ابزار بقای موجود زنده از نخستین همانند سازها تا مغز، از مغز تا ابزارهای دفاعی ویروس کرونا(قسمت اول)
رسیدن به ابزار هوشمندی یا مغز از نخستین همانند سازها، پایان نزاع برای بقا نیست.
ژن های خودخواه برای بقای خود دست به هر رذالتی از جمله زندگی ویروسی و انگلی میزنند!
ویروس کرونا، و نقش موجودات درجه پایین باقیمانده از ابتدای حیات، در ادامه سیر تکامل
موجودات ابتدایی بازمانده از گذشته، بسیارند. گروه های وسیعی از موجودات زنده هستند که طی میلیون ها سال تکامل دچار هیچ تحولی نشدند.
نمونه بسیار جالب این موجودات ابتدایی- که نشانی از نخستین طلیعه حیات بر کره زمین ما دارد- موجودات تک سلولی و حتی پایین تر از آنها موجوداتی هستند که زندگی و حیات آنها وابسته به زندگی درون تک سلول است یعنی اصلا قدرت حیات تکثیر و زاد و ولد ندارند مگر آنکه به درون سلول های زنده دیگر وارد شوند و از سیستم پروتئین سازی و ترجمه زبان نوکلئوتیدی و زاد و ولد آنها استفاده کنند.
وجود تک سلولی های ریز مانند باکتری و ویروس- که دارای ساختار ژنتیکی مشابه موجودات چند سلولی هستند- یعنی زبان و الفبای حیات در آنها با وجود میلیاردها سال فاصله زمانی میان آنها و موجودات پیشرفته امروز، دست نخورده است، نشان دهنده ساختار مقاوم زبان و الفبای حیات است و این ثابت ماندن زبان حیات، وقتی بیشتر جلب توجه میکند که بدانیم همه زبان های بشری طی چندین هزار سال، از یک زبان ابتدایی به میلیون ها زبان و لهجه مختلف در سرتاسر جهان تغییر شکل داده است!
حروف و اجزای این ساختار مقاوم یعنی زبان ژنتیکی، طی میلیاردها سال دست نخورده است تا به سادگی، تصادف و اتفاق و حادثه کور را در بستر خلقت، رد کند و نشان دهد، نیروی قدرتمندی در پس الفبای حیات هست که آن را از دگرگونی های تصادفی و و کور باز دارد.
(زبان ژنتیکی موجود در DNA یک درخت، همان زبان ژنتیکی موجود در DNA تمام حیوانات و نیز همان زبان ژنتیکی نهفته در DNA انسان است. این زبان به حدی دقیق و سازمان یافته است که با وجود اینکه تکامل در جهت ها و در سطوح مختلف، حرکت میکند، خواندن و درک این زبان، برای همه جانداران، امکان پذیر است.
همین موضوع به روشنی بیان میکند که آفریننده تکامل به شیوه ای قانونمند و آگاهانه عمل کرده است، به این صورت که زبان ژنتیکی را در چارچوبی سازمان یافته، طرح ریزی کرده است تا آن را از تاثیرات مستمر تکامل، حفظ کند، زیرا این زبان، دارای واژه نامه ای دقیق، غیر قابل تغییر و گسترده است و میتواند همه ی جهت گیری های تکامل را پوشش دهد.
بزرگی این مطلب را می توانیم از طریق مقایسه ی زبان ژنتیکی با زبان خودمان- که به طور مرتب گسترده و شاخه شاخه میشود و از محیط، تاثیر میپذیرد و با هر تغییر و تحولی- که در زندگی ما رخ میدهد- دگرگون می شود دریابیم. )(سید احمد الحسن- توهم بی خدایی- ص256-257 ترجمه فارسی)
ساختار ژنتیکی موجودات زنده شامل اسیدهای نوکلئیک DNA یا RNA است که از اجزا یا حروفی به نام نوکلئوتید تشکیل می شود. نوکلئوتیدها ساختارهایی متشکل از یک مولکول فسفات به علاوهٔ یک باز آلی (آدنین(A)، گوانین(G)، سیتوزین(C)، تیمین(T) و اوراسیل(U))و یک قند ۵ کربنه هستند. این قند ۵ کربنه، میتواند ریبوز یا دِئوکسی ریبوز باشد.
بازی که توسط قند پنج کربنه، قند دار شده باشد، نوکلئوزید نامیده میشود. نوکلئوزیدهای دارای ریبوز، ریبونوکلئوزید و آنهایی که دارای داکسی ریبوز هستند؛ داکسی ریبونوکلئوزید نامگذاری میشوند.
چهار نوکلئوزیدی که در ساختمان قصص آر ان ای یافت میشوند؛ عبارتند از آدنوزین، گوانوزین، سیتیدین و یوریدین و چهار دئوکسی ریبونوکلئوزید موجود در پیکر دی ان ای عبارتند از داکسی آدنوزین داکسی گوانین، داکسی سیتیدین و داکسی تیمیدین.
مشابهت این زبان چهار یا پنج حرفی، در همه موجودات از ابتدایی ترین آنها شامل تک سلولی ها و ویروس ها تا پیشرفته ترین آنها، یک نقطه اشتراک را در میان همه موجودت ایجاد میکند و این ساختار ژنتیکی است که در بدن هر موجود زنده ای کوشش دارد به بقای آن موجود، کمک کند تا فقط این گونه خاص باقی بمانید.
یعنی با اینکه ساختمان ژنتیکی مشترکی در میان همه موجودات هست ولی این ساختار مشترک در درون هر موجود زنده از ابتدایی ترین تا پیچیده ترین آنها، میکوشد آن فرد را نگه دارد و در این رقابت، به تنگناهای موجودات دیگر و یا حتی هم نوعان خود، توجه نمیکند و میکوشد همه امکانات را در اختیار بخشی از افراد، قرار دهد و حتی گاهی در میدان رقابت، به هم نوعان خود هم رحم نمیکند و شاید گاهی رقابت میان افراد خاصی درون یک گونه با هم گونه های او، بیشتر از گونه های دیگر هم باشد زیرا رقابت بیشتری را مثلا در انتخاب همسر در میان افراد گونه خود دارد زیرا افراد گونه های دیگر به دنبال غذاهای خاص او و یا انتخاب جفت از میان گزینه های همسری او نیستند.
ساخ
تار مشترک الفبای حیات از ویروس تا ما، و از ما تا موجودات پیشرفته تری- که بعد از ما خواهند آمد- هرچند نوعی اتفاق و همراهی و ریشه مشترک را در میان ما و آنها نشان میدهد ولی آنچه برای ژن ها مهم است، انتقال و زیست تا بی نهایت است بنابراین می کوشد هر آن چیزی- که مانع از زندگی آن و زاد و لد آن باشد- از صحنه بردارد، تا تنها خودش بماند و این سبب شده است صفتی خاص را دانشمند زیست شناس تکاملی ریچارد داوکینز بر ژنها بگذارد(ژنهای خودخواه)
و این، اصطلاحی بسیار دقیق در توصیف رفتار حروف الفبای حیات ماست و شاید یکی از علل ثابت ماندن ساختار ژنتیکی طی میلیاردها سال حیات، همین خودخواهی و تلاش ژن ها برای بقا و دست نخوردن باشد.
و این ساختار تا امروز، دست نخورده است ولی چیز دیگری که پس از تشکیل و توسعه مغز و زیاد شدن جمعیت ها و گونه ها به حفظ ساختمان ژنها و خودخواهی آن، کمک بیشتری میکند توانایی موجود زنده برای تشکیل اجتماعات و گروه ها و خانواده است و این رفتارهای خاص، این بار به عنوان همانند ساز فرهنگی میم فرهنگی خودنمایی میکند که شاید سرعت انتقال و همانندسازی آن، مثلا در تقلید های فرهنگی بسیار سریع تر از همانند سازی ژنها باشد.
پس حیات، در تلاش خودخواهانه ژنها برای بقا فقط به همانند سازی معروف، به صورت زاد و ولد جنسی مادی خلاصه نمیماند؛ به خصوص که طولانی شدن زمان حاملگی در حیوانات رده بالا مانند انسان و طولانی شدن عمر افراد، امکان زاد و ولد سریع را میگیرد و تکامل مادی ای- که در حشرات کم عمر ممکن است طی چند ماه حاصل شود- در انسان، ممکن است به میلیون ها سال زمان نیاز داشته باشد؛ به خصوص بعد از آنکه انسان با زدودن انتخاب طبیعی و پیشرفت پزشکی، توانسته است بیماران و افرادی را که در گذشته خیلی زود از صحنه جامعه حذف میشدند تا سالهای طولانی زنده نگه دارد و اینجاست که اهمیت تولد همانندساز میمی فرهنگی در برابر همانند ساز ژنی حیات، درک میشود.
سرعت انتقال این همانند سازها بسیار سریع است و میتواند طی چند سال کل فرهنگ و تمدن جامعه ای را دگرگون کند و این سرعت بالا در سایه تکنولوژی های جدید هوش مصنوعی میتواند چندین برابر هم بشود.
ولی این همانندسازهای فرهنگی هرچند سرعت تکامل را بسیار بیشتر میکند ولی همچنان تحت تاثیر ژن های خودخواهی است که کوشش آنها حفظ خود و فرزند و نسل و خویشاوندان است و هرچند از ژن خودخواه تا میم فرهنگی، پیشرفت عرضی و تکاثری عظیمی رخ داده است، با این حال هنوز خبری از رها شدن از خواست های خودخواه، مشاهده نمیشود.
بازگشت به نخستین سازه های حیات، بعد از مرور اجمالی محصولات مغز و نتایج آن
ویروس:
به عنوان نخستین ساختارهای حیات
منشا ویروس ها کجاست؟
فرضیه پسرونده:
ویروس ها ممکن است کوچک شده سلول های انگلی بزرگ بوده باشند. باکتری ریکتزیا و کلامیدیا سلول های زنده ای هستند که مانند ویروس ها، می توانند تنها در داخل سلول های زنده تولید مثل کنند. وابستگی آنها به زندگی انگلی احتمالا باعث از دست دادن ژنهایی شد که آنها را قادر می ساخت، در بیرون یک سلول زنده بمانند. این به فرضیه انحطاط یا فرضیه کاهش نامیده می شود.
فرضیه منشاسلولی
برخی ویروس ها ممکن است از ذره های DNA یا RNA ای- که از ژن های موجودی بزرگتر فرار کرده اند- تکامل یافته باشند. DNA فراری می توانسته از پلاسمید (تکه های عریان DNA که می توانند بین سلول ها حرکت کنند) یا ترانس پازون ها(مولکول های DNAای که تقسیم می شوند و در موقعیت های مختلف بین ژن های سلول جابجا می شوند) آمده باشد. ترانس پازون ها سابقا ژن های پرنده نامیده شدند.
ترانس پازون ها نمونه هایی از عناصر ژنتیکی متحرک هستند که می توانند منشا بعضی ویروس ها باشند. آنها بوسیله باربارا مک کلینتون در سال 1950 کشف شدند. به این فرضیه گاهی فرضیه ولگردی یا فرضیه فرار می گویند.
فرضیه هم تکامل:
که فرضیه ویروس اول هم نامیده می شود و بیان می کند که ویروس ها ممکن است از مولکول های پیچیده پروتئین و اسید نوکلئیک در زمان ظاهر شدن سلول ها برای اولین بار بر روی زمین، تکامل یافته باشند و می توانسته برای میلیاردها سال وابسته به حیات سلولی بوده باشد. ویروئیدها مولکول های RNAای هستند که بخاطر فقدان پوشش پروتئینی بعنوان ویروس طبقه بندی نشده اند.
با این وجود آنها ویژگی هایی دارند که در برخی ویروس ها وجود دارد و اغلب عوامل تحت ویروسی یا ساب وایرال نامیده می شوند. ویروئیدها بیماری زاهای مهم گیاهان هستند. آنها پروتئین، کد نمی کنند ولی با سلول میزبان واکنش می دهند و از تشکیلات میزبان برای همانندسازی استفاده می کنند.
ویروس هپاتیت دلتا انسان یک ژنوم RNA مشابه ویروئیدها دارد اما پوشش پروتئینی مشتق از ویروس هپاتیت B دارد و نمی تواند خودش به تنهایی یکی از آنها را بسازد. بنابراین یک ویروس ناقص است که نمی تواند بدون کمک ویروس هپاتیت
B همانند سازی کند.
بطور مشابه، فاژ ویروسی یا ویروفاژ Sputnik(ماه مصنوعی) وابسته به می می ویروس است، که تک یاخته آکانتوموبا کاستلانی را آلوده میکند. این ویروس ها که به حضور گونه های دیگر ویروسی در سلول میزبان نیازمند هستند ماهواره(satellite) نامیده می شوند و ممکن است واسطه های تکاملی ویروئیدها و ویروس ها را ارائه کنند. در گذشته، با همه این فرضیه ها مشکلاتی وجود داشت: فرضیه انحطاط، توضیح نمی داد که چرا حتی کوچکترین انگل های سلولی در هیچ وضعی مشابه ویروس ها نبودند.
فرضیه فرار راجع به کپسیدهای پیچیده و دیگر ساختارهای روی اجزا ویروس، توضیح نمی داد.
فرضیه ویروس اول، تعریف ویروس هایی که نیازمند سلول های میزبان بودند را رد کرد. اکنون ویروس ها بعنوان موجودات باستانی شناخته شده و پیش از تاریخ واگرایی حیات به سه قلمرو، منشا می گیرد. این کشف ویروس شناسان امروز را به ارزیابی مجدد و درنظر گرفتن دوباره این سه فرضیه کلاسیک سوق می دهد.
شاهدی برای یک جهان نیاییِ سلول های RNA و آنالیزهای کامپیوتریِ ویروسی و توالی هایِ DNAِ میزبان، درک بهتری از ارتباطات بین ویروس های مختلف به ما می دهند و شاید در شناسایی اجداد ویروس های مدرن کمک کنند.
تا به امروز، این آنالیزها صحت هیچکدام از سه فرضیه فوق را ثابت نکرده اند. با این وجود، بر خلاف تصور، بنظر می رسد که تمام ویروس های شناخته شده تا امروز یک نیای مشترک دارند.
پریون ها مولکول های پروتئینی عفونی هستند که زنجیره های RNA یا DNA ندارند. آنها می توانند باعث بیماری هایی نظیر اسکراپی در گوسفند,انسفالوپاتی اسفنجی شکل گاو( بیماری گاو دیوانه) در گله، و بیماری مزمن تحلیل رونده در گوزن شوند؛ در انسان بیماری های پریونی شامل: کورو، کوتزفلت- ژاکوب، و نشانگان گرستمن- استراسلر- شینکر، می باشد. پریون ها قادرند همانند سازی کنند چون برخی پروتئین ها می توانند در دو شکل مختلف وجود داشته باشند و پریون، شکل طبیعی پروتئین میزبان را به شکل پریون تغییر می دهد. تمام بیماری های پریونی شناخته شده، کشنده هستند. اگرچه پریون ها اساسا از ویروس ها و ویروئیدها متفاوت هستند، کشف آنها باور این تئوری که ویروس ها می توانند از مولکول های خود همانندساز تکامل یافته باشند را ایجاد کرد.
( Piast, Radosław W. (June 2019). Shannon's information, Bernal's biopoiesis and Bernoulli distribution as pillars for building a definition of life. Journal of Theoretical Biology. 470: 101107. doi:10.1016/j.jtbi.2019.03.009. ISSN 0022-5193. PMID 30876803.)
در فرضیه هم تکامل (coevolution)، همانطور که بیان شد، ویروس ها همزمان با اولین سلول های حیاتی روی زمین ایجاد شده اند و این فرضیه هرچند نیازمند بررسی های بیشتر است ولی این احتمال را مطرح میکند که ویروس ها از نخستین پایه های حیات در کره زمین باشند.
در فرضیه پسگرد، اینطور تصور میشود که باکتری های وابسته مانند کلامیدیا آنچنان علاقه مند به زندگی انگلی میشوند که در فقدان سلول زنده دیگر، هیچ فعالیت و بقایی ندارند. در حالی که باکتری کلامیدیا در فقدان سلول زنده هم میتواند پایدار باقی بماند.
در این فرضیه، تلاش موجود زنده برای بقا به گونه ای است که در انرژی های خود، بسیار بسیار صرفه جویی کند و همه وجود آن، وابسته به زندگی انگلی و بهره بردن از فراورده های سلول های دیگر می شود تا آنجا که کوچکترین فعالیت های حیاتی و ساختاری مهم خود را هم برای صرفه جویی در انرژی از دست میدهد تا به انگلی همه فن حریف که فقط چشم به تولیدات دیگران دارد تبدیل شود.
ویروسها فاقد تمامی ویژگیهای زیستی بجز فاز ژنتیک هستند
( N.J. Dimmock et al. Introduction to Modern Virology, 6th edition. Blackwell Publishing, 2007.)
زیست شناسان تا ده سال پیش آنها را زنده نمیدانستند. ویروسها رشد نمیکنند، حالت هومئوستازی ندارند و به دلیل نداشتن آنزیمهای اصلی واکنشهای متابولیسمی در آنها رخ نمیدهد. فقط دو آنزیم در آنها یافت میشود، آنزیم ATP و آنزیم رو نوشت بردار معکوس (مخصوص RNA دارها). البته امروزه با توجه به امکان کشت و تکثیر ویروسها در شرایط آزمایشگاهی، تصور انگل اجباری بودن آنها دچار تردید است
تکثیر یا بیوسنتز
با سنتز و ساخت و ساز آنزیمهای لازمه تکثیر، فعالیت اسید نوکلئیک ویروس در داخل سیتوپلاسم سلولی شروع شده، آنزیمها فعالیت خود را برای جلوگیری از تولید پروتئین و اسید نوکلئیک سلولی آغاز میکنند. در بعضی از موارد تولید پروتئین و اسید نوکلئیک سلولی بهطور کلی متوقف نشده و فقط به نحو کنترل شده، محدود میگردد.
به هر حال مراحل ترانسلاسیون و ترانسکریپسیون برای بیوسنتز و رپلیکاسیون ویروس با تولید و ساخت پروتئین و اسید نوکلئیک ویروس در مراکز مشخصی آغاز میگردد. مراکز تولید با توجه به نوع ویروس، هر کدام در گوشهای از سلول
، گاهی در داخل سیتوپلاسم و گاهی در داخل هسته سلول تشکیل شده، آماده تهیه و تولید ویروس و مرحله بعدی آن میگردند.
(کتاب زیستشناسی سلولی مولکولی دکتر احمد مجد ویرایش دوم چاپ 1394.)
ویروس ها بازمانده های تکاملی هستند که می کوشند به هر وسیله ای باقی بمانند.
حتی اگر توان آنها اندک هم باشد، به جای توسعه خود میتوانند حتی کوچکترین امکانات خود را هم که نیازمند صرف انرژی است از دست بدهند و از امکانات میزبان و انرژی او استفاده کنند بدون آنکه کوچکترین تلاشی برای تولید انرژی به خرج دهند.
مغز انسان امروز هرچند پیشرفته ترین ابزار برای بقاست ولی باید توجه کرد ژن های خودخواه، برای حفظ گونه های ناتوان از هیچ کوششی فروگذار نمیکنند و در نزاع تکاملی، وقتی نتوانند مانند موجود باهوش غذای فراوان تهیه کنند و با تشکیل جوامع پیشرفته و همکاری و تشکیل خانواده، غذاهای بیشتر و فرهنگ های پیشرفته و نو بیافرینند، میکوشند با پسگرد تکاملی در این رقابت دشوار، پیروز شوند.
در این پسگرد، این موجودات بی مغز و غیر باهوش حتی ساختار بدنی و آنزیم های درون خود و حتی فرایند همانند سازی و زاد و ولد مستقل خود را متوقف میکنند و فقط و فقط چشم بر تلاش های سلول های موجود باهوشی میدوزند که با کمک ابزار هوشمندی خود، بدون چشم دوختن به دست آوردهای دیگران، کوشیده است جایی در کره زمین داشته باشد.
این نزاع هرچند بیشرمانه است ولی ژنهای خودخواه ویروس وقتی در نزاع با موجود هوشمند از نبرد ناتوان شوند آن را به کار می گیرند. (این فرایند پسگردی برای حفظ خود، گاهی چنان قدرتمند است که میتواند میلیون ها موجود زنده باهوش را نابود کند و هیچ درمان سودمندی هم برای آن کشف نشود!)
ازاین نمونه های زشت، میتوان امروز در جوامع بشری دید در آنجایی که انسان غیر باهوش و ناتوان از اندیشه، به جای تولید و ابداع، چشم به کارگران و اقشار تولید کننده می بندند تا از دست آوردهای آنها بخورد
و گاهی بهره وری از دست آوردهای آنها و به بردگی کشاندن کارگران و دانشمندان را به شکلی بسیار رذیلانه به نفع خود مصادره کند و آن را به صورت بمب های هسته ای یا بمب های بیولوژیک و یا هوش مصنوعی بی رحمی تبدیل کند- که هرچند میتواند سرعت های تکامل عرضی را بسیار زیاد می کند- ولی میتواند تکامل عمودی و ملکوتی انسان را کاملا متوقف یا روی به پسگرد کند!
(شیر و عقرب و مار، باکتری و ویروس همگی بخشی از طبیعتی هستند که پیرامون موجود زنده مثلا انسان را فرا میگیرد. اینها آن دسته از افراد گونه را- که برای بقا شایسته ترند یا میتوانند خود را بهتر نجات دهند و از آن گردنه های دشوار عبور کنند و ژن های خود را به نسل بعدی منتقل کنند- انتخاب مینمایند.
بلکه حتی برخی از افراد یک گونه، این نقش را با درندگی و خشونتی بیشتر از دیگر گونه ها بر افراد همان نوع خود، اعمال میکنند، زیرا آنها همگی از یک گونه هستند و اشتراکات زیستی محیطی بین آنها بیشتر است.
فرض کنیم ما به دو میلیون سال قبل برگردیم: در آن زمان گونه ی انسانی هموارکتوس بود که دارای مغزی کوچکتر بود؛ بزرگتر از مغز شامپانزه و کوچکتر از مغز انسان هموساپینس.
پیش فرض، آن است که هموساپینس از هموارکتوس تکامل یافته تا اینکه در حدود 20 هزار سال قبل از لحاظ گونه ای از آن مستقل شد و به صورت یک گونه انسانی جدید در آمد.
اکنون تصور کنیم ما گروهی از هموارکتوس ها شامل ده مونث غیر بالغ و ده مذکر غیر بالغ را که اطرافشان پر است از حیوانات درنده از قبیل شیر و حیوانات سمی و کشنده نظیر افعی و عقرب و میکروب های کشنده زیر نظر گرفته ایم.
فرض ما این است که این ده نفر با هم تفاوت هایی دارند همان طور که همیشه نیز اینگونه بوده است برخی بلند قد هستند و برخی کوتاه قد، برخی راست قامت هستند و پای برخی دارای انحنا است و آن را از پیشینیان به ارث بوده اند و این، سرعتش را کم میکند، برخی قوی هستند و برخی ضعیف ترند، برخی ذاتا در مقابله با میکروب ها بسیار قوی هستند و عده ای دیگر در این خصوص، ضعیف ترند، مغز برخی از آنها نسبت به میانگین، بزرگ تر است و برخی مغز کوچکتری دارند.
حال اگر حیوانات وحشی و درنده به این گروه حمله کنند قاعدتا فرد قوی تر، سریع تر و باهوش تر نجات می یابد و فرد کم هوش تر و ضعیف تر و کند تر از بین میرود، زیرا فرد باهوش میتواند بیش از افراد با درجه هوش کمتر راهی برای محافظت خود در برابر نیش افعی پیدا کند. بر این اساس فرد با مغز بزرگ تر زنده میماند، بالغ میشود، جفت گیری میکند و ژنهای خود را به نسل بعدی منتقل میکند.)(سید احمد الحسن- توهم بی خدایی، ترجمه فارسی- ص 64-65)
(در مورد باکتری ها و موجودات تک سلولی یوکاریوتی و ویروس ها هرچند خیالی باشد اگر ظهور ابزار هوشمندی، نتیجه ی جهش در بعضی افراد آن باشد الزاما افرادی که دارای ابزار هوشمندی هستند برای بقا سزاوارترند، زیرا بیش از هر ابزار بق
ای دیگری مانند سلاح های بیولوژیک و سرعت، آنها را از مزیت یافتن غذا و نجات از دشمنان برخوردار میسازد.)
(ما نمی خواهیم اثبات کنیم ابزار هوشمندی، برترین ابزاری است که به بدن، قابلیت بقا را تحت هر شرایطی از جمله شرایط بحرانی و بغرنج میبخشد؛ نهایت آنچه به دنبال اثبات آن هستیم اینکه ابزار هوشمندی برترین ابزار بقا به هنگام رقابت با همتایان بر سر غذا یا نجات است یعنی در مسیر حیات از این رهگذر، تکامل اگر وقت کافی در اختیار داشته باشد باید به آن دست یابد و آن را پیشرفت دهد.)(توهم بی خدایی- ص 267 ترجمه فارسی)
نتیجه: نزاع ابزار هوشمندی با ویروس و باکتری، نزاعی برای بقاست و هرچند ابزار هوشمندی، قدرتمندتر است ولی ویروس و باکتری، هرگز در پاسخ به هوش ما آرام نمی ماند.
رقابت برای بقا، گاهی رقابتی مثبت است مانند رقابت دو شیر با هم و گاهی رقابتی منفی است مانند رقابت کفتار با شیر یا رقابت ویروس با انسان.
@salmanfatemi
آدرس مطب : اصفهان ، خیابان آمادگاه ، روبروی داروخانه سپاهان ، مجتمع اطبا ، طبقه اول
تلفن : 32223328 - 031