از سیاهچاله در جهان تا سیاهچاله ی جهانی!
سیاهچاله و سفیدچاله و مرز کشی بین آن دو و نگاه ناظر از درون یا بیرون مجموعه
جاذبه و هوش، قسمت دوم
(تو سطحی هستی که جهان، داده ها را بر روی آن، رمزگذاری می کند...تو به جهان، سطحی را می دهی تا رشد کند و یاد بگیرد.)
نسیم هرمیان: دانشمند و محقق هوشیاری و فیزیک و باستانشناسی ایرانی- ایتالیایی و مدیر مرکز علوم روزنانس
توضیحات:
سیاهچاله: جسمی با جاذبه ی فوق العاده زیاد که حتی به نور مادی، اجازه ی گریز نمیدهد؛ بنابراین انباشتی از اطلاعات است که توسط ناظر، قابل مشاهده نیست زیرا به نوری اجازه ی انعکاس نمیدهد و همه را جذب میکند.
ولی هرچقدر یک سیاهچاله سنگین و چگال باشد، هنوز پوتوهای گریزپایی هست که میتواند از آن بگریزد. پرتوهای سیاهچاله یا پرتوهای هاوکینگ، شاید مدیون دستگیره ی پله های آپارتمان استیون هاوکینگ باشد که در برابر فلج ناشی از بیماری ALS، او را تا تخت خوابش بالا میکشید و به او می فهماند در میان همه ی سیاهی ها همیشه پرتوی نوری وجود دارد و هنر، دریدن این سیاهی ها برای کشف پرتوهاست. (اِستیوِن ویلیام هاوکینگ (انگلیسی: Stephen William Hawking؛ ۸ ژانویهٔ ۱۹۴۲ ۱۴ مارس ۲۰۱۸) فیزیکدان نظری، کیهانشناس و نویسنده ی انگلیسی بود و مدیر تحقیقات مرکز کیهانشناسی نظری در دانشگاه کمبریج)
هر وجودی- که به جای بازتاب نور، انعکاس نور را دریافت کند- قابل مقایسه با سیاهچاله است؛ یعنی به دلیل جاذبه ی زیاد، به جای اینکه نور را منعکس کند، جذب میکند. از این دیدگاه، هر ناظری با جذب نور و دریافت و احساس، به عنوان یک سیاهچاله، جذب کننده ی پرتوهای نورانی است.
جهانی که وانمود میکند، اشخاص است!
هر موجود هوشمند، سطحی است که داده ها را در حد ظرفیت خود، جذب میکند و مشابه سیاهچاله، دارای افق رویدادی است که ورود نور و اطلاعات به درون آن، باعث کشیدن آن نور و پرتو میشود.
افق رویداد، مرزی است که فراتر از آن(درون سیاهچاله)، رویدادها قادر به هیچ نوع اثرگذاری روی ناظر بیرونی، نخواهند بود زیرا همه ی آن جذب مرز جسم سیاهچاله میشود.
بخش درونی افق رویداد، مرموز است و قابل کشف توسط ناظران بیرونی نیست؛ یعنی پرتو و انرژی ای از آن، قابل گریز و رسیدن به ناظر، نیست.
ولی قبل از این افق، پرتوها میتواند تاثیرگذار باشد و جذب ناظر هوشمند یا به تعبیری سیاهچاله ی دیگری! شود؛ مگر آنکه جاذبه ی افق رویداد، کاهش یابد یا در مقایسه با جاذبه ی سیاهچاله ی دیگری، کمتر شود و در نتیجه پرتوها راه گریزی از آن افق، پیدا کند و یا در صورتی که ناظر از درون سیاهچاله بنگرد.
این، فرایندی نسبی است و وابسته به جاذبه ی سیاهچاله و جایگاه و قدرت ناظر است
و هر جا جاذبه ی زیادتر یا ناظری قدرتمندتر یا ناظری درون سیاهچاله یافت شود، پرتوها در او جای میگیرد و جدا شدن پرتوها از او، وابسته به کم شدن جاذبه ی او و یا زیاد شدن جاذبه ی ناظر است.
پرتوها در حضور ناظر هوشمند، معنی پیدا می کند و بدون کسی که پرتو را دریافت و تحلیل کند، پرتو، معنی ای ندارد و جذب پرتو، بدون قدرت انتزاع و تحلیل آن، بی معنی است؛ یعنی سیاهچاله در مفهوم حقیقی خود، ناظر هوشمندی است که میتواند انتزاع و تحلیل کند و نه یک گلوله ی سنگین- که بدون درک و معنی خاص، پرتویی را جذب می کند؛ بلکه جذب حقیقی پرتو، درک حقیقت آن و نه ظاهر پرتو است.
در این تعریف، سیاهچاله ی حقیقی، ناظر هوشمندی است که معنی پرتو را میفهمد در حالیکه توسط ناظر دیگر، قابل کشف نیست.
سیاهچاله در حقیقت، سفیدچاله ای است که منبع علم و معرفت و پرتو است و تعبیر از سیاهچاله، سیاهی حقیقی نیست بلکه از دید ناظری- که نور به او نمی رسد- منبع نور و حیات، سیاهچاله خوانده میشود. کشفیات جدید در مورد سیاهچاله ها بخشی از این پرتوها را در قالب پرتوهای هاوکینگ نامیده است.
بخش قابل کشف ناظر هوشمند، سطحی است که فقط جذب کننده نیست بلکه میتواند پرتوهایی را به بیرون بفرستد و در سطح این سیاهچاله، پرتوها میتواند باقی بماند و انعکاس پیدا کند.
تو و هر ناظر هوشمند، سطحی هستی که اطلاعات، روی آن جمع میشود.
این سطح، جهان را در حد خود، نمایش میدهد و هرچقدر ناظر، عمیق تر باشد میتواند پرتوهای بیشتری را جذب کند و مرموز تر باشد و آنچه منعکس میکند، رمزدارتر باشد و کمتر درک شود.
عمق و جاذبه ی ناظر، میتواند جلوه و انعکاس جهان را از او، تغییر دهد. جهان در حضور ناظران عمیق، همیشه رمزی است. آنها تابع انعکاس مداوم نور و درخشش آن نیستند بلکه نور، در بسیاری موارد نمیتواند از وجود آنها خارج شود زیرا قابلی هوشمند برای درک درخشش وجود آنها نیست. درون وجود آنها درخشان تر و متفاوت از بیرون مجموعه ای است که در بیرون آنها میدرخشد و گاهی به دلیل دیده نشدن پرتوهای وجودشان، سیاهچاله هایی بی محتوا تصور میشوند.
هوشمندی، نیازمند جاذبه است ولی این جاذبه برای همه، منبع نور، تصور نمیشود. گاهی منبع نور به اشتباه، سیاه تصور می شود چون ناظر منبع، از بیرون مجموعه، آن را سیاه میبیند.
در جهان ما جاذبه ی هوشمند، همیشه هوشمند تصور نمیشود و برعکس سبکی غیر هوشمند، گاهی هوشمند تصور می شود.
تشخیص مرز درست هوشمندی و حماقت، گاهی آسان نیست. هوشمندی در صورتی هوشمندی تصور میشود که از درون مجموعه و نه از بیرون آن نگاه شود و هر ناظر هوشمند، خودش گاهی از بیرون، بی خرد تصور می شود.
https://m.facebook.com/story.php?story_fbid=799826114829940&id=100044076761942&mibextid=Nif5oz 👇🏿
آدرس مطب : اصفهان ، خیابان آمادگاه ، روبروی داروخانه سپاهان ، مجتمع اطبا ، طبقه اول
تلفن : 32223328 - 031