هوموارکتوس ها ممکن است دریانورد و قادر به صحبت کردن بوده باشند!
تئوری جدید پیشنهاد میدهد که هوموارکتوس ها میتوانستند وسایل مانند کشتی را در دریا بسازند و لازم بوده است سخن بگویند تا بتوانند به خوبی دریانوردی کنند.
آنها بدنهایی مشابه انسان امروز داشتند، میتوانستند وسایلی بسازند و غذا بخورند. اکنون یک محقق، تاکید میکند، هوموارکتوس ها ملوان بوده اند و میتوانستند به طور کامل با زبان ملوانی، سخن بگویند.
(طی مسیرهای دریایی پیچیده و وسیع- که نمونه بسیار مشخص آن، گذر هموساپینس ها از تنگه آبی باب المندب بین آفریقا و یمن است- بار دیگر دانشمندان را در مورد توانایی ها و قدرت های فکری و عملی انسان قدیم دچار تردید کرده است. گذشتن از کیلومترها آب با وسایل ابتدایی و تکه های چوب، جز افسانه های خیالی نیست.
از سوی دیگر کشف ابزارهای ساده در انسان های ابتدایی از جمله هوموارکتوس ها و نیز زندگی اجتماعی ساده آنها- که همراه با نوعی ترحم و مهر نسبت به دیگران بوده است و دانشمندان در کشفیات فسیل های قفقاز به آن رسیده اند- واقعا ساخت کشتی های ابتدایی را در آنها محتمل میسازد.)
هوموارکتوس ها اولین بار در زمانی بیش از یک میلیون و هشتصد هزار سال قبل در آفریقا پدیدار شدند و به نظر میرسد نخستین پیش انسان هایی بودند- که قاره را ترک کردند.
فسیل های هوموارکتوس نه تنها در جنوب اروپا بلکه در چین و اندونزی هم پیدا شده است. برخی اعتقاد دارند پیش انسان مرموزی با نام هموفلورنسیس- که در جزایر فلور کشف شدند- ممکن است از نسل هوموارکتوس منشأ گرفته باشند.
دانیال اورت پروفسور در دانشگاه بنتلیمدیر پروژه زبان چگونه آغاز شدمیگوید: اقیانوس ها سدی در برابر مهاجرت ارکتوس ها نبود. آنها به همه جا از جمله جزایر فلور و از طریق بزرگترین اقیانوس ها بر روی زمین مهاجرت کردند آنها به جزایر کرتو بسیاری جزایر دیگر مهاجرت کردند. آنها نیازمند هنر و حرفه کشتی سازی بودند و نیز نیازمند گروه های حداقل بیست نفری بودند تا بتوانند به این جاها برسند.
هر چند اورت نخستین کسی نیست که این مطلب چالش برانگیز را مطرح میکند که ارکتوس ها میتوانستند وسایل حرکتی در آب بسازند، او موضوع دیگری را مطرح میکند و آن، توانایی صحبت کردن در هوموارکتوس هاست.
آنها لازم بود برای رفتن به جزایری مانند فلور بتوانند صحبت کنند. آنها خیلی راحت سوار بر وسایل غیر مطمئن آبی ننشستند زیرا در این صورت در برخورد با امواج، غرق میشدند.
او نظریه خود را در انجمن پیشرفت علوم در آمریکا در آستین مطرح کرد. آنها لازم بود پارو بزنند و برای آنکه بتوانند پارو بزنند باید می گفتند در اینجا پارو بزن یا پارو نزن. آنها لازم بود با سمبلهایی با هم مرتبط شوند، نه اینکه فقط خرخر کنند!
(زبان به مفهوم رایج آن، عبارت از درک طرف مقابل و توانایی رساندن مفاهیم به اوست. زبان ادراکی برای فهم مطلب و رساندن درست مطالب به طرف دیگر، لازم است. آنچه در زبان مهم است و هدف اصلی از زبان، درک منظور طرف مقابل است و منظور، بیان زیاد عبارات نیست.
این تصور که به کار بردن زیاد حروف و کلمات، در زبان مهم است شاید ریشه در دور ماندن انسان از معانی دارد.
دهان و حلق و حنجره ما فقط ابزارهایی برای به تصویر کشیدن معانی است و آنچه منظور از بیان عبارات از طریق دهان و حنجره است، درک آن معنی به وسیله فرد دوم است؛ وگرنه هرچقدر عبارت ها زیاد باشد و پرگویی ها فراوان شود ولی از معرفی آن معانی به طرف مقابل، ناتوان باشد؛ چه به دلیل نارسایی در معرفی و چه به دلیل پایین بودن درک طرف گیرنده، در هیچ کدام از این موارد هدف از زبان و کلام، متحقق نمیشود.
بیان معانی در سیر تکامل موجودات زمینی مانند دیگر اجزای ساختار بدن آنها سیری تکاملی و رو به رشد داشته است تا به قدرت انسان امروز با دهان و حنجره تخصصی رسیده است که او را برای سخن گفتن با لرزش کاملا تخصصی تارهای صوتی توانمند میسازد و مشخص است ماهی ای- که در سیر تکامل به عنوان موجودی ابتدایی تصور میشود- با وجود جریان چگال و غلیظ آب، توانایی لازم را برای تولید صداهای مختلف در دستگاه تکلمی خود ندارد.
بیرون آمدن از آب نه تنها با فراهم کردن اکسیژن بیشتر زمینه توسعه مغز و ادراک بیشتر را در فرایند تکلم مهیا کرده، همچنین امکان پردازش آسانتر تارهای صوتی را به وسیله جریان باد به جای جریان آب فراهم کرده است.
جریان چگال و غلیظ آب، به ماهیان امکان لرزشهای پی در پی و ظریف تارهای صوتی را نمیدهد در حالی که هوا امکان این لرزش تخصصی را فراهم میکند. به همین دلیل ماهیان و خزندگان فاقد حنجره هستند و حنجره تخصصی، فقط در پستانداران دیده میشود.
مشخص است همین سیر تکاملی، در زبان ادراکی هم طی شده است و با بزرگ شدن مغز، قدرت پردازش و فهم بیان طرف مقابل مهیاتر میشود و آنچه هدف از تکلم را میرساند، همین ادراک منظور و
مقصود طرف مقابل است و بیان حروف و عبارات، فقط واسطه ای برای رسیدن به هدف اصلی یعنی درک منظور طرف مقابل و درک معانی است.
پس زبان کلامی و ابرازی، جز واسطه ای در میانه ادراک نیست که این واسطه با توجه به شرایط عالم مادی، به صورت صوت ها و لهجه ها و زبان های مختلف انگلیسی، فارسی، عربی، چینی و غیره درآمده است.
آنچه اصل است، قدرت ادراک میباشد که به وسیله مغز و حتی در مرحله فراتر از مغز، به وسیله ابزارهای هوش بالاتر از مغز برای درک معانی و حقایق بالاتر از احساسات مادی، انجام میشود.
از معانی تا زبان ابرازی و از زبان ابرازی تا درک مجدد معانی!
و در این مسیر زبان ابرازی تنها واسطه ای به دلیل شرایط محیطی خاص است و این واسطه، فقط محدود به حروف و کلمات بیان شده از دهان نیست بلکه معانی و حقایق بلند، می تواند به جای ابراز محدود در عالم ماده در قالب صدها زبان و لهجه مختلف و سرگردانی ناشی از این تمایزهای گوناگون، در سیر نزول از عالم بالا، در مسیری قبل از کلام های رایج درک شود و مشابه این حالت در رویاها دیده میشود. در رویا با آنکه کسی در اتاق خواب ما، سخنی نمی گوید ولی ممکن است بزرگترین صداها را بشناسیم و حتی بدون شنیدن صدا، بسیاری از حقایق و معانی را ببینیم.
یعنی در تجربیات روزانه خودمان، شاهد صوت و ادراکی جدای از تکلم و شنیدن های مرسوم هستیم.
و با توجه به منبع اطلاعات- که از جهان معانی و حقایق می آید- و مقصد اطلاعات- که آن هم ابزار هوشی فراتر از مغز است و می تواند فراتر از مکان و زمان و فراتر از چشم و گوش مادی، بین دریافت های حسی و غیر حسی یا بین دریافت های دنیوی و غیر دنیایی تداعی برقرار کند- ادراک معانی ممکن است، بدون رسیدن به مرتبه پایین وجود، یعنی کلام و زبان مادی انجام شود و شاید میانبر زدن در مسیر ابتدا و انتها، راحت تر و سریعتر هم باشد.
و وقتی صحبت از انسان با بعد فرامادی او میشود کاملا امکان این ارتباطات، در سطحی بالاتر از عالم مادی قابل تصور است.
جدال بر سر مراتب پایینی وجود و مراتب پایینی کلام و تکلم، و اینکه کدام موجود میتواند صداهایی مادی مانند ما ایجاد کند و کدام موجود، از درآوردن صدای مادی مانند ما ناتوان است، هرچند برای شناخت فرآیندهای تکامل تکلم و بعدها به کار بردن این فرآیندها در درمان بیماری های کلامی و یا تولید صداهای مصنوعی مانند انواع موسیقی ها و ... و سازگار کردن و انتقال مفاهیم به انسان با این صداها، امری مفید به نظر میرسد ولی چیزی از قدرت ادراکی و هدف از تکلم یعنی درک معانی به ما نشان نمیدهد. و مانند مشغول شدن و خیره ماندن در مسیر اصفهان-تهران به رستوران های بین راهی است!)
مشخص نیست زبان چه زمانی در هومینیدها(پیشینیان انسان) شکل گرفت. برخی معتقد هستند این توانایی فقط در هموساپینس ها ایجاد شده است و زمان آن، قبل از 200 هزار سال قبل نبوده است ولی اورتاعتقاد دارد زمان ایجاد زبان، قبل از آن بوده است. اورت اعتقاد دارد هوموارکتوس ها بسیاری از صداها را نمی توانستند ایجاد کنند. و علت، فقط این نبود که برخی ژنهای لازم برای سخن گفتن، مانند FOXP2 را- که در انسان جدید و نئاندرتال دیده میشود- نداشتند هرچند کاملا مشخص نیست نئاندرتال ها قادر به سخن گفتن بودند یا نه.
او تاکید میکند حداقل دو صدا برای سخن گفتن، کافی است و بسیار محتمل است هوموارکتوس ها قادر به سخن گفتن با بیش از این دو صدا بوده باشند.
اورت بیان میکند: آنها آن چیزی را داشتند که آنها را قادر به سخن گفتن کند و زبان- آنقدر که زبان شناسان بر آن تاکید میکنند- سخن و دشوار نیست. اگر ما سمبل هایی را به صورت خطی داشته باشیم در این صورت گرامر هم میتوانیم داشته باشیم... هوموارکتوس ها سخن می گفتند و مدل تی فوردزبان را ابداع کردند.
ما با شکل تسلا سخن میگوییم و فرم مدل تی آنها زبان ابتدایی نبوده است بلکه زبان حقیقی، به حساب می آید.
او ادامه میدهد: بسیاری، هوموارکتوس ها را به عنوان پیش انسان های شبیه میمون و بسیار کودن تصور میکنند ولی آنچه من میخواهم بر آن تاکید کنم، آن است که از باهوش ترین موجودات دو پایی هستند که پا بر زمین گذاشتند.
این فرضیه واکنش بسیاری از دانشمندان را برانگیخت.کوین لالاندپروفسور زیست شناس تکاملی و رفتاری در دانشگاه اس تی اندرو میگوید با اورت موافق است: آنچه مهم است اینکه بدانیم زبان فقط در انسان جدید ایجاد نشده است بلکه به صورت تدریجی پیش رفته است و در فرهنگ پیش انسان ها به صورت زبان سخت با ساختار گرامری اندک بوده است. و واقعا ممکن است هوموارکتوس ها قادر به سخن گفتن با توانایی هایی بیش از زبان ابتدایی بوده باشند. ...آزمون های ما نشان میدهند، خیلی سخت بوده است تا بدانیم هموارکتوس ها چگونه وسایل سنگی آشیلی را بدون زبان های ساده و ابتدایی ساخته اند و با آن در زمین پخش شده اند. مطالعه همچنین نشان میدهد
ساخت وسایل سنگی، فشاری انتخابی را ایجاد کرد که باعث توانایی های زبانی بیشتری میشد و برخی پژوهشگران می گویند زبان و ساخت وسایل سنگی همزمان با هم ایجاد شده است.(یعنی ساخت وسایل و طراحی و زینت آنها و به کار بردن آن در جاهایی خاص، گاهی جایگزین بیان از طریق دهان و حنجره میشد و قابلیت های انتقال مفاهیم و قابلیت های ادراکی انسان را توسعه میداد.)
ولی دیگران میگویند مدارک اندکی هست که نشان دهد هموارکتوس ها، دریانوردان بسیار ماهری بوده اند تا لازم باشد زبان پیشرفته یا داشته باشند.
کریس استرینگر مدیر ریشه های انسان در موزه طبیعی لندن میگوید: من نمیپذیرم که مثلا هموارکتوس ها لازم باشد کشتی ای برای رسیدن به جزایر فلور داشته باشند. ممکن است تسونامی ها انسان قدیم را بر روی تکه هایی از چوب به این مناطق رسانده باشد.
استرنگر توجه میدهد هموهایدلبرگ- که پیش انسان منقرض شده دیگری است و بین 700 هزار تا 300 هزار سال قبل زندگی میکرد- ممکن است راهی برای ارتباط با هم داشته اند.
من فکر میکنم هموهایدلبرگ آنقدر زندگی پیچیده ای داشته اند که لازم باشد با هم سخن بگویند ولی نه در سطح انسان جدید. ولی در مورد هوارکتوس مطمئن نیستم. زیرا توانایی هوارکتوس برای ساختن و به کار بردن وسایل- آنطور که برخی ادعا میکنند- کاملا مشخص و مستند نیست.
شامپانزه و کلاغ هم بدون آنکه زبانی انسانی داشته باشند از وسایل استفاده میکنند.
https://www.theguardian.com/science/2018/feb/20/homo-erectus-may-have-been-a-sailor-and-able-to-speak
پاره ای توضیحات توسط دکتر سید سلمان فاطمی
@salmanfatemi
آدرس مطب : اصفهان ، خیابان آمادگاه ، روبروی داروخانه سپاهان ، مجتمع اطبا ، طبقه اول
تلفن : 32223328 - 031