تاثیر کلام در آیات کلام، بر آغاز حرکت به سوی کلمه
داستان اساسی در تاریخ بشری و خدا به آدم همه نام ها را یاد داد سخنرانی ای ازدکتر جفری لانگ
( استاد کنزاس آمریکا دانشیار ریاضیات که درابتدا مسیحی بود، در 18 سالگی به الحاد گروید و بعد از آشنایی با قرآن، مسلمان شد)
من در زمین خلیفه ای قرار می دهم:عبارت خلیفه به عربی یعنی نماینده رسمی یا وکیلی از طرف من.
فرشتگان گفتند آیا در زمین کسی را می گماری که در آن فساد کند و خون ها بریزد در حالی که ما به حمد تو تسبیح می کنیم و تو را مقدس می شمریم؟!خدا پاسخ داد: من آن چیزی را می دانم که شما نمی دانید
این آیه مرا ربود واین آیه، توجه مرا به خود جلب کرد و سبب شد داستان را بارها وبارها بخوانم. دلیل، ابتدای آیه است و وقتی پروردگار تو، به فرشتگان گفت: من در زمین خلیفه ای می گمارم نماینده رسمی من، وکیل من؛ وکیل بر رفتارهایی به نیابت از خواست من!!
تصورکردم اینطوری نمی شود!! و تو انسان را بر زمین قرار ندادی تا نقش مثبت داشته باشد تو انسان را بر زمین قرار دادی به عنوان عقوبتی بر گناه او!!
واضح است که آن معبود سبحان در مورد این نکات، سخن نگفته است و با این همه سطری شگفت آور باقی می ماند و سطر بعدی می آید: فرشتگان گفتند آیا در زمین کسی را می گماری که در آن، فساد کند و خون بریزد؟ در حالی که ما تو را تسبیح می کنیم و تو را مقدس می شمریم به این، مجدد نگاه کردم و سوال را مطرح کردم. به این نگاه کردم و با اطمینان گفتم این، سوال من است چرا این موجود، یعنی انسان را آفریدی؟
کسی که لازم است نقش مثبت داشته باشد در حالی که دارای توانایی انجام جنایت ها هم هست؛ در زمانی که در زمین فساد میکند و خون می ریزد! چرا این آفریده ستمگر را آفریدی در حالی که می توانستی فرشتگاه را بیافرینی همانطور که فرشتگان به وضوح بیان می کنند ما فرشتگان، با حمد تو تسبیح می کنیم و تو را مقدس می شمریم!!
آنها فرشته هستند و در مورد مهمترین سوال در تاریخ همه ادیان می پرسند: چرا انسان را آفریدی این آفریده خطاکار! این آفریده که می تواند بر اراده خدا سرکشی کند؛ می تواند به پست ترین کارها اقدام کند وآنقدر جنایت کند که هیچ موجود دیگری بر زمین نمی تواند.
و این سوال در همه حوادث و در همه خبرهای زندگیم، ذهن مرا به خود مشغول می کرد.
در قلب این سوال، گویا نویسنده، داستان زندگی مرا به طور خاص بیان کرده است و از آنجا سوال درست مطرح شده است تا مرا به سوی لذت غضب و انقلاب همزمان، بکشاند: چرا انسان آفریده شد؟ این موجودی که بیشتر از همه خشمناک و ویرانگر است؛ در حالی که می توانستی فرشتگان را قرار دهی؟!
اکنون به پاسخ می نگرم
خدا گفت: من چیزی را می دانم که شما نمی دانید. گویا بگوییم ما به طور دقیق کارکرد آیه را می دانیم.
این را خواندم و به خدا گفتم آیا حقیقتا میدانی در عمل، چه کرده ای؟ امیدوارم به من خبر دهی!! و به سادگی نمی توانی از پاسخ دادن فرار کنی در حالی که می گویی تو به کارکرد آیه آشنا هستی و می دانی چه کرده ای؛ نه بعد از اینکه سبب شدی من اینگونه فکر کنم!!
و بعد احساس کردم با خدایی جدل می کنم که به وجود او ایمان ندارم و این بارها در حین خواندن قران، برای من رخ داد و گاهی مشابه، رخ میدهد و با آنچه خوانده ام جدل میکنم و با آن صدا شروع به جدل می کنم: آن چیزی که روبروی خود میخوانم همان که با من ندا می دهد!!(و اکنون پروفسور جفری لانگ، گویا از جایی می شنود که انسان های معمول و یا دیگر حیوانات نمی شنوند. افق دید وسیعی که او را به سوی فراتر از ظاهر می برد، گویا صدای خدا را می شنود و این، مدیون آن نفس بلندی است که در پدر انسانیت، آدم ع نهاده شد تا وسیع تر بشنود و صدای کسی را بشنود که صوتش از جهان های بالاتری می آید
و جالب اینجاست که جفری لانگ بی خدا، این صدا را در زمان خواندن علت خلقت آدم ع با وجود امکان شرارت، می شنود(یادگیری همه کلمات توسط آدم ع از طرف خدا)(علم آدم الاسماء کلها)!!)
به آیه بعدی رفتم و از آنجا برای من روشن شد که قرآن از سوال، فرار نکرده است و اندکی بعد پاسخ می دهد. آیه بعدی می گوید به آدم یاد داد خدا به آدم نام های همه چیز را یاد داد سپس آن را بر فرشتگان عرضه کرد و گفت در مورد این نام ها به من خبر دهید اگر راستگو هستید و واضح شد این آیه به آیه قبلی اشاره می کند.
به من توجه کنید
و خدا همه نام ها را به آدم یاد داد. در اینجا می بینیم آدم فقط مخلوقی نیست که نام ها را به عنوانی نعمت لغت و زبان دریافت کرده باشد بلکه آفریده ای است که می تواند یاد بگیرد؛ خدا به او یاد داد در این قسمت آیه برای ما به وضوح آن چیزی- که در آیه بعدی خواهد بود- آشکار شد که اولویت اموری- که قرآن در اینجا بر آن تاکید می کند- قدرت شناختی انسان است؛ آفریده ای که می تواند یاد بگیرد و آموخته شود.(همه نام ها!! و این افق جدید نگاه، در گذشتگان سابقه نداشته است تا آنجا که فرشتگان را به اعتراض می کشاند و حتی ابلیس ظاهربین را با نگاه بر سابقه سیاه پیشینیان انسان، به طرد شدن از درگاه خدا می کشاند؛ او معترض بود و این اعتراض، در قیاس او خیلی هم بی ربط نیست. بله پیشینیان انسان و قومی- که آدم ع در میان آنها مبعوث شد- خون می ریختند و سرکش بودند!!
همه نامها را آدم آموخت؛ افق نویی را آموخت که واقعا احتمال گناه و معصیت هم ارزش آن را دارد.
چه چیزی افق نگاه را به اینجا کشاند؟ آیا تفاوت آدم با گذشتگان او بود؟ در حالی که پژوهش های علمی نشان میدهد انسان جدید(هموساپینس) به صدها هزار سال قبل از آدم ع بر میگردد و حتی هموساپینس زمان او، از نظر بدنی خیلی تفاوتی با او نداشتند و حتی آدم در میان آنها مبعوث شد تا با آنها سخن بگوید یعنی آنها قابلیت درک و زبان هم داشتند. اینجا نقطه عطفی است که از آغازی حکایت می کند که در گذشته سابقه نداشت: آن گلی که میتواند بالا برود و تا قرب خدا برود و این برای هیچ حیوان یا پیش انسانی، سابقه نداشته است)
چه چیز را یاد می گیرد؟ بزرگترین موهبتی که خدا به او داد و این به عنوان بخشی از جواب بر سوال، نعمت زبان و لغت است، زیرا لغت و زبان، فقط وسیله ای نیست که انسان با آن یاد می گیرد فقط خبرهای کنونی او نیست بلکه با آن می تواند از دیگران هم خبردار شود کسانی که صدها هزار مایل و سال، دورتر زندگی کرده اند و آنچه زندگی آنها را به او نشان میدهد، همان زبان است.(حتی امکان خبر گرفتن از زمان آینده هم از طرق رویاها هم هست! به سلسله مباحث مربوط به رویا در کانال تلگرام و اینستاگرام و فیسبوک دکتر سید سلمان فاطمی، مراجعه شود)
و در نتیجه، همه دانش ما متراکم می شود؛ هر نسلی از نسل قبل خود می آموزد؛ من از نویسندگانی می آموزم که در مناطق دیگر جهان هستند و از دوران هایی می آموزم که هزاران سال قبل بوده است و از این رو همه ما درعلوم خود و شناسایی ها و خبرهای انباشته، با هم مشترک هستیم؛ آنچه بعدا در قرآن بر این موضوع بارها و بارها تاکید میکند و نیز در آیه ای آمده است که می گوید بخوان به نام پروردگارت* انسان را از خون بسته آفرید* بخوان که پروردگار تو گرامی تر است
چرا او، گرامی تر است؟ به خاطر آن بخشش بزرگی که به او بخشید (همو که با قلم یاد داد (به انسان یاد داد چگونه از قلم استفاده کند) و از طریق آن، انسان آن چیزی را دانست که نمی دانست.)
به انسان همه نام ها را یاد داد سپس آنها را بر فرشتگان عرضه کرد و گفت مرا به نام اینها خبر دهید، اگر راستگو هستید!! این همان گونه بشری است و این همان انسان است همان آفریده ای که می تواند یاد بگیرد و توانایی های عقلی بسیاری به او داده شده است؛ این چیزها را در برابر شما قرار می دهم و اکنون نام های آنها را به من خبر دهید اگر در اعتقاد خودتان به انسان، راست می گویید؟
فرشتگان گفتند: (پاک و منزه هستی جز آنچه به ما یاد دادی، علمی نداریم تو دانا و حکیم هستی) زیرا از توانایی های معرفتی و شناختی آنها بیرون بود.
در آیه بعدی می خوانیم خدای سبحان فرمود: (ای آدم از نامه ای آنها به آنها خبر بده)
و توجه کن وقتی نام های آنها را به آنها می گوید این وظیفه، بسیار آسان است و گویا در مورد گونه بشری، هیچ چیز سختی نیست و توانایی ای بسیار بدیهی است و این هدف از این آیات است.
با وجود اینکه من احساس می کردم، نویسنده دور است ولی درک کردم او از داستان اصلی، دور نیست و در واقع، بیشتر داستان را در تاریخ گونه بشری می آورد؛ داستان اساسی در تاریخ بشری را می آورد تا نامه کلی جدیدی را بنگارد.
خدای سبحان فرمود: (آیا به شما نگفتم من غیب آسمان ها و زمین را می دانم و آن چیزی را میدانم که آشکار می کنید و می پوشانید؟) به روش دیگر آیا به شما نگفتم من مشخصا می دانم چه میکنم
و به خودم گفتم چه چیزی را آشکار کردند و مخفی نمودند؟ چه را از این انتظار دارید؟ چرا همه شما عصبانی و گرفته اید؟!
بسیار خوب پس آنها فرشتگان هستند که توانایی های انسان را بر کار شر، تصور می کنند ولی در مورد آنچه مخفی کردند آیا نباید به دقت فکر کنی؟ بله بشر می تواند شر و بدی کند؛ اشتباه کند، فسادها کند و یا می تواند کاملا برعکس عمل کند می تواند بین عمل شر و عمل خیر، انتخاب کند؛ می توانند با دشمنان تعامل کند یا رحمت نشان دهد؛ می تواند بین زندگی پر از گناه یا زندگی با بزرگترین حقایق انتخاب کند.(و فراتر از همه اینها می تواند به فراتر نگاه کند؛ به آن جهان بلندی نگاه کند که محدودیت های تنگ عالم مادی در آن نیست و می تواند خدا را بشناسد)
به آیه بعدی برویم و وقتی به فرشتگان گفتیم بر آدم سجده کنند همه جز ابلیس سجده کردند ابلیس پدر جن هاست (ابا کرد و استکبار نمود و از کافران شد) جمله ای تاثیر گذار!
و می بینیم چرا ابلیس سجده نکرد به دلیل تکبرش، سجده نکرد!!
؛ نه آنطور که در غرب اعتقاد داریم سبب همه شرها، طمع و پول است. این قرآن به ما خبر می دهد مادیات، همیشه سبب شر نیست همیشه مال و طمع، عامل شر نیست، قلب شرها، تکبر است خود را بالاتر از همه ببینی؛ به خودت اولویت خاصی بدهی و حقوق دیگران را نادیده بگیری
(و گفتیم ای آدم! تو و همسرت در بهشت ساکن شوید و هر چه می خواهید فراوان از آن بخورید و نزدیک این درخت نشوید زیرا در این صورت از ستمکاران می شوید پس شیطان آن دو را در مورد درخت گمراه کرد و از آنچه در آن بودند بیرون راند.)
(گفتیم برخی از شما با برخی دیگر دشمن هستید و در زمین محل و بهره ای تا زمان مشخص دارید.)(و بار دیگر سنت حرص و آز، این بار در مورد آدم ع، تکرار میشود و از آنچه نباید می خورد، می خورًد.)
بگذارید از ابتدا شروع کنیم اولا آموزش انسان، انجام شد و قدرت عقلی او را درک کردیم سپس قدرت های استثنایی او را بیان کردیم و این قدرت ها به او توان انتخاب می دهد و اکنون خدا این انتخاب، یعنی درخت را به او میدهد و بر اساس همه مقیاس هایی که برای ارزشیابی گناهان می شناسیم، این، امر بزرگی نیست و گناه بزرگی هم در تاریخ بشری نیست ولی این انتخاب را انجام داد
و در اصل، درک می کنیم خدا انسانی را آفرید تا خلیفه او در زمین باشد و اکنون چه زمانی خدا او را بر زمین قرار خواهد داد اشاره به اینکه او مستعد انتخاب است تا بتواند اولین تصمیم مستقل را در زندگی خود بگیرد و این بدترین گناهان در تاریخ بشریت نبود بلکه گناهی کوچک با همه مقیاس هاست ولی نشانه ای است که استعداد انسان را آشکار میکند که می تواند خودش تصمیم بگیرد..
(جهت برررسی بیشتر اولین گناه تاریخ انسانیت، توصیه میشود به چهار جلد کتاب متاشبهات، نوشته سید احمد الحسن فرستاده امام عصر ع و یمانی موعود مراجعه شود. مشاهده کتاب متشابهات در سایت زیر www.almahdyoon.co
(ویدیو و متن سخنرانی پروفسور جفری لانگ
https://www.facebook.com/100009032546674/videos/2187695508208179/
با برخی مطالب اضافه از دکتر سید سلمان فاطمی)
@salmanfatemi
آدرس مطب : اصفهان ، خیابان آمادگاه ، روبروی داروخانه سپاهان ، مجتمع اطبا ، طبقه اول
تلفن : 32223328 - 031