سرعت فکر کردن چگونه است؟
اینکه زمان مادی، پس از ایجاد عالم مادی ما ایجاد شد و قبل از وجود این عالم مادی، ابعاد زمانی گذشته و حال و آینده وجود ندارد، شاید خیلی شگفت انگيز باشد!
فاصله ها در عالم مادی ما بسیار زیاد است وقتی فاصله زیاد باشد، انتقال ها با سرعت کمتر رخ میدهد. و هر چه هم از عمر عالم مادی ما گذشته است، این فاصله با توسعه کیهان، بیشتر شده است.
(نخستین ثانیه ایجاد هستی
عصر پلانک
منظور از آن، مدت زمانی است که از صفر تا 10 به توان منفي 43 ثانیه ادامه دارد و به آن، رقم واحد زمان پلانک می گویند.
این زمان ، نزدیک ترین زماني است که علم فیزیک جدید، میتواند به مرحله عدم پیش از انفجار بزرگ، نزدیک شود.
ما در مورد این زمان بی نهایت کوچک، خیلی کم می دانيم.
نسبیت عام، ایجاد تکينگي پر چگال را مطرح می کند و منظور از آن، نقطه ای در فضا است که چگالی ماده یا انحنای زمان مکان در آن، بی نهایت است و در این لحظه، مفهوم زمان مکان از بین میرود و این دو، دیگر معنایی ندارند و بافت زمان مکان به طور کامل منهدم مي شود و همه قوانین نسبیت و فیزیک عموما از میان میرود .
این دقیقا مثل این است که وسيله محاسبه، وقتی بخواهد رقمی را بر صفر تقسیم کند، نشانه خطا به شما بدهد!
و نسبیت، همچنین فرض میکند که نيروهاي چهارگانه اساسی یعنی الکترمغناطيس و نیروی کوچک هسته ای و نیروی بزرگ هسته ای و جاذبه، همه شان همان مقدار نیرو را دارند بلکه شاید این نیروها در شکل نیروی يگانه و اصلی، یکي باشند.
در این مرحله طول هستی، حدود 10 به توان 35_ متر است و این اندازه طول پلانک است و درجه حرارت هستی در این لحظه بیش از 10 به توان 32 درجه سانتیگراد است و به آن درجه حرارت پلانک گفته ميشود .
عصر تکينگي بزرگ
و منظور از آن زمانی است که از زمان 10 به توان منفی 43 تا 10 به توان منفی 36 ادامه دارد و این زمانی است که در آن، نیروی جاذبه از نیروهای اساسی دیگر که بر تکينگي احاطه دارد جدا ميشود . همچنین اولین ذرات و ذرات متضاد در هستی تشکیل میشود .
عصر وسعت يافتن
و این زمان، از زمان 10 به توان منفی 36 تا زمان ده به توان 32- ادامه دارد و این زمان با جدا شدن نیروی هسته ای بزرگ، تشخيص داده میشود و هستی به صورت برجسته و با سرعتی زیاد، شروع به بزرگ شدن می کند و به آن، زمان توسعه هستی گفته مي شود ..
در این زمان، ابعاد خطی هستی جوان، زیاد مي شود تا به ده سانتیمتر برسد و این،یعنی طول آن 10 به توان 26 برابر آن چیزی است که هستی در مرحله قبلی داشت و هستی دراین لحظه به حجم یک هسته گريپ فروت و نه بزرگتر میرسد.
http://www.all4syria.info/Archive/326099
)
در ابتدای ایجاد عالم مادی ما در فاصله زمانی های بسیار کم، مسافت هايي کوتاه طی شده است و هرچند این مسافتها کوتاه است و در حد بسیار ريز در عصر پلانک و عصر تکينگي تا چند سانتيمتر، در مرحله توسعه یافتگی میرسد، هر چند فاصله ها کوتاه است ولی چون فاصله زمانی هم خيلي کوچک و نزدیک صفر است، سرعت هاي انتقالي در این زمانها نزدیک به بی نهایت، حتی بسیار بيشتر از سرعت نور است. پس حتی در عالم ما، سرعت های موجود، محدود به سرعت نور نیست.
خوب وقتی سرعتهای بالاتر از سرعت نور تصور شود، امروز و دیروز و فردا بی معنی ميشود!
با این مقدمه به عوامل عصبی دخیل در سرعت تفکر بپردازيم: اول ببینم تفکر چیست؟ آیا فقط ادراک محيط، تفکر به حساب می آید و یا باید با برنامه ریزی بعدی و واکنش مناسب بعد، همراه شود؟ اندیشیدن بدون واکنش، نمود ندارد و چیزی که نمود ندارد، مانند تخیلات ذهنی است و بی ارزش است پس تفکر و ادراک، برای آنکه به حساب بیاید باید با واکنش همراه شود. منظور از واکنش فقط رفتار بزرگی مانند دویدن یا فریاد کشیدن یا گریختن نیست بلکه این واکنش میتواند، یک انقباض ظریف عضلانی یا حتی یک تاثیر ذهنی قوی باشد. پس زمان تفکر، زمانی است که بین ادارک و واکنش آشکار قرار میگیرد.و وابسته به طول عصب حسی برای ادراک و طول عصب حرکتی برای واکنش است . هر چه اندام حسی نزدیکتر به اندام حرکتی باشد، این سرعت بیشتر میشود و برعکس.
زمان مزبور که برای رخ دادن همه افکار صرف می شود، در نهایت توسط مشخصه های سیستم عصبی و نیز شبکه مربوطه، شکل می گیرد. عوامل بسیاری هستند که در سرعت جاری شدن اطلاعات از طریق این سیستم، تأثیر می گذارند ولی سه عامل اصلی عبارتند از:
۱- فاصله: حرکت سیگنال های دورتر، به زمان واکنش بیشتری نیاز دارد. زمان واکنش برای پا، طولانی تر از زمان واکنش برای دست است چون سیگنال هایی- که از مغز حرکت می کنند- مسافت بیشتری را باید طی کنند. این اصل به آسانی از طریق رفلکس ها ثابت می شود (رفلکس ها، واکنش هایی می باشند که بدون “فکر” رخ می دهند چون عصب های دخیل در فکرِ خود آگاه را به کار نمی گیرند). یک مشاهده کلیدی که برای این منظور وجود دارد آن است که در افراد
@salmanfatemi
قد بلند به زمان واکنش بیشتری نیاز دارند. بدین گونه می توان مثال زد که اگر دو پیک در یک زمان از اصفهان و اهواز به سوی تهران حرکت کنند و سرعت رانندگی آنها یکی باشد، پیکی که از اصفهان حرکت کرده است، زودتر از پیکی که از اهواز حرکت کرده است، می رسد.هر چه عصبها از مغز دور مي شود، سرعتهای انتقال به مغز، کاهش می یابد و این احتمال هست که درون مغز این سرعتها بالا و بالاتر رود.به خصوص وقتی بدانیم بخش دوم تفکر یعنی واکنش مناسب، حتما دویدن سنگین با پاها نیست، بلکه میتواند یک انقيياص کوچک عضلانی در صورت باشد(چشمک زدن به دخترکي که عاشقش شده اي!)
یا حتی انتقال پیام به عصبی خیلی نزدیک به عصب حسی در مغز و چرخاندن ناگهانی چشمها یا ایجاد حسی جدید مانند حس یک بوی زننده یا بوی سحر کننده باشد. د اینجا واکنش، ایجاد یک حس جدید است و این انتقال بسیار بسیار زودتر از انتقال پیام به پاهای خشن و کلفت است!!
موجود دوپای غریبی که هرچه پيامهايش از مغز و ارتفاع و بلندی دور شود، سرعت اندیشه هایش مادی تر و کندتر ميشود و هر چه پیام ها بر بلندای بدن و به سوی مغز برود، سرعت ها سریع تر میشود!
مثلا سرعت هدایت عصبی در پا اگر در فاصله میان زانو تا مچ اندازه گیری شود، حدود 40 متر بر ثانیه است و اگر در فاصله ران تا زانو اندازه گیری شود حدود 50 و اگر بالاتر از ران تا نخاع اندازه گیری شود حدود 70 است(https://link.springer.com/article/10.1007%2Fbf01965943)
۲- مشخصه های عصبی: پهنای عصب، عامل مهمی است. در عصب های با قطر بیشتر، نسبت به عصب های باریک تر، سیگنال ها سریع تر منتقل می شوند (حرکت در بزرگراه های دارای چند لاین، سریع تر از حرکت در جاده های باریک روستایی می باشد) . این مثالی ساده است ولی عصب های بلند با ميلين پوشیده شده اند.
سیگنال های عصبی، بین مناطق بدون ميلين و مناطق دارای غلاف میلین جهش می کنند.
برای یک عصب، آکنده بودن از غلاف میلین (مخلوطی از پروتیئن ها و چربی ها که بسیاری از سلول های عصبی را احاطه می کند و سرعت فرستادن سیگنال ها را افزایش می دهد) نیز مهم است. برخی از سلول های عصبی، سلول هایی از میلین دارند که پیرامون عصب، پیچیده شده است تا نوعی غلاف عایق، ایجاد شود. غلاف میلین در طول عصب کاملا پیوسته نیست. شکاف های کوچکی وجود دارند که در آنها سلول های عصبی بدون محافظ می باشند.
سیگنال های عصبی به جای آنکه سطح کامل عصبی را طی کند، از یک بخش بدون محافظ به سوی بخش بدون محافظ دیگر جهش می کنند. بدین گونه، سیگنال ها در نورون هایی که دارای غلاف میلین هستند، بسیار سریع تر حرکت می کنند تا نورون هایی که این غلاف را ندارند. سیگنال هایی که توسط عصب های با قطر بزرگ و آکنده از میلین حمل می شوند و نخاع را به ماهیچه ها پیوند می دهند، می توانند با سرعت هایی بین ۱۱۳ تا ۱۹۳ متر در ثانیه حرکت کنند، و این در حالی است که سیگنال هایی که توسط فیبرهای دریافت کننده ی حس درد (که میلین ندارند) و در همان مسیرها حمل می شوند، با سرعت ۰٫۵ تا ۲ متر در ثانیه حرکت می کنند، و این تفاوت شگفت انگیزی است.
۳- پیچیدگی: افزایش تعداد عصب هایی که در یک “فکر” درگیر هستند، به معنی آن است که سیگنال های عصبی مربوطه باید مسافت مطلق بیشتری را طی کنند که این لزوماً به معنی صرف زمان بیشتر نیز می باشد. همچنین نرون های بیشتر، معادل است با ارتباط های بیشتر. بیشتر نورون ها با نورون های دیگر تماس فیزیکی ندارند. در عوض، بیشتر سیگنال ها از طریق مولکول های انتقال دهنده عصبی عبور می کنند که در فضاهای کوچک بین سلول های عصبی قرار دارند، فضاهایی که سیناپس نامیده می شوند. این فرآیند نسبت به حالتی که سیگنال به طور پیوسته از درون نرون تکی می گذرد، زمان بیشتری می برد (حداقل ۰٫۵ میلی ثانیه برای هر سیناپس). حتی ساده ترین افکار، صدها هزار نرون را به کار می گیرند.
4- درجه حرارت محیط: به طور خلاصه درجه حرارت پایین تر از درجه حرارت بدن، سرعت هدايت عصبی را کم ميکند(به سلسله مباحث تاثیر درجه حرارت بر تکثیر و عملکرد سلول های عصبی در همین کانال مراجعه شود)
سرعت تفکر چقدر است؟
جالب است توجه کنیم که یک فکر معین، می تواند در کم تر از ۱۵۰ میلی ثانیه ایجاد شود و عملی گردد. قهرمان دوی سرعت را در خط آغاز در نظر بگیرید. پذیرش و احساس شلیک تپانچه، تصمیم برای آغاز به دویدن، صدور فرمان های حرکت و ایجاد نیروی ماهیچه ای برای آغاز به دویدن، همگی شبکه ای را به کار می گیرند که پیش از رسیدن به ماهیچه ی پاها، در گوش داخلی آغاز می شود و از طریق ساختارهای فراوانی از سیستم عصبی حرکت می کند.
همه این ها می توانند در زمانی رخ دهند که به اندازه نیمی از زمان یک چشمک زدن است.
هر چند که زمان آغاز به حرکتِ یک قهرمان دوی سرعت واقعاً کوتاه است، ولی عوامل گوناگونی می توانند بر روی آن تأثیرگذار باشند. یکی از این عوامل، بلندی صدایی است
@salmanfatemi
که حرکت را اعلام ميکند. اگر چه با بلندتر شدن صدای آغاز به حرکت، زمان واکنش کم می شود، ولی نقطه بحرانی در رنج ۱۲۰ تا ۱۲۴ دسیبل پدیدار می شود و آن حالتی است که کاهش بیشتر تقریباً ۱۸ میلی ثانیه می تواند رخ دهد. این بدان علت است که بنظر می رسد این بلندی صدا می تواند واکنشی ایجاد کند که تکان دهنده و شدید باشد و واکنشِ از پیش برنامه ریزی شده قهرمان دوی سرعت را به کار بیندازد.
پژوهشگران تصور می کنند که این واکنشِ ایجاد شده، از طریق فعال سازی مراکز عصبی در ساقه مغز پدید می آید.
این واکنش های تکان دهنده و شدید، ممکن است سریع تر باشند چون سیستم عصبیِ نسبتاً کوتاه تر و با پیچیدگی کمتری را به کار می گیرند، سیستمی که لزوماً نیازمند آن نیست که سیگنال، همه مسیرِ ساختارهای پیچیده تر مربوط به غشاء مغزی را طی کند. تردیدی که در اینجا وجود دارد آن است که آیا این پاسخ های ایجاد شده همان “افکار” هستند یا نه. چون می توان پرسید که آیا تصمیم درستی برای اقدام کردن گرفته شده است یا نه. ولی تفاوت های زمان واکنش مربوط به این عکس العمل ها، اثر عوامل عصبی مربوطه را از قبیل فاصله و پیچیده بودن به تصویر می کشد.
رفلکس های غیر ارادی، سیستم های الکتریکی کوتاه تر و ساده تری را دخیل می کند و گرایش به آن دارد که نسبت به واکنش های اختیاری، زمان کمتری را صرف کند.
برداشت هایی که از افکار و اقدامات ما وجود دارد:
با در نظر گرفتن اینکه افکار و اقدامات ما با چه سرعتی رخ می دهند، همزمانی تقریبی آنها با شگفتی کمتری همراه خواهد بود. ولی درست نمی توانیم داوری کنیم که اقدامات ما دقیقاً چه زمانی رخ می دهند. هر چند که ما از افکار و حرکات ناشی از آن آگاه هستیم ولی ارتباط جالبی وجود دارد بین زمانی که می اندیشیم یک حرکت را آغاز کرده ایم و هنگامی که آن حرکت واقعاً آغاز می شود.
جای شگفتی است که افراد معمولاً آغاز حرکت خودشان را ۷۵ تا ۱۰۰ میلی ثانیه پیش از زمان رخ دادن واقعی آن، تصور می کنند.(تصور سریع بودن کاذب!! )این تفاوت، نمی تواند به علت زمان مربوط به حرکت فرامین از مغز تا ماهیچه ها باشد (که در حدود ۱۶ تا ۲۵ میلی ثانیه است). معلوم نیست که این درک نادرست، چرا حس می شود.
شاید علت آن، ایجاد واکنش در عصب های بسیار نزدیک به عصب های حسی و شنوایی است، حتی پیش از آنکه این پیام نهایتا به اندام واکنش دهنده برسد.
واکنش آغاز شده است، نقشه شما عملی شده است و این عملی شدن، هدف بزرگ شماست! و نتیجه نهایی آن، یعنی حرکت پاها شاید انجام بشود یا نه. و انجام شدن آن وابسته به سلامت عصب های حرکتی دیگری است که بعد از مغز قرار دارد.
من و شما در پاها نيستيم. همين که مغز برنامه خود را عملی کند منجر به احساس رضایت شما می شود چه اندام و پا حرکت کند یا نه. من و تو در پاها نیستیم و حتی در مغز هم نیستیم ولی مغز، گام اول در احساس من و توی مادی است.
این نتیجه و سایر یافته ها، پرسش های مهمی را درباره برنامه ریزی و کنترل اقدامات ما ارائه می دهد. در مجموع آنکه هر چند ممکنست تعیین “سرعت فکر” هرگز ممکن نباشد، ولی آنالیز کردن زمان لازم برای برنامه ریزی و تکمیل اقدامات، بینش مهمی را به دست می دهد، که سیستم عصبی تا چه میزان در تکمیل این فرآیندها کارآیی دارد.
@salmanfatemi
http://earthsky.org/human-world/what-is-the-speed-of-thought
آدرس مطب : اصفهان ، خیابان آمادگاه ، روبروی داروخانه سپاهان ، مجتمع اطبا ، طبقه اول
تلفن : 32223328 - 031