آن چیزی که ما جریان زمان می نامیم با مطالعه ساختار مغزهای ما و نه مطالعه فیزیک، رد یابی شود. تکامل، مغزهای ما را به صورت ماشین هایی شکل داده است که از حافظه استفاده میکند تا آینده را پیشگویی کند. این چیزی است که ما وقتی به گذر زمان گوش دهیم، خواهیم شنید. شناخت جهت زمان چیزی است که ممکن است بیش از آنکه به اصول پایه فیزیک مربوط باشد به علوم اعصاب مرتبط شود.
بررسی برای توضیح احساس جریان در فیزیک، ممکن است اشتباه باشد.یا ابعاد کیهان ما ثابت است یا متغیر؟
اگر متغیر است، درک ما هم از ابعاد کیهان، تغییر میکند؟
آیا ابعاد کیهان، در مفاهیمی که میشناسیم واقعا به این صورتی است که درک می کنیم یا اینها فقط جلوه هایی از حقیقت بالاتر، در حد توان مشاهده مغزهای کنونی ماست؟
آیا جهان و کیهان، واقعیت و حقیقتی موجود است یا واقعیتی است که وجود آن، در پیوند با پرتوهای حقیقی بالاتری است که در حد ذهن ما درک میشود؟
نقش ادراک ما و حافظه و اندوخته معلومات ما در شکل دادن به کیهان، چقدر است؟
آیا تجربه های فراوان، نمیتواند نوع برداشت ما را از کیهان متفاوت کند؟ وآیا شکل کیهان در سایه تجربه ها و حافظه هایی که درون ذهن ما انباشته است، دچار دگرگونی و تمایز نمی شود؟
آیا ادراک ما محدود به دیدن ابعاد مرسوم و حداکثر اضافه کردن زمان به عنوان بعد چهارم است؟
آیا نگاه از مجموعه ای فراتر از کیهان مادی، همان گونه خواهد بود که با مغز خود در درون مجموعه کیهان کنونی می نگریم؟
آیا نگاه از درون مجموعه و یا بیرون مجموعه، باعث تفاوت در میزان توسعه و یا جمع شدن ابعاد کیهان از جمله زمان، نمیشود؟(تفاوت نگاه از درون مجموعه و بیرون از مجموعه: اگر شما به عنوان بخشی از مجموعه، دچار تحولات مجموعه شوید ادراکی متفاوت از مجموعه در مقایسه یا زمانی خواهید داشت که از بیرون از مجموعه در شرایطی نگاه کنید که این تحولات شما را در بر نمی گیرد.)
آیا ما اشیا را مشاهده می کنیم یا آن را با مشاهده خود می آفرینیم؟(احمد الحسن، کتاب توهم بی خدایی، ص 447 ترجمه فارسی، جمله اول
بررسی تحولات ادراک زمان به عنوان بعد چهارم کیهان ما
زمان، الاستیک(غیر ثابت)است
چرا زمان در بالای یک کوه، سریعتر از زمان در سطح دریا میگذرد؟ ایده زمان ثابت یک خطای در ادراک(ایلوشن)است. اصول فیزیک و تجربه شخصی توضیح می دهد چرا.
از زمانی که اینشتین فرضیه خود را در مورد نسبیت عام منتشر کرد، ما فهمیده ایم جاذبه، قدرت خم کردن زمان مکان را دارد. این تاثیر توسعه زمان، حتی در سطوح پایین رخ میدهد.
بیرون از عرصه فیزیک ما در هم ریختگی هایی را تجربه می کنیم؛ اینکه چگونه ما زمان را به صورت شگفت آور و عجیبی میفهمیم. یک ساعت را روی قله کوه بگذار؛ یک ساعت دیگر را در کنا ردریا بگذار. در نهایت تو خواهی دید که هر ساعت، زمان متفاوتی را نشان میدهد! زمان وقتی نزدیک زمین باشی کندتر میگذرد. اینشتاین در تئوری خود در مورد نسبیت عام نشان داد جاذبه چیزهای بزرگ مانند زمین فضا، زمان را نسبت به خود، خمیده میکند. دانشمندان در ابتدا این تاثیر توسعه زمان را بر مقیاس کیهانی- مثلا وقتی ستاره از نزدیکی یک سیاهچاله می گذرد- دیدند. سپس در سال 2010 پژوهشگران همان تاثیر را در مقیاس های کوچکتری با استفاده از دو ساعت اتمی- که یکی 33 سانتیمتر، بالاتر از دیگری بود- مشاهده نمودند. دوباره زمان در ساعتی که نزدیکتر به زمین بود کندتر حرکت کرد.
تفاوت ها بسیار اندک بود ولی اشاره ها عظیم بود: زمان ثابت خالص، وجود ندارد!!
برای هر ساعت در جهان، و برای هر کدام از ما زمان، کمی متفاوت میگذرد. ولی حتی اگر زمان در همه جهان با سرعت های نوسان دار بگذرد زمان همچنان به عنوان یک احساس ابجکتیو میگذرد؟ ممکن است اینطور نباشد!
فیزیک، بدون زمان
فیزیکدان ایتالیایی کارلو روولی در کتاب خود جهت زمان پیشنهاد میدهد احساس ما از زمان در هر حالت، به جلو میرود و این، میتواند یک احساس شخصی باشد. پس از همه اینها وقتی تو از روی کوچکترین درجه، نگاه کنی (حداقل با استفاده از مقیاس های جاذبه کوانتومی) زمان حقیقتا تضعیف می شود.
روولی اضافه میکند: اگر من وضعیت میکروسکوپی چیزها را مشاهده کنم، تفاوت بین گذشته و آینده ناپدید میشود. در ادبیات زیراتمی چیزها، تفاوتی بین علت و تاثیروجود ندارد!
بنابراین چرا ما زمان را به طرف جلو احساس می کنیم؟
روولی توجه میدهد هرچند زمان در مقیاس های بسیار کوچک، ناپدید میشود ما به وضوح احساس می کنیم رخدادها در واقع زنجیره وار هستند. به عبارت دیگر ما انتروپی را مشاهده می کنیم: نظم به سوی بی نظمی می رود؛ یک تخم مرغ میشکند و پهن میشود.
روولی میگوید: جنبه های کلیدی زمان با قانون دوم ترمودینامیک توضیح داده میشود که بیان میکند حرارت همیشه از گرم به سوی سرد است. این، یک جاده یک طرفه است. برای نمونه یک لوله یخ، به یک فنجان آب تبدیل میشود و هرگز، برعکس آن رخ نمیدهد. روولی پیشنهاد میدهد یک پدیده مشابه، ممکن است توضیح دهد چرا ما فقط می توانیم گذشته و نه آینده را درک کنیم.
روولی می نویسد: هر زمان در آینده، از گذشته متفاوت است چیزی شبیه درگیری حرارت، وجود دارد. ترمودینامیک جهت زمان را به سوی آنچه انتروپی اندک گذشته خوانده میشود، میبرد.
او ادامه میدهد: رشد انتروپی، زمان را جهت دهی می کند و اجازه وجود ردپایی از گذشته را میدهد و این، حافظه ها را امکان پذیر میکند و احساس ما را در مورد شناخت، در کنار هم می آورد. من تصور میکنم چیزی که ما جریان زمان مینامیم با مطالعه ساختار مغزهای ما و نه مطالعه فیزیک، رد یابی شود. تکامل، مغزهای ما را به صورت ماشین هایی شکل داده است که از حافظه استفاده میکند تا آینده را پیشگویی کند. این چیزی است که ما وقتی به گذر زمان گوش دهیم، خواهیم شنید. شناخت جهت زمان چیزی است که ممکن است بیش از آنکه به اصول پایه فیزیک مربوط باشد به علوم اعصاب مرتبط شود.
بررسی برای توضیح احساس جریان در فیزیک، ممکن است اشتباه باشد.
دانشمندان هنوز مطالب بیشتری لازم است یاد بگیرند تا بفهمند ما چگونه زمان را درمی یابیم و چرا زمان به صورت متفاوتی عمل میکند. ولی آنچه مشخص است اینکه بیرون از چارچوب فیزیک، احساس شخصی ما در مورد زمان به طور شگفت آوری الاستیک و نه ثابت است.
شگفت انگیز بودن درک شخصی زمان
زمان در بالای یک کوه، متفاوت از آن چیزی است که در دامنه میگذرد. ولی تو هرگز نیاز نیست، مسافت را طی کنی تا تفاوت های شگفت انگیز خود را در درک زمان تجربه کنی. در لحظات ترس بین مرگ و زندگی، مغز تو مقادیر زیادی آدرنالین آزاد میکند که ممکن است ساعت درونی تو را سریعتر کند و سبب شود تو احساس کنی محیط بیرونی تو کندتر حرکت میکند.
دیگر تفاوت رایج، زمانی رخ میدهد که ما بر چیز خاصی تمرکز کنیم.
آرون ساکت پروفسور دستیار در دانشگاه اس تی میگوید: اگر تو تصور کنی که چگونه زمان می گذرد بزرگترین فاکتور- که بر احساس زمان، تاثیر میگذارد- توجه است. توجه بیشتر که به گذر زمان بدهی، زمان کندتر میگذرد و اگر حواست از گذر زمان پرت شود مثلا با چیزی قابل توجه که در اطراف تو رخ میدهد یا یک روز رویایی، ممکن است بیشتر از گذر زمان، غافل شوی و احساس میکنی زمان خیلی سریعتر گذشته است.
وقتی خوشحال هستی، زمان میپرد! ولی حقیقتا این بیشتر محتمل است که زمان وقتی به چیزهای دیگر فکر کنی پرواز کند، همچنین ممکن است زمان در شرایطی که خیلی خوشحال نیستیم، بپرد مثلا وقتی تو یک مناظره داغ داری یا در مورد یک ارائه مقاله، نگران هستی.
یکی از راه های اسرار امیز که سبب میشود مردم اختلالات درک زمان را احساس کنند به دلیل داروهای روانپزشکی است. روولی در مصاحبه با گاردین، زمانی را توضیح میدهد که با LSD تجربه کرده است: آن یک تجربه بسیار شگفت انگیز بود که مرا تحت تاثیر گذاشت. طی این تجربه شگفت انگیز، گذر زمان متوقف شد اتفاقات درذهن من می افتاد ولی زمان متوقف بود و جریان زمان به هیچ سمتی نبود. این یک ویرانی کامل ساختار واقعیت بود.
به نظر می رسد اندکی از دانشمندان یا فیلسوفان تصور می کنند زمان کاملا یک ایلوشن یاخطا در ادراک است. روولی میگوید: آنچه ما زمان مینامیم یک تصور غنی و لایه لایه است و لایه های زیادی دارد. برخی لایه های زمان فقط در درجه های مشخصی یا عرصه های مشخصی کاربرد دارد. این لایه لایه بودن، آنها را ایلوشن نمیکند. اینکه برخی، زمان را ایلوشن تصور میکنند به این علت است که زمان در جهت خاصی حرکت میکند. رودخانه زمان، ممکن است همیشه به طرف جلو حرکت کند ولی در میان مردم و حتی در درون ذهن خود ما، با سرعت های متفاوتی در حرکت است.
https://bigthink.com/surprising-science/time-perception?rebelltitem=4#rebelltitem4
آدرس مطب : اصفهان ، خیابان آمادگاه ، روبروی داروخانه سپاهان ، مجتمع اطبا ، طبقه اول
تلفن : 32223328 - 031