مدل هولوگرافیک تعمیم یافته،Generalized Holographic Model
بخش دوم: گرانش کوانتومی و راه حل جرم هولوگرافیک
توسط دکتر اینس اوردانتا، فیزیکدان در بنیاد علوم رزونانس
تلاشی برای حل تضادها در مشاهدات فیزیکی و واقعیت موجود
(در پیوند بین فیزیک کوانتوم در مقیاس بسیار ریز و نسبیت عام در مقیاس بسیار بزرگ؛ در پیوند بین از تکینگی تا ریزترین اجزای کیهانی یعنی طول و زمان پلانک و از طول پلانک تا سیاهچاله های غول آسا و کیهان کنونی در بزرگترین اندازه ها مشاهدات، قائل بر تمایزها و تفاوت هایی می شود که علت آن، برای بسیاری از دانشمندان ناشناخته است. بله مشاهدات کوانتومی، متفاوت از مشاهدات نسبیتی است.
در سطح کوانتومی بسیاری از علت ها و محرک های رایج، رنگ می بازد و جهانی با سلسله علت های شناخته شده توسط دانشمندان، متلاشی می گردد.(به مباحث مربوط به آزمون دو شکاف و آزمون ذهنی گربه ی شرودینگر در همین کانال مراجعه شود).
تلاش برای رسیدن به فرمولی یکپارچه- که بتواند رخدادها در سطح کوانتومی و رخدادها در سطح بزرگ را توجیه کند- ارزشمند است. بیان اینکه جهانی قبل از جهان ما همه ی رخداد های جهان ما را مدیریت میکند، هرچند واقعیتی غیرقابل انکار است و میتواند بسیاری از این عدم یکپارچگی ها و عدم توافق ها را بیان کند؛ ولی بیانی گنگ و مبهم است. این در حالی است که شناخت انسان، محدود به نگاهی مبهم بر یک علت نارسا و گنگ نخواهد ماند بلکه شناخت انسان، میکوشد رمزها و کدهای این ارتباط را بازگشایی کند.)
در مقاله ی قبلی با عنوان مدل هولوگرافی تعمیم یافته، قسمت اول، اصل هولوگرافی را- که توسط دیوید بوم، گرارد هوفت، جیکوب بکنشتاین و استیون هاوکینگ توسعه داده شده است- معرفی کردیم.
این اصل بیان می کند اطلاعات موجود در حجم یک سیاهچاله به صورت هولوگرافیک، در مرز یا افق رویداد پشت سیاهچاله، وجود دارد و تعمیم این اصل را توسط نسیم حرمین معرفی کردیم که در آن اطلاعات حجم یا درجات آزادی در حجم را هم گنجانده است. این تعمیم، اجازه می دهد تا یک نسبت هولوگرافی تعریف کنیم که مسئول آنتروپی سطح به حجم یا انتقال پتانسیل اطلاعات است و یک حالت پایدار یا تعادل ترمودینامیکی است و معادل یک ثابت سرعت جنبشی است.
در بخش دوم خواهیم دید که چرا رویکرد هولوگرافیک تعمیم یافته نسیم حرمین، یک راه حل کوانتیزه شده را برای جرم و گرانش بر حاسا کوانتوم فضا به دست می دهد.(در روش تقسیم انتروپی یا بی نظمی یا تمایزها و تفاوتها بر سطح، به انتروپی یا بی نظمی یا تمایزها و تفاوتها در حجم- همانطور که در قسمت قبل بیان شد- نگاه بر ابعاد، کمرنگ می شود و به جای، آن تمایز و تفاوت و انتروپی جایگزین میگردد.
این تلاشی ارزشمند در جهت نگاه همه جانبه ی فارغ از ابعاد مرسوم رایج است. فرمول ها روشی برای رسیدن به معانی مبهم به وسیله ی معانی ساده تر است. یعنی فرمول، کوشش میکند از روی مواردی که در ذهن محاسبه گر وجود دارد حقیقتی مبهم را تعریف و شناسایی کند.
در فرمول جدید ارائه شده توسط تیم بنیاد علوم طنین تلاش میشود با مفهوم نسبت انتروپی و یا تعداد واحد های پلانک در سطح، بر همین انتروپی در حجم، به جای استفاده از حجم و سطح با مفاهیمی مانند مربع یا مکعب، راهی برای فرار از ابعاد مرسوم ایجاد شود. ولی باید توجه داشت حقیقتِ فراتر از سه یا دو بعد، در بند فرمول ها نیست و فرمول ها فقط راهی برای درک حقیقت، در ظرف ادراکی ناظر هوشمند است.
همین حالت در مورد زبان و گفتار هم هست. معانی ای- که در ذهن گویندگان سخن، وجود دارد- تصویری از حقیقت است که در ظرف ذهن آنها شکل گرفته و او برای بیان این معانی عبارت هایی را به کار می گیرد تا آن حقیقت را جلوه گری کند.
معانی ای در ذهن گوینده ی سخن هست که در قالب عبارت های او فقط گوشه هایی از آن معانی در ذهن شنونده شکل می گیرد. به همین ترتیب دیدن بعدی از یک شیء یا افق رویداد سیاهچاله ی فضایی، تصویری از حقیقت درون آن شیء یا سیاهچاله است.
این افق، در حد قدرت اندام های حسی و ادراکی و اندام هوش بیننده در ذهن او شکل می گیرد و معانی موجود در شیء یا سیاهچاله را به شکلی متناسب با قدرت ادراکی او تصویر میکند.
این تصویر هرچند تا حدی محتویات درون شیء یا محتویات درون سیاهچاله را منعکس میکند ولی با حقیقت درون آن شیء یا سیاهچاله، فاصله و تمایز دارد.)
برای دستیابی به این نتایج قابل توجه، حرمین یک واحد حجم کروی یا وکسل را برای فضا تعریف کرد و آن را واحد کروی پلانک (PSU) نامید و این، واحد اساسی انرژی است. PSU نشان دهنده یک کوانتوم از نوسانات الکترومغناطیسی است، و همچنین نشان دهنده کمی اطلاعات است.
بنابراین، فضای خالی به ظاهر صاف و پیوسته، دارای دانه های ریزی میشود که از این واحدها تشکیل شده است (درست مانند مولکولهای آب در آب مایع) و برای پر کردن هر حجمی در الگوی گل زندگی به صورت سه بعدی، همانطور که در زیر نشان داده شده است، بسته میشود.
هنگامی که الگوی سه بعدی قبلی را در هر جهتی نشان میدهیم، الگوی دوبعدی شناخته شده ی گل زندگی را به دست میآوریم. این چیزی است که یک سطح صاف کاشی کاری شده توسط PSU به نظر می رسد.(این تصورات همه اش تصوراتی از حقیقت در قالب ها قابل درک برای شناخت است و کاری ارزشمند است ولی همیشه، فاصله ی حقیقت را با این تصورات باید در نظر داشت.)
همانطور که در مقاله ی قبلی مشاهده شد، هر حجم واحد کروی بنیادین- که تمام فضا را وکسل می کند- یک واحد کروی پلانک(PSU) است
در اینجا شعاع پلانک r l = l /2 و l طول پلانک است. به یاد داشته باشید که هر PSU یک واحد آنتروپی یا بیتی از اطلاعات را نیز نشان می دهد.
(معرفی واحد های پلانک به عنوان واحدهای اطلاعات، بیان جالبی است.
در این اصطلاح به جای بیان واقعیت بیرونی، از اصطلاح اطلاعات استفاده میشود که در جایی ذخیره می شود؛ مانند اطلاعات یا Data که در یک سی دی یا فلاش ذخیره می شود.
در حقیقت، واقعیت های بیرون از ذهن ما واحد هایی هستند که بدون وجود ناظر هوشمند، قابل درک نیستند؛ یعنی وجود این واحدها وابسته به ناظری است که بر آن بنگرد. از این رو این واحدها در ذهن ناظر شکل می گیرد و ذخیره می شود؛ نه اینکه عین شیئ ویا واقعیت بیرون را نشان دهد.
از این رو به جای اصطلاح واحدهای ریز موجود در بیرون، میتوان از واحدهای اطلاعاتی ذخیره شده استفاده کرد.
جهان ما جهان اشیاء واقعی بیرون از ذهن نیست؛ بلکه اطلاعات و درک یا انعکاسی از اشیای بیرون است که در منبع ذخیره ی ذهن ناظر و در ظرف این ذهن، شکل میگیرد.)
همانطور که در مقاله قبلی توضیح دادیم، اصل هولوگرافی فقط اطلاعات موجود در سطح یک سیاهچاله را به عنوان یک سیستم کروی در نظر می گیرد، اما در جایی که واحد فرش کردن، مربع اندازه ی پلانک l 2 است. با کاوش بیشتر در این اصل هولوگرافی همراه با حداکثر آنتروپی یک سیاهچاله [2] که در آنجا به آن پرداخته شده است،
حرمین یک رویکرد هولوگرافیک تعمیم یافته را بر اساس آنتروپی های سطحی و حجمی یک سیستم کروی، با استفاده از یک کره به عنوان تقریب مرتبه اول برای سیستم کروی(مانند یک PSU، یک پروتون، یک الکترون یا جهان)پیشنهاد می کند.(واقعیت جهان ما محدود به این ابعاد نیست ولی این تقریبی ذهنی برای درک واحدهای ریز است).
نتایجی که او به دست آورد ثابت کرده است که این هندسه، یک فرض بسیار خوب است.
آنتروپی سطح به حجم یک سیستم کروی، نسبت هولوگرافیک ɸ را می دهد که با پر کردن سطح و پر کردن حجم چنین سیستم کروی با این PSU به دست می آید.
شکل شماتیک برای نشان دادن واحدهای کروی پلانک (PSU) که در یک حجم کروی بسته بندی شده اند در تصاویر آمده است. این PSU ها یا وکسل های پلانک در امتداد یک سطح کروی کاشی می شود و حجم سیستم کروی را همانطور که در شکل مشاهده می کنید پر می کنند.
این رویکرد چگالی اطلاعات/آنتروپی یک سطح کروی η را در واحدهای دیسک استوایی محاسبه میکند و اطلاعات سطح/آنتروپی را بر حسب PSU تعریف میکند، به طوری
که در آن ناحیه پلانک دیسک استوایی یک واحد کروی PSU پلانک است که به عنوان یک واحد اطلاعات/آنتروپی در نظر گرفته می شود و A = 4 πr2 مساحت سطح یک سیستم کروی است.
توجه داشته باشید که این محاسبه ی هندسی آنتروپی سطح η، فرمول بسیار مشابهی را با فرمول بکنشتین-هاوکینگ برای آنتروپی از مقاله قبلی S = A/4l 2 [3] به دست می دهد، اگرچه آنها در این که در رویکرد Haramein، بیت اطلاعات به صورتی تعریف شده است، متفاوت هستند. مساحت دیسک استوایی یک PSU با شعاع r l به جای مساحت مربع به اندازه l 2 . به همین دلیل، عامل ¼ دیگر در عبارت η وجود ندارد و در عوض، 1/π وجود دارد.
....به دنبال این تعریف برای اطلاعات سطح η ، چگالی اطلاعات/آنتروپی در یک حجم V از یک کره با شعاع r به طور مشابه بر حسب PSU تعریف میشود.
با این چگالی های بسیار ساده ای که آنتروپی سطحی η و آنتروپی حجمی R نام گذاری کردیم، نسبت هولوگرافیک بنیادین Φ = η/R را به دست می آوریم. این، نسبتی است که بیانگر آنتروپی سطح به حجم است و نشان دهنده ی انتقال پتانسیل اطلاعات بین حجم و سطح سیستم کروی است.
این نسبت هولوگرافیک Φ مفهوم اصلی نظریه هولوگرافیک تعمیم یافته است و اساساً به این معنی است که ما واحدهای اطلاعات ذخیره شده در سطح را می شماریم و آن را با مقدار اطلاعات ذخیره شده در حجم، مقایسه می کنیم و این شمارش به روش هندسی انجام می شود، به این معنی که شکل هر واحد (که با هندسه آن داده می شود) و اندازه (یا مقیاس) آن، چیزی است که تعیین می کند چه تعداد از این واحدها می توانند در یک فضای خاص، ذخیره شوند. اگر اندازه و هندسه ی این واحد متفاوت بود، تعداد واحدهای متناسب با یک منطقه (یعنی چگالی) تغییر می کرد. به همین دلیل است که انتخاب هندسه ی صحیح برای دستیابی به این راه حل برای گرانش کوانتومی بسیار مهم است.
بنابراین داشتن هندسه ی صحیح، شکل صحیح را و داشتن اندازه صحیح، مقیاس صحیح واحد را فراهم می کند. حرمین به این واحد صحیح دست می یابد که آن را به عنوان واحد کروی پلانک تعریف می کند(واحد، اشاره به یک واحد واقعی و فیزیکی و پلانک اشاره به اندازه ی واحد، و کروی اشاره به شکل واحد).
از آنجا که ما یک عدد صحیح از این واحدها را می شماریم، سیستم یا فضازمان، کوانتیزه می شود. در اینجا، بدون توسل به نظریه ی کوانتومی، ویژگی کوانتیزاسیون ظاهر می شود. به این ترتیب منشا واقعی کوانتیزاسیون که در هیچ کجای نظریه کوانتوم توضیح داده نشده است (به غیر از این واقعیت که باید با ثابت پلانک h مرتبط باشد)، در مدل هولوگرافیک تعمیم یافته توضیح داده شده است. این الگوی خاص تقسیم فضا، قطعه ی گمشده پازل بود.
شهود اولیه حرمین در بیش از 25 سال پیش- که میگفت به جای تلاش برای شناسایی کوچک ترین ذره ی بنیادین باید به الگوی تقسیم فضا نگاه کنیم- درست بود!
اولین مصاحبه تلویزیونی با نسیم حرمین (1374) .
نسیم حرمین در این گفت و گو توضیح می دهد برای داشتن هر میدانی، باید تکینگی وجود داشته باشد و این نشانه ای بر تقسیم بی نهایت فضا است. تجسم های جالب را در ویدیو ببینید که نشان می دهد اطلاعات بی نهایت در یک سیستم محدود وجود دارد.(نگاه شود مقاله ی نهایت و مرز در بی نهایت و مقاله یدرک مرز یا درک کیهان جدایی ناپذیر و کلیپسیستم های محدود- که در حقیقت از بی نهایت بخش و جزء تشکیل شده است در همین کانال مراجعه کنید.)
در این دیدگاه، کوانتیزاسیون، بیشتر به این واقعیت مربوط می شود که ما می توانیم بشماریم و اطلاعات را مبادله کنیم. و اتفاقاً می توان این شمارش را تا مقیاس پلانک ردیابی کرد یعنی فضازمان در همه مقیاسها باید با ساختار دانهای بسیار کوچک مقیاس پلانک، کوانتیزه شود؛ درست همانطور که آب، صاف به نظر میرسد اما وقتی به دقت مطالعه شود، مشخص میشود که از مولکولهای آب و ذراتی ساخته شده است که آن را کمیت میکنند. (عدد و قدرت شمارش، توانایی خاصی در انسان هوشمند برای شناسایی دقیق تر تمایزها و مرز گذاشتن بر اشیایی است که در اطراف او وجود دارد.
شمارش، روشی برای ساده کردن تمایزها است. نگاه بر تمایز بدون آنکه بتوان شمرد، هرچند ممکن است نگاه بر مرزها وتفاوت ها باشد، نگاهی گنگ و نارسا است.
توانایی برای شمردن، می تواند تمایزها را واقعی تر و رساتر کند.
به همین ترتیب در دنیای کوانتومی که در حقیقت دنیای ریزترین اجزای تشکیل دهنده ی یک شیء است، بیان واحدی برای شمارش، بسیار ارزشمند خواهد بود. با توجه به طول پلانک به عنوان کوچکترین واحد قابل اندازه گیری به وسیله ی انسان؛ این واحد اندازه گیری در طول و حجم میتواند واحدی ارزشمند در محاسبه و بررسی رفتارهای کوانتومی باشد.
روش جدید تعریف طول و حجم بر اساس این واحدها به عنوان کوچکترین واحد قابل اندازه گیری در عرصه ی ابعاد مادی و فراتر از آن، استفاده از واحدهای تمایز یا انتروپی و بی نظمی به جای اندازه های مرسوم، روشی برای فراتر رفتن از ابعاد مرسوم است.به قسمت اول این مقاله مراجعه شود)
نسبیت عام- همانطور که اینشتین تعریف کرده است- فضازمان صاف(مانند آب) را فرض می کند و در مقیاس بزرگ سیارات، ستاره ها و کهکشان ها به کار می رود. چیزی که ما کشف می کنیم این است که فضا-زمان در سطح کوانتومی هم صاف نیست، بلکه مانند مولکول ها و اتم های تشکیل دهنده آب، دانه ای است.
از آنجا که همه چیزهای بزرگ، از چیزهای کوچک ساخته شده اند، نسبت تعداد PSU در سطح به تعداد این واحدها در حجم (یا آنچه ما محتوای اطلاعات سطح به حجم یا آنتروپی Φ می نامیم) و معکوس آن Φ /1، نشان دهنده نرخ اطلاعات است.(این نسبت در حقیقت، تلاشی برای به دست آوردن نسبت سطح به حجم است. این نسبت، فراتر از نسبت های مرسوم و واحدهای شمارش معمول ماست.به قسمت اول بحث در مورد generalized holographic model در همین کانال مراجعه شود.)
تبادل بین سطح و حجم و بالعکس، در راه حل های هولوگرافی تعمیم یافته، ثابت می کند که این نسبت، ظهور ویژگی هایی مانند جرم و گرانش را توضیح می دهد.
دکتر سید سلمان فاطمی . نورولوژیست, [10/5/2022 6:50 AM]
همانطور که خواهیم دید، آنتروپی حجم به سطح- که با معکوس نسبت هولوگرافی Φ /1 توضیح داده می شود، وقتی در جرم پلانک ضرب شود، جرم گرانشی یک سیاهچاله را به دست می دهد (که جرم هولوگرافیک یا جرم-انرژی نیز نامیده می شود)؛ در حالی که آنتروپی سطح به حجم (داده شده با نسبت هولوگرافیک Φ )- وقتی در جرم پلانک ضرب شود- جرم مابقی سیستم را به دست می دهد.
توجه داشته باشید که این اولین محاسبه ی اصلی مدل هولوگرافیک تعمیم یافته، با اصل هولوگرافی اصلی از Beckenstein و همکاران مرتبط است. حرمین نه فقط سطح، بلکه محتوای اطلاعات حجم را نیز در نظر می گیرد.
علاوه بر این، هندسه ی بیت، مربوط به یک کره است، نه یک مربع یا یک مکعب.
جرم سیاهچاله(یا جرم هولوگرافیک)
رابطه هولوگرافیک بین پتانسیل انتقال انرژی اطلاعات حجم و اطلاعات سطح (به عبارت دیگر، معکوس نسبت بنیادی، یا Φ /1، که R/η است یا آنتروپی حجمی R تقسیم بر آنتروپی سطح η ، همچنین شناخته شده است. به عنوان آنتروپی حجم به سطح)
جرم گرانشی m s (که ما آن را جرم هولوگرافیک نیز می نامیم) برای هر سیاهچاله، قابل محاسبه است.
در این معادله ml جرم پلانک است، η تعداد PSU در افق سیاهچاله است که سطح کروی فرض می شود، و R تعداد PSU در حجم کروی است. این معادله مقدار عددی یکسانی را برای جرم به دست میدهد که با استفاده از معادله شوارتزشیلد به دست میآید.
راه حل شعاع شوارتزشیلد r S معادله ی میدان اینشتین برای یک سیاهچاله ی غیر چرخشی و بدون بار را به دست میدهد. در معادله، G ثابت گرانشی، c سرعت نور، و m جرم یک سیاهچاله ی غیر چرخنده و بدون بار است.
هنگام محاسبه ی جرم سیاهچاله با استفاده از آخرین معادله برای شعاع شوارتزشیلد، مقدار عددی مشابه جرم هولوگرافی m s را به دست می آوریم. بنابراین، جرم هولوگرافی- که بر حسب ساختار دانهای مجزای فضازمان در مقیاس پلانک به دست میآید- معادل راه حل شوارتزشیلد از نسبیت عام است. این برای سیاهچاله Cygnus-X تأیید شده است [3].
اگر جرم پلانک ( m = m l ) را در معادله ی بالا برای r s وارد کنیم، r sl = 2 l بدست می آوریم. چون l طول پلانک است، پس 2 l برابر است با 4 r l که r l شعاع پلانک است.
این r sl = 2 l راه حلی برای شعاع شوارتزشیلد یک سیاهچاله با جرم پلانک است (که برای تأکید بر اینکه سیاهچاله ای به اندازه پلانک است به عنوان r Sl نام می بریم). این یعنی شعاع یک سیاهچاله ی جرمی پلانک r Sl 4 برابر بزرگتر از شعاع پلانک r l است و این واقعیت، زمانی مهم خواهد بود که به احتمال PSU به عنوان یک ختم و پایان کرمچاله نگاه کنیم.
ضریب 2 در راه حل بالا برای r Sl پیوند بین نظریه کوانتومی و نسبیت عام است. این رابطه بین جرم و شعاع است. همچنین کلید باز کردن قانون مقیاس بندی کامل از مقیاس پلانک به پایین و تا جهان و فراتر از آن است!
این هندسه از طریق شعاع با نسبیت، مرتبط است زیرا انحنای فضازمان را بیان می کند، در حالی که جرم، جنبه ای از خلاء کوانتومی است، زیرا از دینامیک اطلاعات ضمنی در نسبت هولوگرافی سطح به حجم Φ شکل می گیرد؛ به این معنی که جرم از دینامیک اطلاعات در مقیاس کوانتومی یا پلانک پدید می آید. راه دیگر برای درک این رابطه بین نسبیت و فیزیک کوانتومی این است که به یاد بیاوریم معادلات میدان اینشتین، تکینگی اندازه مقیاس پلانک را پیشبینی میکنند.
این شعاع r sl = 2 l = 4 r l که با یک معادله ی نسبیتی به دست می آید، در سمت دیگر مقیاس (یعنی مقیاس کوانتومی)هم مطابق با شعاع است که در آن تمام اطلاعات حجم روی سطح، رمزگذاری می شود، یعنی R = η .
(البته این مساوی بودن انتروپی سطح و حجم، مساوی بودن تجلی و نه مساوی بودن حقیقی است. یعنی اطلاعات درون حجم هرچند از روی اطلاعات سطح، قابل اندازه گیری است ولی در هر اندازه گیری، جایی برای تردید و عدم قطعیت، وجود دارد زیرا اساسا آنچه درون سیاهچاله یا درون هر جسمی وجود دارد، متفاوت و وسیعتر از اطلاعات ظاهری سیاهچاله یا جسم است که در ظرف ذهنی و ادراکی ناظر هوشمند و در جهت برطرف کردن نیازهای تکاملی او برای بقا در جهان خودش شکل میگیرد.)
دکتر سید سلمان فاطمی . نورولوژیست, [10/5/2022 6:50 AM]
در این شعاع، نسبت هولوگرافی Φ (نسبت سطح به حجم) برابر است با معکوس 1/ Φ (نسبت حجم به سطح) به طوری که Φ = 1/ Φ = 1. هنگام محاسبه ی آنتروپی سطح و حجم، آنتروپی را به دست می آوریم ηl = Rl = 64، که منجر به یک نسبت هولوگرافیک Φ = η می شود .l / R l = 1 بازده ml = ( η l / R l ) m l به طوری که حالت تعادل پتانسیل انتقال اطلاعات سطح به حجم حاصل شود و این احتمال را تأیید می کند که پلانک به دلیل پایداری نهایی خود، واحد اساسی فضا-زمان در مقیاس بسیار ظریف خلاء کوانتومی است؛ یعنی جرم پلانک کوانتومی یا واحد جرم، مرجع است.(پایداری نهایی واحد پلانک، پایداری ای اصیل و حقیقی نیست بلکه این پایداری به دلیل عدم قدرت ناظر هوشمند کنونی در نگاه بر قبل از زمان و یا طول پلانک است. طبیعتا اگر ناظر هوشمند بتواند به فراتر از این طول یا زمان یا واحد، بنگرد و علت ها و محرک های آن را کشف کند، پایداری این واحدِ به ظاهر پایدار، در هم خواهد شکست و جز عدمی با قابلیت وجود در پیوند با محرک های قبلی باقی نمی ماند.( توجه شود قبلی نه در بعد زمان و مکان بلکه قبلی در بعد وجودی و حقیقی.)
نتیجه ی 64، بسیار مهم است: تأیید می کند که نمایش شبکه ی 64 چهار وجهی فضا درست است!
ما این شبکه را در شکل زیر به یاد می آوریم، جایی که می توانیم ببینیم که چگونه با گل زندگی، زمانی که از بالا به پایین محافظت می شود (در شکل سمت چپ) و به درخت زندگی از سنت یهودی کابالا مربوط می شود. شکل سمت راست)
چنین تصادفی، قابل توجه است و اکنون توسط مدل های علمی پشتیبانی می شود!
علاوه بر این، اندازه ی مقیاس طول پلانک، که بسیار کوچک است (34 مرتبه، کوچکتر از یک سانتی متر )، با مقیاس کوانتومی مرتبط است، در حالی که جرم نسبتاً بزرگ پلانک در ml (از مرتبه 5-10 گرم)، که 19 مرتبه بزرگتر از جرم یک پروتون است، جرم پلانک را در مقیاس ماکروسکوپی قرار می دهد و به این ترتیب با مقیاس نسبیتی، مرتبط است. این تلاقی بین شعاع و جرم، با در نظر گرفتن ارتباط آنها با نظریه ی نسبیت یا کوانتوم، تجلی یکپارچگی نظریههای نسبیت و کوانتومی است که در این جرم پلانک ml یا معادل آن در این شعاع 2l رخ میدهد؛ در این شعاع- که درون آن 64 PSU به طور منسجم در حال چرخش هستند و گردابی را ایجاد می کنند و فضازمان را منحنی می کند.
این ما را دوباره به زمانی می رساند که هرمین، با الهام از کار باکمینستر فولر، شبکه ی 64 چهار وجهی را به عنوان هندسه ی واقعی فضا پیشنهاد کرد.
عامل 2، بین طول پلانک و شعاع شوارتزشیلد یک سیاهچاله ی جرمی پلانک، می تواند بیان کند چرا فاکتور 2 در بسیاری از معادلات بنیادین مربوط به ملاحظات هندسی حرکت، فیزیک ذرات و کیهان شناسی ظاهر می شود و اغلب در بنیادین ترین معادلات فیزیک رخ می دهد. [5]. در کار حرمین، منشأ این عامل 2 را می توان با در نظر گرفتن هولوگرافیک سطح به حجمِ خوشه بندیِ هندسی بنیادینِ ساختار فضا-زمان در مقیاس پلانک، توضیح داد، در اینجا یک سیاهچاله ی کوچک پلانک، تجمعی از نوسان سازهای کروی پلانکی خلاء است. [6].
انتقال انرژی بین اطلاعات سطح و اطلاعات حجم، که در آن R > η است در همه ی مواردی که r > 2l باشد، نشان می دهد که انحنای گرانشی (به بیان ساده، انحنا یا خمش فضازمان به دلیل هر جرمی)، نتیجه ی عدم تقارن در ذخیره ی اطلاعات در فضازمان است.
اطلاعات حجمی نه تنها نتیجه ی سطح اطلاعات/آنتروپی محدود شده در محیط لوکالیزه است، بلکه ممکن است غیرلوکالیزه هم باشد، و این به دلیل فعل و انفعالات کرم چاله است مانند آنچه توسط یک تخمین پیشنهاد شده است(معروف به تخمین ER=EPR) که در آن فضاهای داخلی یک سیاهچاله از طریق فعل و انفعالات میکروکرمچاله به یکدیگر متصل می شوند [4].(کرمچاله های رابط بین اجزای کیهان- که همه ی فاصله های میان اجزا را در هم میشکند!
در فیزیک کوانتوم بر خلاف فیزیک نسبیتی اینشتین، فاصله ها در هم می شکند و نگاه ناظر هوشمند، چیزی فراتر از این فاصله هاست. نگاه ناظر می تواند رفتارها و ماهیت ها و فاصله ها را تغییر دهد و طرح این کرمچاله ها، گامی در جهت حل این تناقض ها بین فیزیک بزرگ و فیزیک ریز است.)
در سطح و مقیاس پروتون، خوشهبندی ساختار دانهای PSUs منجر به مقادیر دقیق جرم باقیمانده mp و شعاع بار rp یک پروتون میشود که توسط معادلاتی ارائه میگردد.
در این معادله ها η نسبت بین سطح پروتون و مساحت استوایی یک PSU است، و تعداد مناطق استوایی پلانک را نشان می دهد - که سطح پروتون را کاشی می کند- و R مقدار PSU هایی است که حجم پروتون را پر می کنند. (یعنی حجم پروتون تقسیم بر حجم یک PSU)، Φ نسبت هولوگرافی بنیادی η /R و ml جرم پلانک (جرم PSU) است. می بینیم که عامل 2 در این معادله برای mp ظاهر می شود و همانطور که قبلا توضیح دادیم از عدم تقارن در ذخیره ی اطلاعات فضا-زمان ناشی می شود.
قابل توجه، اینکه مقدار برای شعاع پروتون در توافق 1σ در آخرین اندازهگیریهای میونی و الکترونیکی شعاع بار پروتون [3] [7] است این در مقایسه با واریانس 7σ در رویکرد استاندارد همزمان است. [8].
راه حل هولوگرافی تعمیم یافته حرمین، اصل هولوگرافی بوهم را به یاد می آورد.
ساختار تا شده، مربوط به نسبت حجم به سطح (جرم هولوگرافیک)است، در حالی که ساختار باز شده، مربوط به نسبت سطح به حجم (جرم استراحت) است. واقعیت، از پویایی بین اطلاعات پوشانده شده یا محدود شده در حجم یک سیستم و اطلاعاتی- که می تواند به طور مؤثر با محیط اطراف خود مبادله کند- حاصل می شود؛
ما میتوانیم بگوییم که جرم، حالت تعادلی اینرسی انتقال اطلاعات در یک حجم محدود است و این اینرسی، نشاندهنده درجه ای است که سطح میتواند تمام اطلاعات پوشیده شده در این حجم را بیان کند.
رویکردهای مشابه با رویکرد Haramein، مانند ایده ی گرانش آنتروپیک اریک ورلیند، تلاش میکند پدیدهها را در چارچوب نظریه ی اطلاعات و آنتروپی توضیح دهد، که در آن، گرانش یک ویژگی نوظهور در دینامیک اطلاعات است و این، شبیه به راهحل مدل هولوگرافی تعمیمیافته است.
محاسبات ورلینده در همین راستا است، اگرچه هنوز تا رسیدن به نتایج یکسان، فاصله دارد.
CODATA
از سال ۲۰۱۸ یک مقدار به روز شده را برای شعاع پروتون، توصیه می کند و این، قبل از آن است که تایید کند اندازه گیری های هیدروژن میونیک در سال 2013، به طور مداوم نتایج مشابه آخرین اندازه گیری های الکترونیکی هیدروژن در سال 2019 را به همراه دارد.
این معما- که بخشی از به اصطلاح پازل پروتون است- در مقاله ی قبلی مورد بررسی قرار گرفته است، و در آنجا تاریخچه ی اندازهگیریها و محاسبات شعاع پروتون را توضیح دادیم و نشان دادیم که نتایج حرمین، دقیقترین پیشبینی نظری است و نتایج او نتیجه ی اولین محاسبات اصلی است!
این مدل نه تنها ویژگیهای پروتونها را در آزمایشهای قطعی پیشبینی کرده است، بلکه جرم الکترون را نیز از اصول اولیه، پیشبینی میکند!
در ادامه با ما همراه باشید...
منابع
[1] N. Haramein, Phys. Rev. Res. Int. 3, 270 (2013).
[2] ’t Hooft G. The Holographic Principle. arXiv:hep-th/0003004v2. 2000;1-15
[3] J D. Bekenstein, Nuovo Cim. Lett. 4, 737 (1972).
[4] J. Maldacena and L. Susskind, e-print arXiv:1306.0533 (2013).
[5] P. Rowlands, e-print arXiv:physics/0110069 (2001).
[6] A. Val Baker et al. Physics Essays 32, 2 (2019)
[7] N. Haramein, e-print https://doi.org/10.31219/osf.io/4uhwp (2013).
[8] A. Antognini, F. Nez, K. Schuhmann, F. D. Amaro, F. Biraben, J. M. R. Cardoso, D. S. Covita, A. Dax, S. Dhawan, M. Diepold, L. M. P. Fernandes, A. Giesen, A. L. Gouvea, T. Graf, T. W. Hänsch, P. Indelicato, L. Julien, C-Y. Kao, P. Knowles, F. Kottmann, E-O. Le Bigot, Y-.W Liu, J. A. M. Lopes, L. Ludhova, C. M. B. Monteiro, F. Mulhauser, T. Nebel, P. Rabinowitz, J. M. F. dos Santos, L. A. Schaller, C. Schwob, D. Taqqu, J. F. C. A. Veloso, J. Vogelsang, and R. Pohl, Science 339, 417 (2013).
https://www.resonancescience.org/.../the-generalized...
https://www.resonancescience.org/blog/the-generalized-holographic-model-part-ii-quantum-gravity-and-the-holographic-mass-solution?fbclid=IwAR1ddsW2SJKqlNlTqWrhP7BSDTZtmIcWCjnY_A7-lFOSHQRppXNXKkAQT0s
آدرس مطب : اصفهان ، خیابان آمادگاه ، روبروی داروخانه سپاهان ، مجتمع اطبا ، طبقه اول
تلفن : 32223328 - 031