به مغز خزندگان خودت اجازه نده به تو بگوید، چه بکنی!!
بهترین روش تفکر در مورد مغز چیست؟
مغز همه چیز را به همه چیز مرتبط می کند!
از نظر عملکردی تفکر در مورد مغز، خیلی آسان است. مغز از نظر سیر تکاملی، در سه لایه تقسیم بندی می شود؛ این یک روش خیلی ساده برای فکر در مورد جنبه های عملکرد مغز است.(مغز خزندگان در پایین، مغز پستانداران در وسط و مغز انسان در بالا)
(ارتباط میان همه ی اجزا در مغز- که خودشان محصول فرایند تکامل مادی هستند و در نتیجه ی هزینه-زیان مادی ایجاد شده اند- کمک میکند موجود هوشمند بتواند در فرایندهای شناختی، صرفه جویی کند. اگر لازم بود برای همه ی کارهای خود تفکر هوشمند داشته باشیم، نیازمند صرف انرژی فراوان در مغز بودیم. ولی فرایند تکامل، بخشی از کارهای روزمره ی ما را به سبک پیشینیان گونه ی انسان، بدون نیاز به تفکر خلاق مدیریت میکند.
این صرفه جویی نتیجه ی تکاملی است که چندین میلیون سال فرگشت و سازگاری با محیط، در اختیار انسان گذاشته است. بی نیاز دیدن انسان از بازمانده های مغز پیشینیان و خلاصه کردن او در تفکر خلاق و اندیشمندانه- در شرایطی که در جهان امروز، صرفه جویی در مصرف انرژی، شرط بقا و ماندن است- تصوری خام بیش نیست و نیز تصور انسان با بازمانده های مغز پیشینیان بدون تفکر خلاق و هوشمند، بقای انسان را به عنوان موجودی دو پا که لازم است با تفکر خلاق خود از این مغز بزرگ و سنگین، بهره ای بیشتر از هزینه ی آن ببرد، ناممکن میکند.
در حقیقت، تفکر خلاق و هوشمند انسان، خودش محصول سود- زیان و تکامل مادی است و چیزی بیشتر از تلاش برای بقا در ابعاد کیهان مادی نیست.
انسان به دلیل انباشت هوشمندی ها و بزرگی مغز، در مقایسه ی با حیوانات دارای مزیت نسبی است ولی این تمایز، تفاوت حقیقی انسان و حیوان نیست بلکه فقط نتیجه ی انباشت محصولات تکامل مادی است.
بله اگر انسان امروز در سطح جامعه با تفکری خلاقانه، با دیگر اجزا همکاری میکند؛ از تلاش های دیگران در جامعه استفاده می کند و به همین ترتیب خودش خدماتی را به دیگران میدهد، در بیشتر موارد، محصولی از مزایای تکامل مادی است و همان نتیجه ای که در ظرف وجود حیوان، او را تا حدی اجتماعی و علاقه مند به رابطه با جنس مخالف میکند هر چند غریبه باشد، همان فرایندهای تکاملی در سطحی انباشته تر و عاقلانه تر در انسان باعث ایجاد جامعه و تشکیل خانواده میشود؛ هر چند اجزای این جوامع غریبه باشند و ژنهای مشترک اندکی با فرد داشته باشد. صرفه جویی امروز در مغز، در نتیجه ی همکاری میان همه ی اجزای مغز است و این فرایند در مورد حیوانات هم وجود دارد هر چند انباشت اطلاعات در آنها کمتر است.
این تمایز حقیقی انسان با حیوان نیست بلکه قدرت انسان در سطحی بالاتر از ابعاد عالم ماده و در ایستادگی در برابر همه ی سطوح خودخواه مغز؛ چه خودخواهی های صرفا نرمتنانه و چه خودخواهی های به ظاهر ایثار گرانه است ولی در نهایت در جهت حفظ خود، است.
به مغز خزندگانخودت اجازه نده به تو بگوید، چه بکنی!! و حتی به مغز نخستی های خودت هم اجازه نده به تو بگوید چه بکنی.
انسان میتواند از همه ی اینها فراتر بود و نیز میتواند در سطح مغز کرمی باقی بماند که از همه ی دنیا و نور آن، جز سه سوراخ خود را نمیشناسد: سوراخی برای خوردن، سوراخی برای دفع و سوراخی برای رابطه ی جنسی .
تو انسانی و از همه ی اینها بالاتری.)
سه لایه مغز از روبرت سابولسکیپژوهشگر نورواندوکرینولوژی(رابرت ساپولسکی (انگلیسی: Robert Sapolsky؛ زادهٔ ۱۹۵۷) دانشمند علوم اعصاب، انسانشناسی زیستی و نخستیشناسی اهل ایالات متحده آمریکا است. او همچنین نویسنده و استاد دانشگاه استنفورد است.)
مغز در حالت عادی به صورت، سه لایه ای خودنمایی نمیکند ولی کسی میتواند در مورد پایین ترین بخش مغز به عنوان بخش خودکار مغز، فکر کند و این بخش، مغز خزندگان نامیده میشود؛ ما اتصالات و سیم کشی مشابهی مانند مغز یک آفتاب پرست داریم و مانند هر موجود باستانی، این سیم کشی باستانی در پایه ی مغز وجود دارد.
این بخش مغز چه میکند؟
همه کارهای تنظمی با این قسمت است: این قمست مغز، دمای بدن تو را حس میکند و آن را تغییر میدهد و سبب میشود تو عرق بریزی یا بلرزی؛ در حال تنظیم قند خون تو است؛ هورمون هایی را ترشح میکند که برای همه فعالیت های روزانه ضروری است و همه ی موارد تنظیمی را در توازن نگه میدارد.
سیستم لیمبیک روی سر این قسمت تحتانی، نشسته است این بخش احساسی مغز، خیلی خاص پستانداران است. آنها در میان علفزارها رها هستند و با شاخ های خود سرها را به هم میزنند.
این سیستم لیمبیک توست که در ترس و بیداری و اضطراب، اشتیاق جنسی و دیگر موارد خیلی درگیر می شود؛
سپس روی این قسمت لایه ی سوم یعنی کورتکس(قشر مغز)نشسته است. این قسمت، اخیرا تکامل پیدا کرده است. این، بخشی از مغز است که ایمپالس و تحریک را کنترل می کند؛ برنامه ریزی دراز مدت انجام میدهد؛ تنظیم احساسات تو با آن است و این کورتکس پیشانی است که در گوش تو نجوا می کند و می گوید: آیا تو واقعا واقعا میخواهی این کار را انجام بدهی؟
چگونه این لایه های مغز با هم تعامل دارند؟
خیلی ساده میتوان در مورد جریان ساده شده ی فرمان ها فکر کرد.
لایه دوم یا لایه ی لیمبیک می تواند سبب شود لایه اول یعنی مغز خزندگان، فعال شود.
ولی چگونه؟
قلب تو سریعتر میزند نه به خاطر مغز تنظیمی خزندگان؛
اووه تو دچار خراش یا حادثه ای دردناک شده ای ولی در یک وضعیت احساسی است. در این حالت تو مانند یک گاو میش هست و کمی ترس وجود دارد که به گاو بزرگ هشدار میدهد و به تو هم هشدار میدهد و آن وضعیت احساسی سبب میشود سیستم لیمبیک تو، مغز خزندگان را قعال کند و ضربان قلب تو، سریعتر شود.
و تو یک پاسخ استرسی داری نه به خاطر اینکه تغییر تنظیمی در بدن تو رخ داده است بلکه دلیلی احساسی باعث آن شده است و آن، خیلی ساده است.
در مورد لایه ی بالایی فکر کن!
این منطقه ی قشری به لایه دوم مغز تو یعنی سیستم لیمبیک فرمان میدهد تا یک پاسخ احساسی داشته باشد. بیشتر از یک چیز احساسی در اینجا اینکه یک چهارپای تهدیدی کننده در جلوی تو هست و یا تو یک سینما را میبینی که از نظر احساسی ناامید کننده است و خصوصیاتی واقعی وجود ندارد بلکه پیکسل های فیلم و تصویر هستد و این کورتکس مغز توست که آن وضعیتی شناختی انتزاعی را به پاسخ احساسی تبدیل میکند. به این ترتیب قشر مغز تو یعنی لایه ی سوم میتواند بر رخدادهای پایین در لایه اول، تاثیر بگذارد.
یک وضعیت کاملا شناختی در سوی دیگر سیاره، افرادی هستند که دچار برخی حوادث آسیب زا هستند. و من از آن، احساس افسردگی و ناراحتی میکنم و مغز خزندگان تو پاسخ میدهد.
مغز خزندگان تو به قشر مغز تو چه میگوید؟
یافته ی مشخص در زمانی است که ما گرسنه هستیم. در این زمان، ما قضاوت های اخلاقی سخت تری را می سازیم در مورد تخلف های مردم، ما کمتر سخاوتمند هستیم و یا ما در بازی های اقتصادی بیشتر تقلب میکنیم. قشر مغز ما در حال ارزیابی تاثیرات رفتار خوب و پسندیده است. ضد اجتماعی بودن و اینکه معده ی تو غرغر کند یا گرسنه باشی و دردی را تحمل کنی، این در تصمیم گیری موثر است و تعیین میکند مغز در مورد بدبختی کس دیگر چگونه احساس میکند.
اینها بر مناطق مربوط به قضاوت در کورتکس مغز، تاثیر میگذارد. لایه ی یک مغز باستانی خزندگان که کاری به چگونگی کار کورتکس مغز خزنده ندارد، همین لایه در انسان کارهای زیادی دارد تا در همراهی با لایه ی بالایی کار کند یا لایه ی دو که برلایه ی سه تاثیر میگذارد یعنی سیستم لیمبیک و وضعیت احساسی تو بر فرایندهای شناختی و انتزاعی تو تاثیر میگذارد.
واضح ترین نمونه ی چیست؟
وقتی ما تحت شرایط استرس هستیم، تصمیمات احمقانه ای می گیریم که در آن زمان، عاقلانه به نظر میرسد. آن رفتار در بیولوژی هر سه لایه، جای دارد.
چگونه ما به صورت آگاه به قشر مغز خود می گوییم یک احساس را در لایه ی لیمبیک کنترل کند؟
خیلی ساده! در مورد چیزی بسیار تحریک کننده و شگفت، فکرکن که چندین دهه قبل در زندگی تو رخ داده است. و قشر مغز تو، حافظه را ایجاد می کند و ارتقا می دهد و سبب میشود سیستم لیمبیک تو در مورد برخی وضعیت های تحریکی وزوز کند.یا حافظه، برخی رخداد های آسیب زا را به دور بیندازد و سیستم لیمبیک تو پاسح میدهد.
کمی سخت تر اینکه تو آنجا نشسته باشی و از فشار خون بالا رنج ببری و آنها میتوانند تو را برای بقیه عمرت در داروهای ضد فشار خون بخوابانند ولی این کار را نکنند
یا به روش دیگر یک الگوی بیوفیدبک!
پایه ی بیوفیدبک ترسیم می کند تو چه نوع وضعیت هوشیاری میتوانی ایجاد کنی که بر مغز خزنده ی تو تاثیر بگذارد؛ به گونه ای که برای سلامت تو خوب باشد. الگوی بیوفیدبک آنجا مینشید و در مورد شادترین روز زندگی تو، فکر میکند؛ در مورد جایی باز و زیبا فکر میکند؛ در مورد آخر هفته ی دلچسب فکر کن... فکر کن... فکرکن... و اگر آن فکر درست باشد، قلب تو کند میشود و ناگهان فشار خون پایین می آید و هر چه تو میبینی اینکه خوبتر و خوبتر باشی.
در برخی شرایط پر استرس که باعث فشار خون میشود آنچه فکر فعال هوشیار، می اندیشد اینکه ایا من میتوانم در این مکانی که باعث تغییراتی در چگونگی جریان خون انگشت شست پای من میشود حرکت کنم؟ در مورد مانند این، یک تنظیم بسیار هوشیار از قسمت های باستانی و خودکار مغز تو وجود دارد که سبب میشود خونرسانی به این قسمت بدن، افزایش یابد.
https://www.youtube.com/watch?v=v212k6ctH5U
آدرس مطب : اصفهان ، خیابان آمادگاه ، روبروی داروخانه سپاهان ، مجتمع اطبا ، طبقه اول
تلفن : 32223328 - 031