمایش داده می شود ولی چون هر پیکسل فقط برای 10 به توان منفی 44 ثانیه فعالیت میکند زمانی برای جریان ندارد. بنابراین زمان حرکت نمیکند.
سرعت زیر سرعت نور: یک ذره که آشکارا با سرعتی پایین تر از سرعت نور حرکت میکد همچنین به وسیله ی زنجیره ای از پیکسل های مجاور- که فعالیت میکنند- نمایش داده می شود. ولی در این مورد هر پیکسل- پیش از آنکه مورد بعد فعال شود- زمانی دارد تا جریان یابد بنابراین زمان جریان می یابد ولی با سرعتی کمتر از نرمال.
تاثیر انبساط زمان در سرعت های نرمال، نادیده گرفته میشود ولی وقتی سرعت آشکار به سرعت نور میرسد برجسته می شود چون هر فعالیت پیکسل، کوتاهتر است پس زمان کمتری برای جریان دارد.
از ابهام implicate، به ظاهر و آشکار explicate از طریق پیکسل ها و ذرات
از طریق ماتریس پیکسل های کوانتونمی تروییدال، واقعیت ظاهری و آشکار از مورد مبهم و اشاره ای ایجاد می شود که با هم به عنوان حوزه ی یکسان شده ی دینامیکی، ضربان می یابد.
شبکه ی پیکسل کوانتومی گل حیات
نوسانات درون این میدان و حوزه ی فضا، زمان، انرژی و ماده را نشان میدهد. نیروهای بنیادین، ثابت های فیزیکی و قوانین فیزیک، به صورت اطلاعاتی در ترتیب مبهم و اشاره ای implicate کدگذاری میشود که در ابعاد بالاتر پوشیده می شود و به هر نقطه ی واقعیت ظاهری، تبدیل میشود. ترتیب مبهم implicate ابعاد بالاتر و منبع اطلاعاتی هر چیز است. آبشارهای خلقت، پایین می آید و از طریق قلمرو انتقالی پیکسل ها و ذرات کوانتومی به واقعیت فیزیکی روشن explicate تبدیل میشود: پیکسل های خاموش کوانتومی مبهم implicate هستند یعنی قابلیت اطلاعاتی دارند و به صورت فضا، زمان و ماده ی نامشخص هستند. پیکسل های کوانتومی، موقعیت های فیزیکی هستند بنابراین اگر آنها روشن نشوند نه ماده ای هست نه فضایی!
و اگر تروس ها در آنجا نتوانند جریان پیدا کنند، زمانی وجود نخواهد داشت!
روشن کردن پیکسل های کوانتومی، آشکار explicate هستند و 4 سطح از فعالیت را دارند:
فضا-زمان، عملکردهای موجی - بسته های موجی یا ذرات:
فضا- زمان، کم فعالیت ترین و کم تظاهر ترین least explicate پیکسل های کوانتومی است.
عملکردهای موجی کمی بیشتر ظاهر more explicate هستند ولی از نظر مادی، آنها تظاهراتی با پایینترین توجه و تمرکز از پیکسل های فعال هستند. آنها همه ی پیکسل های کوانومی را در سیستم جا می دهند بنابراین بی شکل و پخش هستند. تطابق، موقعیت نگرفتن و در هم تنیدگی، بسیار رایج است.
پاکت های موجی عملکردهای موجی موضعی هستند. آنها تظاهراتی با تمرکز و توجه بیشتر هستند که بسیاری از پیکسل های فعال را در طول، قرار میدهد بنابراین شکل اتری پراکنده دارد. تطابق، غیر موضعی بودن و در هم تنیدگی تا حدی اثبات می شود.
ذرات، واضحترین پیکسل های فعال با بیشترین تمرکز و توجه است(یک پیکسل= یک ذره) بنابراین آنها شکل های آشکار مجزایی دارند. تطابق، غیر موضعی بودن و تداخل، طبیعتا کمتر دیده میشود.
پیکسل های کوانتومی اجزای مهندسی، پرانرژی و اطلاعاتی هستند که زیر ذرات کوانتومی قرار می گیرند. ذرات فقط وقتی به طور فعال مشاهده شوند، آشکار می شوند یعنی تمرکز و روشنی واضح پیدا می کنند(برخی ممکن است با این، موافق نباشند ولی مقالات بعدی این را اثبات میکند.)
عملکرد موجی پیکسل کوانتومی وقتی یک ذره شکل می گیرد بر هم فرو نمی ریزد(کولاپس نمیشود)زیرا آنها هر دو، بخشی از فرایند نمایش کوانتومی یکسان هستند. هر موج پیکسل کوانتومی یک ذره ی کوانتومی را برای مدت 10 به توان منفی 44 ثانیه(زمان پلانک)وارد وجود می کند؛ بنابراین واقعیت فیزیکی به طور مداوم 10 به توان 43 بار در در ثانیه تکرارمی شود(فرکانس پلانک). پیکسل های کوانتومی حقیقتا حرکت نمی کنند.(جدای از انحراف و پیچ خوردن جاذبه ای)
ولی ذرات کوانتومی نمایش داده شده و اشیایی که ایجاد میکند اگر به صورت پی در پی به وسیله ی پیکسل های کوانتومی مجاور بازسازی شود به نظر میرسد حرکت میکند. مقاله ی قبلی دو سوی واقعیت، بیان کرد ترتیب نمایان explicate از ترتیب و نمایش مبهم implicate ایجاد میشود و دو جنبه با هم در یک حرکت جریان یافته ی غیر جدا نوسان می کنند.
جریان چرخه ای پیکسل های کوانتومی توروئیدی، این حرکت، جریانی جدا نشده و در حقیقت یک حلقه ی بازخوردی بین موارد آشکار و موارد مبهم است.
این، بین ابعاد است زیرا ترتیب مبهم و اشاره ای، دارای ابعاد بیشتری است.
پایان سازنده ی هر پیکسل کوانتومی، واقعیتی فیزیکی است که آشکار و هویدا را از مبهم ایجاد میکند.(ذره و ماده از اطلاعات و داده های خام) بنابراین پایان های سازنده و برونده پیکسل های کوانتومی اساسا ریز سفید چاله هایی هستند که واقعیت فیزیکی را نمایش می دهند. و پایان های تخریبی/ ورودی، ریز سیاهچاله هایی هستند که واقعیت فیزیکی را از تظاهر، ناپیدا می کنند و اطلاعات را به مرحله ی مبهم و اشاره ای و نه واضح، منتقل میکنند تا موج بعد، تظاهر سازنده را ایجاد کند. در میان تاریکی ها(البته تاریکی از نگاه ابزار هوشمند بقای مادی در انسان)، حتی در درون سیاه چاله های کیهانی، انرژی و پرتوهای هنگفتی هست که دیده نمیشود زیرا نور از این سیاهچاله ها گریزی ندارد ولی پرتوهای دیگری هست که هرچند مانند فتون نوری نیستند ولی آنقدر نیرو و انرژی دارند که می توانند از سیاهچاله ها با وجود جاذبه ی هنگفت آن، فرار کنند؛ منابع پر از انرژی و نیرو که در بند سیاهچاله های سیاه نمی مانند و از آن می گذرند؛ در حالی که حیات مرسوم ما در سایه ی پرتوهای سنگین نور، قادر به گریز از سیاه چاله نیست. حیات، در بخش سیاه کیهان ماست یا در بخش روشن؟
و اساسا بخش روشن و تاریک، به چه معنی است؟ بخش تاریکی- که بیش از 95 درصد کیهان ما را تشکیل داده است و بخش روشنی که بیش از 5درصد کل کیهان نیست!
بحث بخش مبهم و تاریک کیهان، نشانه ی ناتوانی علم امروز از مشاهده ی بزرگترین بخش کیهان است در صورتی که ماده ی روشن و معمول، چیزی بیش از ۵درصد کیهان نیست یعنی اصطلاح روشن و تاریک در اینجا فقط برای قابل مشاهده بودن یا نبودن، توسط چشم و ابزار هوشمندی ناظر درون مجموعه، به کار میرود و شاید از دید ناظری- که از بیرون کیهان ما مینگرد- قضیه کاملا برعکس باشد و آن چیزی که ما به عنوان تاریک و نامعمول معرفی می کنیم بخش معمول و روشن کیهان ما باشد و حتی ماده ای که به عنوان روشن و معمول تصور می کنیم به دلیل کوچکیش اصلا به چشم بیننده ی خارج از کیهان نیاید. اساسا کیهان معمول و قابل مشاهده ی ما چیزی جز جلوه ای از علت ها و محرک های دیگر نیستیعنی بخش مبهم از دید ناظر مادی. این در حالی است که ما با تصوری اشتباه گمان میکنیم این کیهان به خودی خود و بدون علت و ریشه های اصیل، پابرجاست؛ در حالی که عقل سالم، پیدایش چیزی بدون علت و سبب را نمیپذیرد.
خلاصه: شبکه ی جهانی پیکسل های کوانتومی، بستر و بافت زمان- فضا است و تداخل بین ابعاد یا افق رویداد است که ترتیب مبهم و اشاره ایاطلاعات خام را به آشکار و ظاهر واقعیت، تبدیل می کند.
ترتیب مبهم implicate، منبعی با ابعاد بالاتر پیکسل های کوانتومی است. پیکسل های کوانتومی، امواج و ذرات کوانتومی را نشان میدهد. ذرات کوانتومی با هم نشان داده می شود و اتم ها، مولکول ها و هر چیز آشکار، واقعیت فیزیکی درون ما را می سازد. بنابراین واقعیت فیزیکی اساسا یک پروژه ی قابل لمس و همه جانبه ی هولوگرافیک است که از ترتیب چند بعدی واقعیت شروع می شود و از طریق شبکه ی کل نگر(هولوگرافیک) پیکسل های کوانتومی ایجاد میشود.
این یعنی کیهان فیزیکی بیش از واقعیت حقیقی، واقعیتی مجازی است.
برخی توضیحات دکتر سلمان فاطمی نورولوژیست
https://evolvingsouls.com/blog/quantum-pixels/?fbclid=IwAR0_7Ik6HGze1F1EkkXfU9Q1_wHQCGcxbAJS68CcrFINalwRdlykBgraNdk
آدرس مطب : اصفهان ، خیابان آمادگاه ، روبروی داروخانه سپاهان ، مجتمع اطبا ، طبقه اول
تلفن : 32223328 - 031