ابزار بقای موجود زنده از نخستین همانند سازها تا مغز از مغز تا ویروس کرونا(قسمت هشتم)
تقدیم به روح پدر بزرگوارم مرحوم دکتر سید عبدالحسین فاطمی که در آستانه سالگرد وفاتش، در این عید مبعث مدیون فداکاری ها و شجاعت ها و علم و عمل او هستم. پدرم هرچند از نظر مادی در میان ما نیستی ولی همه تار و پود وجودم مدیون فداکاریهای توست.
خدایا روحش را قرین رحمتت کن و با محمد و آل محمد محشور فرما!
درمان های موثر بر ویروس جدید کرونا- که تا امروز تایید شده است- شامل داروی قدیمی مالاریا یعنی هیدروکسی کلروکین و برخی آنتی بادی های منوکلونال مانند تاسیلیزوماب و... و داروی ضد ایدز کلترا است ولی دست انسان در این مبارزه هرگز بسته نیست.(به انتهای همین بحث، در مورد استفاده موثر از سلول های بنیادی در درمان عفونت های ویروسی مقاوم و لا علاج، مراجعه شود.)
حفظ محیط زیست به عنوان میزبان بسیاری از جانداران زنده از جمله ویروس ها، وظیفه ای مهم است که غفلت در آن می تواند باعث فاجعه شود(به قسمت ششم این سلسله مباحث، در مورد میزبان های ویروس کرونا یعنی خفاش و یا مورچه خوار و مباحث حقوق حیوانات، مراجعه شود)
اجزای ریشه ای و مشترک جهان، در سیر آفرینش طولانی کیهان، با توجه به شرایط و ظرف های موجود، شکل خاصی به خود گرفته است.
از انفجار بزرگ تا پیدایش اولین همانند ساز و نخستین سلول تا رسیدن به اولین موجود چند سلولی تا پیدایش اولین سلول عصبی پیچیده تا ایجاد مغز انسان امروز- که دارای میلیاردها سلول عصبی است- هرچند پیچیدگی ها بیشتر شده است، ولی همچنان پیوندی با ابتدای کیهان، باقی است.
این پیوند است که سبب میشود هر حادثه و اتفاق در گوشه ای از کیهان ما، تاثیری بر همه اجزای کیهان داشته باشد.
در هم تنیدگی کوانتومی- که امروز به عنوان یکی از کشفیات فیزیک جدید، مطرح است- ما را در برابر موجی از مسئولیت نسبت به همه اجزای کیهان قرار می دهد و گویا پاسخ ما در برابر هر کنش در کیهان، می تواند بر دیگر اجزای کیهان تاثیر بگذارد. و این، سبب مسئولیتی میشود که ما را در هر رفتاری با اجزای زنده و مرده طبیعت، پاسخگو می کند؛ چه برسد رفتارهای ما در برابر هم نوعان خود و موجودات زنده آن.
آن کسانی که در برخورد با طبیعت و هم نوع خود، نامهربان هستند، باید منتظر پاسخی سخت از طرف طبیعت باشند و این، شعار نیست. بلکه علم فیزیک امروز بر اساس قانون همبستگی کوانتومی، آن را ثابت کرده است.
(در سال 1925 اینشتین، با همکاری دو دستیار جوانش از دانشکده پرینسون یعنی بوریس پودولسکی و ناتان روزن آخرین و معروف ترین حمله اش را علیه تئوری کوانتومی طی مقاله ای با عنوان آیا توصیف مکانیک کوانتومی از واقعیت های فیزیکی، می تواند کامل در نظر گرفته شود؟ منتشر کرد. جواب این سه تن، واضح بود: نه!
مقاله آنها پیرو دلخوری اینشتین از پنجمین کنفرانس سالوی در سال 1927 بود. ...
منظور بزرگتر اینشتین و دستیارانش این بود که اصل عدم قطعیت هایزنبرگ، به این صورت- که اساسا خصوصویات فیزیکی تا زمانی که اندازه گیری نشده باشند، تعریف نشده اند- بی معنی است بلکه ذرات، خصوصیات تعریف شده ای دارند و عدم قطعیت، دیدگاهی است که بر اساس مکانیک کوانتوم تعریف میشود ولی قادر نیست این خصوصیات را به طور کامل توضیح دهد.... مکانیک کوانتوم، قانون نسبیت خاص را- که معتقد است هیچ چیز نمیتواند فراتر از سرعت نور حرکت کند- نقض نموده است و بی تردید، این خود نقصی آشکار در فهم واقعیت کیهان به شمار می رود...
حتی با اثبات این مطلب که در هم تنیدگی کوانتومی یک واقعیت فیزیکی است و با آزمایش عملی ثابت شده است، باز مشکل لا ینحل باقی می ماند... برای حل مشکل می توانیم چنین فرض کنیم: اطلاعاتی که بین دو جسم، رد و بدل میشود در کیهان دیگری بین این دو انتقال می یابد- که در آن، این دو ذره دارای یک وجود شبح گونه هستند و اشیا در آن کیهان می تواند با سرعتی بیش از سرعت نور، حرکت کند.
ایرادی که اینشتین مطرح کرده را می توان به صورتی دیگری ابراز داشت: دو جسم به همراه فرایند اندازه گیری، یک سامانه واحد را تشکیل می دهند و از این رو تعیین مکان ذره ی دوم توسط ما به مجرد درک مکان ذره ی اول، به این معنی است که اساسا ویژگی های فیزیکی تا زمانی- که مورد سنجش و اندازه گیری قرار نگیرند- نامشخص هستند و این همانطور است که اصل عدم قطعیت در مکانیک کوانتوم بیان میکند، پس ما با رصد ذره ی اول باعث شدیم تابع موج سامانه به عنوان یک واحد کلی، فورا تغییر یابد؛ به گونه ای که باعث شود ذره ی دوم دارای مکان یا سرعت مشخصی گردد یا همان طور که اینشتین استدلال کرد: آیا نباید موج کوانتومی که آن را توصیف می کرد در آن واحد به گونه ای تغییر کند که کل صفحه را بپوشاند؟
این موضوع، بحث را به سوی واقعی بودن تابع موج می کشاند. قضیه ی تغییرات تابع موج به صورت آنی در فضا یعنی بی نیازی از هر زمانی و به آن معنی است که این انتقال می تواند با سرعت بی نهایت صورت پذیرد و حال آنکه چنین چیزی در کیهان ما شدنی نیست.
بر اساس نظریه نسبیت خاص اینشتین، نمیتوان از سرعت نور تجاوز کرد چه برسد به سرعت بی نهایت!
سرعت عبارت است از مسافت تقسیم بر زمان.
در این حالت، مسافت هر چه باشد سرعت بی نهایت است و اگر اطلاعات به طور فوری و آنی انتقال یابد یعنی زمان برابر با صفر است!! به عبارت دیگر می توانیم بگوییم در جهانی- که اطلاعات تابع موج، در آن منتقل میشود- بعد زمان، پنهان و محو است یعنی اگر نسبیت خاص، درست باشد به طور قطع این اطلاعات در جهان دیگری- که قوانین آن، اجازه ی انجام این امور غیر ممکن را در جهان ما می دهد- انتقال می یابد.
جهان مزبور حتما باید بر جهان ما تاثیر گذار و به آن، متصل باشد. چیزهای موجود در جهان ما در آن جهان،
وجودی شبح گونه دارند؛ به صورتی که می توانند با آنها ارتباط و اتصال داشته و اطلاعات بین این دو با سرعت بی نهایت رد و بدل شود
یا شاید ما و سایر موجوداتی- که در این جهان هستیم- اشباحی باشیم برای واقعیت هایی لطیف تر که درجهانی لطیف تر از ما، جای گرفته است!
مکانیک کوانتوم در علم کیهان شناسی دروازه ای را بر مقوله چند جهانی یا جهان هایی- که ممکن است هر یک بر دیگری تاثیر گذار باشد- گشوده است ... آیا این احتمال، متصور نیست که این جهان های چند گانه، لطیف تر از کیهان ما باشند و ذرات آن نیز ریزتر از ذرات مادی و انرژی موجود در جهان ما باشد؛ به گونه ای که اجازه ی انتقال، با سرعت بیشتر از نور را- که ذرات انرژی یا فوتون ها با آن سرعت در دنیا حرکت می کنند- می دهد؟! آیا ممکن نیست این جهان ما و وضعیت فعلی، تجرید و جدایی ای از وجود شبح گونه ای از جهانی لطیف تر باشد؟!
در هم تنیدگی کوانتومی یا ناگسسته بودن آن، ابعاد بسیار بزرگ تری از وضعیت دو ذره یا دو فتون را- که از یک مبنع منتشر شده اند- شامل میشود زیرا کیهان جملگی یک رویداد کوانتومی است و در زمان انفجار بزرگ به یک اصل و منشا باز می گردد. در گذشته برخی ذرات، به هم نزدیک و چسبیده بودند. ذره ای که در گوشه ای از هستی یا در جسم یک جاندار دیگر قرار دارد چه بسا روزگاری و در لحظه ای به ذره ای که اکنون در بدن ماست چسبیده بوده و چه بسا با تحت تاثیر قرار گرفتن آن، ما نیز تحت تاثیر قرا بگیریم؛ همان طور که شاید ما هم به نحوی از طریق درهم تنیدگی کوانتومی بر اشیا اثر گذار بوده باشیم. آیا گمان میکنی جسم کوچکی هستی و حال آنکه جهانی بزرگ تر، در وجود تو نهفته است. برگرفته از شعر منسوب به امیرالمومنین ع) (احمد الحسن- کتاب توهم بی خدایی- ص 440 تا 445 ترجمه فارسی)
و در این دنیای پر از تاثیر، هر کنشی از طرف ما واکنشی عمیق را از طرف دورترین اجزای کیهان خواهد آورد و آنگاه، قضیه پیچیده تر میشود که بدانیم هر نگاه برگرفته از جهان موازی با ما می تواند بر همه اجزای کیهان درونی ما تاثیر گذار باشد و شاید این تاثیر، نه فقط بر جسم مادی ما بلکه بر اجسام موازی و لطیفتر ما باشد که خودشان میتواند برجسم مادی کنونی و قابل رویت ما تاثیر بگذارند!!
و اینجاست که انسان، مسئولیتش نه فقط در رفتارهای مادی سرزده از جسم او بلکه در هر نگاه و هر قضاوت و هر پیش داوری درست یا نادرست او بر ذرات کیهانی موجودات زنده و غیر زنده است و آن ذرات هم واکنشی را از خود خواهند داشت زیرا آنها هم تجلی ای از جهان موازی خود هستند که می تواند بر جسم مادی ما تاثیر گذار باشد.
این حیرت و سرگردانی در برخورد با اجزای کیهان، چنان پیچیده و در هم است که انسان جز تسلیم شدن در برابر آن و گوش دادن بر آن کسی- که گامی بر جهان های موازی دارد و اجازه دارد این ارتباطات را تفسیر کند- راهی نمی یابد.
و در اینجا شاید بگوییم آیا گمان کردی جسمی بزرگ و دانا بر همه عوالم آفرینش هستی؟! در حالی که بزرگی و عظمت تو در گوش دادن به آن کسی است که مجوز بیان در هم تنیدگی های کیهانی را دارد!!
و پیوند سخن منسوب به امام علی ع با کوچک دیدن خود، در آن زمانی است که پیوند من کوچک با بزرگواری، از طریق واسطه پیوند این کوچکی و بزرگی باشد و چگونه میتوان بدون واسطه پیوند، با آن بزرگی متصل شد!؟
بله پیوند بدون واسطه پیوند- که شاید من کوچک وجود، جز تجلی و نمایشی از آن واسطه نباشد- جز خیال و توهمی نیست. و در این توهم، فرقی نمی کند اجزای ریز را اتفاقی و تصادفی بدانیم یا در ارتباط با هم ولی من کوچک را سرگردان در میان اتفاق و تصادف یا مفسر کشف ارتباطات پیچیده کیهان بدانیم و در هر دو حالت، من کوچک به نهایت و غابت خود- که کشف ناتوانی از معرفت است- نخواهد رسید!!
آنچه امروز در علم روز کشف میشود، می تواند به انسان قدرت پیوند با ناشناخته های کیهان و کشف عجز خودش را از معرفت حقیقی بدهد و می تواند او را در سراب کشف حقیقت و توهم خدا شدن، سرگردان کند و اینکه کدامش به انسان برسد، به دست خود اوست!
کشف دومین فرد درمان شده مبتلا به عفوت ویروس HIV
پزشکان میگویند شخصی که به ویروس آچ آی وی مبتلا بوده، کاملا معالجه شده است. این فرد که در لندن زندگی می کند دومین فرد مبتلا به ویروس اچ آی وی، در جهان است که به طور کامل معالجه شده است.
اَدام کاستیلخو- که به ویروس آچ ای وی مبتلا بود- ۳۰ ماه قبل، استفاده از داروهای ضد رترو ویروسی را متوقف کرد، ولی پس از گذشت ۳۰ ماه هنوز نشانه ای از وجود عفونت اچ آی وی در بدن او دیده نمی شود.
داروهای ضد رترو ویروسی، داروهایی هستند که از آنها بیشتر برای درمان عفونت ویروس نقص ایمنی اکتسابی استفاده میشود.
به گزارش بی بی سی از نشریه طبی لانست، استفاده ازداروهایی که درمان کننده عفونت اچ آی وی هستند، در مداوای اَدام کاستیلخو، موثر واقع نشده بود ولی مداوا از طریق سلولهای بنیادی- که برای معالجه بیماری سرطانش بود- سبب از بین رفتن ویروس اچ آی او شد.
اهدا کنندگان این سلول های بنیادی، دارای ژن غیر معمولی هستند که قادر است از آقای کاستیلخو، در برابر ویروس اچ آی وی، محافظت کند.
در سال ۲۰۱۱، تیموتی براون که به بیمار برلین شهرت دارد اولین شخصی بود که سه سال و نیم پس از مداوایی مشابه، نشانهای از عفونت آچ آی وی، در او دیده نشد.
به نظر می رسد پیوندهای سلول بنیادی از طریق تعویض سلول های ایمنی بیمار با سلول های اهدا کننده که در مقابل عفونت اچ آی وی، مقاوم است، مانع تکثیر ویروس در بدن بیمار میشود.
آَدم کاستیلخو که اکنون ۴۰ ساله است، و عنوان بیمار لندنی را دارد، پس از آنکه پزشکان معالجش اظهار داشتند که هیچ ویروس فعال اچ آی وی، در خون، منی یا نسوجش مشاهده نمی شود، تصمیم گرفت هویت خود را آشکار کند.
از زمانی که پزشکان معالج او برای اولین بار اعلام کردند که دیگر آلوده به ویروس نیست اکنون یک سال، می گذرد و هنوز هم نشانه ای از این ویروس در بدنش مشاهده نمی شود.
پرفسور راویندارا کومار گوپتا، از دانشگاه کمبریج به بی بی سی گفت: به طور تقریبا یقینی می توان گفت که این نشانه مداوای عفونت اچ آی وی، است.
او افزود از هنگامی که بدون استفاده از داروهای ضد رتروویروس، بیماری شخص مبتلا به ویروس اچ آی وی، فروکش کرده، دو سال و نیم میگذرد.
یافتههای ما نشان می دهد که استفاده از پیوند سلول بنیادی به عنوان وسیلهای برای مداوای عفونت اچ آی وی، را- که اولین بار بر روی بیمار برلین صورت گرفت- می توان تکرار کرد.(شاید این درمان در ویروس های دیگر مانند ویروس کرونای مهاجم کنونی هم موثر باشد، ویروس کرونا با تهاجم به سلول های بدن، سیستم ایمنی را به واکنش وامیدارد و واکنش شدید سیستم ایمنی، بخش بزرگی از عوارض ناشی از ویروس کرونا را تشکیل می دهد. سیستم ایمنی، زاییده سلول های بنیادی بدن است و واقعا این احتمال هست که این روش در کنترل بیماری کشنده جدیدی- که امروز بخش بزرگی از جمعیت جهان را می کشد- موثر باشد.)
ولی میلیون ها نفری را که در سراسر جهان به ویروس اچ آی وی مبتلا هستند نمی توان با استفاده از این روش درمان کرد.درمان تهاجمی در اصل برای معالجه بیماران مبتلا به سرطان بود نه برای مداوای ابتلای آنان به ویروس اچ آی وی.
و در حال حاضر هنوز داروهای ضد این ویروس، بسیار موثر هستند و با استفاده از آن، اشخاص مبتلا به ویروس اچ آی وی، می توانند سال ها در سلامت، زندگی کنند.
پرفسور گوپتا می گوید: باید توجه داشت که این نوع درمان، خطر بسیار زیادی دارد و برای بیماران مبتلا به ویروس اچ آی وی- که با داشتن بیماری خونی بدخیمی زندگی شان تهدید می شود- تنها به عنوان آخرین حربه برای معالجه به کار میرود.
از این رو، این طور نیست که بتوان برای معالجه تمام بیماران مبتلا به اچ آی وی- که در حال حاضر با نتیجه مثبت از داروهای ضد رتروویرس، استفاده می کنند- از این متد جدید استفاده کرد.
ولی به هر حال با این روش تازه شاید بتوان امیدوار بود که در آینده دستیابی به نحوه جدید معالجه از طریق ژن درمانی، امکان پذیر خواهد بود.
این روش درمان چگونه کار می کند؟ در سراسر جهان سی سی آر پنج، (پروتئینی که سطح گلبول های سفید را می پوشاند) متداول ترین گیرنده ویروس اچ آی وی یک است و این نوع از ویروس به داخل سلول ها نفوذ می کند. عده بسیار کمی از مردم در برابر ویروس اچ آی وی مقاومند. آنها دارای دو گیرنده خاموش و غیرفعال سی سی آر پنج هستند.
یعنی ویروس نمی تواند آنطور که به طور عادی سلول های بدن را آلوده می کند، در سلول های این اشخاص نفوذ کند.
پژوهشگران می گویند ممکن است با استفاده از ژن درمانی، بتوان به گیرنده های سی سی آر پنج، در افراد مبتلا به عفونت اچ آی وی، حمله کرد.
و این همان گیرنده ای است که هی جیانکو، دانشمند چینی که اکنون زندانی است هنگام خلق اولین نوزادان با ژن دستکاری شده، روی آن کار می کرد.(درمان بیماری های ویروسی فقط محدود به داروهای مهار کننده آنزیم های ویرس نیست. کشف فرایندهای حمله ویروس به سلول زنده و کشف گیرنده های واسطه در این حمله، و بعدا ابداع آنتی بادی های موثر بر این گیرنده ها و یا تولید سلول های ایمنی و یا سلول مصنوعی خاص که بتواند این آنتی بادی ها را تولید کند و یا شاید موثرتر از همه اینها در زمان حاضر، یعنی تزریق سلول های بنیادی ویژه- که بتواند این سلول های خاص را بیافریند- در درمان عفونت های ویروسی مقاوم سودمند است. امروز با پیشرفت مهندسی ژنتیک، دست انسان در این مبارزه تکاملی بسیار بازتر از گذشته پدران اوست و اگر ما در این مبارزه- در حالی که دستان ما باز است- شکست بخوریم مشکل ما و نه مشکل خالق ما و نه مشکل عوامل دخیل در انتخاب طبیعی فرگشت، است!!)
آیا این یک معالجه دائمی است؟
آزمایش ها نشان می داد که سلول های ایمنی افراد اهدا کننده، جای ۹۹ درصد سلول های ایمنی آقای کاستیلخو، را گرفته است ولی در بدن او مانند آقای براون، هنوز بقایای ویروس اچ آی وی وجود دارد و غیر ممکن است بتوان با قاطعیت کامل گفت که این ویروس هرگز باز نخواهد گشت.
آقای کاستیلخو به روزنامه نیویورک تایمز گفته موقعیت او کاملا استثنایی است و می گوید:
می خواهم پیامآور امید باشم. نمی خواهم مردم فکر کنند که من را(برای این آزمایش) انتخاب کرده بودند. نه! بلکه این کاملا تصادفی بود. هنگامی که این اتفاق افتاد من در مکان درست و شاید زمان درست قرار داشتم
پرفسور شارون لوین، از دانشگاه ملبورن استرالیا می گوید: با توجه به نمونه برداری های متعدد از سلول ها در اینجا، و عدم مشاهده یک ویروس سالم و بی عیب، آیا می توان گفت بیمار لندنی مبتلا به اچ آی وی، واقعا معالجه شده است؟
داده های اضافی در گزارش هایی که با تحت نظر داشتن این بیمار تهیه شده، مطمئنا امیدوارکننده است ولی در نهایت تنها زمان به ما پاسخ خواهد داد
https://www.thelancet.com/journals/lanhiv/article/PIIS2352-3018(20)30069-2/fulltext
https://www.bbc.com/persian/magazine-51943382
برخی توضیحات از دکتر سید سلمان فاطمی
#سلمان_فاطمی #نورولوژیست #اصفهان #تکامل #مغز #ویروس_کرونا #ویروس_HIV#درمان #توهم_بی_خدایی #احمدالحسن #احمد_الحسن
@salmafatemi
آدرس مطب : اصفهان ، خیابان آمادگاه ، روبروی داروخانه سپاهان ، مجتمع اطبا ، طبقه اول
تلفن : 32223328 - 031