شبیه سازی سیستم های کوانتومی به کمک هوش مصنوعی
تفسیر رفتارهای ذرات در جهان ما محدود به رفتارهای کلاسیک نیوتون نیست. امروزه رفتارهای کوانتومی، پرده جدیدتری بر روی مشاهدات انسان گشوده است. رفتارهایی عجیب در نگاه انسان مادی که با قوانین محدود عالم ماده و زمان و مکان آن توجیه نمیشود.
نکته اخلاقی مهم در پس علم فیزیک کوانتوم امروز در مقایسه با فیزیک کلاسیک قدیم، آن است که انسان، احتمال بدهد ممکن است در آینده قوانین دیگری پیدا شود که حتی قوانین پیچیده فیزیک کوانتوم را دگرگون کند.
پیچیدگی و وسعت نگاه ما میتواند بسیاری از ابعاد ناشناخته و در پس پرده کیهان را بازشناسی کند. و این وسعت نگاه، امروزه در پرتوی تلسکوپ های پیچیده و محاسبات عمیق ریاضی و فیزیک و کشف دستگاه های پیشرفته تصویربرداری، تصویری کاملا متفاوت از جهان به ما داده است و این سیر، در آینده هم متوقف نیست.
هوش مصنوعی قادر است بدون نیاز به قدرت رایانشی بالا، به شبیه سازی سیستم های کوانتومی کمک کند.
شبیه سازی فیزیک کوانتومی کار بسیار سختی است. زیرا همزمان با افزایش پیچیدگی سیستم کوانتومی، نیاز به قدرت رایانشی نیز بیشتر می شود. حتی یک ابرکامپیوتر نیز ممکن است هنگام شبیه سازی یک سیستم کوانتومی پیچیده، دچار مشکل شود. اما استفاده از هوش مصنوعی تا حدی این مشکل را برطرف می کند.
پژوهشگران اخیرا یک روش محاسباتی جدید را معرفی کرده اند که جهت شبیه سازی سیستم های کوانتومی بسیار بزرگ، از شبکه های عصبی مصنوعی استفاده می کند. این تیم پژوهشی، روش های شناخته شده در حیطه سیستم های کوانتومی، نظیر نمونه سازی تصادفی مونت کارلو را با یک شبکه عصبی ترکیب کرده اند.
(متد مونتکارلو چیست؟
به صورت کلی، متد مونت کارلو (یا شبیه سازی مونت کارلو) به هر تکنیکی گفته میشود که از طریق نمونهسازی آماری، پاسخهای تقریبی برای مسائل کمّی فراهم میکند. شبیهسازی مونت کارلو بیشتر برای توصیف روشی جهت تبدیل عدم قطعیتهای موجود در ورودی مدل به عدم قطعیتها در خروجی مدل، به کار میرود. بنابراین مونتکارلو، شبیهسازیای است که صریحا و به صورت کمّی، عدم قطعیت را نمایش میدهد.
شبیهسازی مونت کارلو متکی به فرآیند نمایش صریح عدم قطعیت با تعیین ورودیها به عنوان توزیعهای احتمال است. اگر ورودیهای توصیفکننده یک سیستم، غیرقطعی باشند، آنگاه پیشبینی عملکرد پیش رو الزاما غیرقطعی است. این بدان معنیست که نتیجه هر گونه تحلیل مبتنی بر ورودیهای نمایش داده شده با توزیعهای احتمال، خود یک توزیع احتمال است.
از آنجاییکه نتیجه شبیهسازی یک سیستم غیرقطعی، یک گزارش مشروط است (“اگر سد بسازیم، ماهیهای سالمون منقرض میشوند”)، نتیجه یک شبیهسازی احتمالی (مونت کارلو) یک احتمال مشروط است (” اگر سد بسازیم، 20% شانس وجود دارد که ماهیهای سالمون منقرض شوند). این نتیجه (در این مورد، بیان کمّی شانس منقرض شدن) اغلب برای تصمیم گیرندگانی که از نتایج شبیهسازی استفاده میکنند، بسیار مفیدتر است.
گفته می شود روش ترکیبی پیشنهادی، می تواند حالت های کوانتومی متعدد را به طور همزمان نمایش دهد.
یک مثال ساده: پرتاب تاس
یک مثال ساده از شبیهسازی مونت کارلو، در نظر گرفتن احتمال رخداد یک حاصلجمع مشخص از پرتاب دو تاس است (هر کدام از تاس ها شامل اعداد 1 تا 6 هستند). در این مورد خاص، 36 ترکیب مختلف برای حاصل جمع تاسهای پرتاب شده وجود دارد:
میتوانید به صورت دستی احتمال یک خروجی خاص را محاسبه کنید. برای مثال، شش حالت مختلف وجود دارد که مجموع تاسها هفت شود. بنابراین، احتمال هفت شدن مجموع تاسها برابر است با تقسیم 6 بر 36 که برابر است با 0.167.
به جای محاسبه احتمال بدین طریق، میتوانیم یک تاس را صد بار پرتاب کنیم و محاسبه کنیم که هر خروجی چند بار رخ میدهد. اگر مجموع تاسها هجده بار برابر هفت شود (از 100 بار پرتاب)، میتوانیم نتیجه بگیریم که احتمال هفت شدن خروجی تقریبا برابر با 0.18 (18%) است. آشکار است که هر چه بیشتر تاسها را پرتاب کنیم، خروجی دقیقتر خواهد بود. راه بهتر از پرتاب 100 بارهی تاسها این است که از یک کامپیوتر برای شبیهسازی تاسها استفاده کنیم و آنها را 10000 بار یا بیشتر پرتاب کنیم. از آنجا که احتمال هر خروجی ممکن را برای یک تاس میدانیم ( یک-ششم برای هر کدام از شش عدد)، کار ساده است. خروجی 10000 بار تحقق سیستم بدین ترتیب است (با استفاده از نرمافزار GoldSim)
مهم ترین مزیت این روش، مطالعه سیستم های پیچیده بدون نیاز به قدرت رایانشی بسیار زیاد است. بنابراین دانشمندان و محققین به راحتی می توانند جنبه های بیشتری از رفتار کوانتومی را مورد بررسی قرار دهند. روش شبیه سازی سیستم های کوانتومی با استفاده از هوش مصنوعی، به طور خاص در زمینه ساخت رایانه های کوانتومی کاربرد دارد. همچنین با استفاده از این روش می توان تاثیر نویز روی سخت ا
فزارهای مختلف را نیز شناسایی کرد.
رایانه های کوانتومی از خواص و اصول فیزیک کوانتوم برای ذخیره سازی و اجرای عملیات روی داده ها استفاده می کنند. با این حال کامپیوترها و رایانش های کوانتومی، علیرغم کارایی و سرعت بالا، هنوز راه طولانی در پیش دارند. شبیه سازی سیستم های کوانتومی، گام بسیار بزرگی در زمینه رایانش کوانتومی به شمار می آید و زمینه را برای پیشرفت های آتی فراهم می کند.
روش محاسباتی جدید بر پایه شبکه های عصبی بنا شده و قادر به شبیه سازی سیستم های کوانتومی با تطبیق پذیری بی سابقه ای است.
قوانین فیزیک کوانتوم بر همه جنبه های زندگی حاکم است و مفاهیم رایجی نظیر نور، صوت، گرما و غیره را توضیح می دهد. با این وجود رفتار ذرات مانند اجسام بزرگ نیست و برای مطالعه سیستم های متشکل از آنها فیزیکدانان باید ابتدا آنها را شبیه سازی کنند که کار چندان ساده ای نیست.
دلیل پیچیدگی فراوان پیش بینی خصوصیات سیستم کوانتومی نیاز به توان محاسباتی بالایی است که متناسب با ابعاد سیستم کوانتومی به صورت نمایی افزایش پیدا می کند و حتی ممکن است ابررایانه ها هم از پس آن برنیایند. بهترین راه حل در دسترس برای حل این مشکل احتمالا هوش مصنوعی است.
تیم تحقیقاتی مؤسسه پلیتکنیک فدرال لوزان (EPFL) روش محاسباتی جدیدی را توسعه داده اند که با استفاده از شبکه های عصبی، یادگیری ماشین و ابزارهای کوانتومی قادر به شبیه سازی سیستم های کوانتومی است. با استفاده از این روش می توان سامانه هایی با هندسه متنوع و در ابعاد قابل توجه شبیه سازی کرد.
این تیم در پروژه خود روش های قبلی مطالعه سیستم های کوانتومی نظیر نمونه گیری تصادفی مونت کارلو را با شبکه های عصبی ترکیب کرده اند که قادر به نمایش همزمان حالت های کوانتومی زیادی است. پروفسور «وینچنزو ساونا»، که رهبری آزمایشگاه فیزیک نظری نانوسامانه ها در EPFL را بر عهده دارد، با اشاره حساسیت این سامانه ها نسبت به اختلالات محیط اطراف حساس، بر این باور است که روش جدید آنها پتانسیل رفع این مشکل را دارد.
یکی از سدهای مهم بر سر راه توسعه کامپیوترهای کوانتومی حساسیت زیاد آنها نسبت به نویزهای اطراف است اما این روش این سامانه ها را یک گام به فراگیر شدن نزدیک می کند.
@asrgooyeshpardaz
https://www.ict.gov.ir/ir/news/81068/%D8%B4%D8%A8%DB%8C%D9%87-%D8%B3%D8%A7%D8%B2%DB%8C-%D8%B3%DB%8C%D8%B3%D8%AA%D9%85-%D9%87%D8%A7%DB%8C-%DA%A9%D9%88%D8%A7%D9%86%D8%AA%D9%88%D9%85%DB%8C-%D8%A8%D9%87-%DA%A9%D9%85%DA%A9-%D9%87%D9%88%D8%B4-%D9%85%D8%B5%D9%86%D9%88%D8%B9%DB%8C
https://blog.faradars.org/monte-carlo-method/
تاثیر ذرات کوانتومی بر هوشیاری یا هوشیاری بر ذرات کوانتومی هنوز مشخص نیست. نه تعریفی از هوشیاری وجود دارد و نه قاطعیتی در رفتار ذرات کوانتومی!
و اینکه دو چیز مبهم کدامشان عامل چیز دیگر است، مشخص نیست. بر اساس آزمون های جدید میدانیم رفتار ذرات کوانتومی تحت تاثیر هوشیاری و نوع نگاه ماست و نیز میدانیم مغزهای ما، متشکل از مولکولها و اتم ها است و انرژی درون سلولهای مغزی و انرژی مورد نیاز برای انتقال های بین عصبی نیازمند مولکولهای اتم فسفر است و این اتم ها رفتارهای کوانتومی دارند. (
در سال 2016 آدریان کینت از دانشگاه کمبریج که یکي از محترم ترین فیلسوفان کوانتومی است، پیشگویی کرد هوشیاری، رفتار نظام کوانتومی را به روش پیچیده تغییر داده است ولی میتوان آن را کشف کرد. کینت در مورد این اندیشه بسیار هشدار داد و اعتراف کرد: در اصول، دلیلی قانع کننده براي اعتقاد به اینکه نظریه کوانتوم، نظریه درستی است- که می خواهد براي نظریه هوشیاری دستورسازی کند- وجود ندارد و نمي تواند کامل بيان کند ارتباطی مشترک بین معماهاي نظریه کوانتوم، با معماهاي هوشیاری هست. ولی او می گوید تفسیر همه خصوصیاتی- که هوشیاری، بر اساس فیزیک کلاسیک و قبل از نظریه کوانتوم دارد- دشوار است.
یکی از سوالات حیرت انگیز به صورت خاص، آن است که چگونه عقل های هوشیار ما می تواند احساسات یگانه ای در نوع خود مانند رنگ قرمز یا بوی گوشت ترد و سرخ شده خوک را تجربه کند؟ با چشم پوشی از افرادی- که از ناتوانی های چشمی رنج می برند- همه رنگ قرمز را می شناسیم ولی وسیله ای برای رساندن احساس نداریم و هیچ چیزی در فیزیک نیست که به ما بگوید چه چیزی، بر اساس آن، وجود دارد. احساسات از این نوع، کوالیا یا کیفیت های قابل حس(qualia)نامیده می شود. ما آنها را اینگونه تصور می کنیم که از خصوصیات یگانه در همه جای جهان هستند ولی در حقیقت اینها فقط نتایج هوشیاری ما هستند و این امر، تفسیرش دشوار است.
کینت می گوید هر زنجیره از افکار درباره ارتباط هوشیاری با فیزیک منجر به معمایی بی نتیجه می شود و این، چیزی است که او را وادار کرد، این اندیشه را مطرح کند که ما میتوانیم پیشرفت در فهم معمای تکامل هوشیاری را به دست ب
یاوریم و این، در صورتی است که فرض کنیم هوشیاری، احتمالات کوانتومی را تغییر مي
میدهد هرچند بسیار اندک باشد.
به عبات دیگر، عقل ممکن است به شکل حقیقی بر نتایج اندازه گیری، تاثیر بگذارد. دقیقا مشخص نیست چه چیزی حقیقی است ولی این فرصت هست که همه حقایق ممکن و قابل به دست آوردن از طرف مکانیک کوانتوم، همان مراقبتی باشد که در واقعیت به روشی انجام می دهیم؛ به گونه ای که میتوان آن را پیشگویی کرد.
کینت می گوید: 15% ایمان دارم که چیزی در هوشیاری، به صورت مشخص سبب انحرافات در نظریه کوانتوم میشود و شاید از طریق تجربی، طی 50 سال آینده کشف شود و اگر چنین چیزی رخ دهد، این نظر ما را درباره همه فیزیک و عقل، تغییر خواهد داد و این فرصت، باید کشف شود.
http://www.bbc.com/earth/story/20170215-the-strange-link-between-the-human-mind-and-quantum-physics?fref=gc&dti=1886495461598044
http://ibelieveinsci.com/?p=38339)
واسطه انتقال معلومات زندگی در دنیا، مغز ماست چه از طریق احساسات مادی که نهایتا پردازش این اطلاعات در مغز صورت میگیرد و چه انتقال اطلاعات از عالم دیگر و جهان موازی به جهان مادی ما. مثل رویایی که به عنوان تعبیری از جهان موازی دیده میشود و محدودیت زمانی و مکانی هم ندارد مثلا شما در بستر خود خوابیده اید ولی خود را در باغی سرسبز یا استخر آب میبینید! و یا رویایی از سالها بعد میبینیم و حوادث آینده را جلوی چشم ما میگذارد.
در اینجا هم آنچه از رویا درک میشود در قالب شناخت هایی است که قبلا به وسیله اندام های حسی و درک در مغز ما تفسیر شده است. یعنی درک ما حتی از جایی دورتر از زمان و مکان، به ناچار باید در قالب تجربه های حسی کنونی ما درک شود.
منبع و منشا ادراکات و فهم های ما در جایی فراتر از مغزهای کنونی است که تجلی آن در جهان های پایین تر، تبدیل به آن مشاهداتی میشود که مثلا در رویا و یا جهان مادی ما دیده میشود
و حتی برای ما به عنوان انسان اسیر در قفس عالم ماده، حتی درک رویای ملکوتی در قالب تجربه های بینایی و حسی است.
هوشیاری و ادراک، منبعش فراتر از عالم مادی و حتی ذرات کوانتومی عالم مادی ماست پس اصلا عجیب نیست که هوشیاری و آگاهی، بر رفتار ذرات کوانتومی عالم ما تاثیر گذار باشد. و نشناختن سلسله علل و عوامل و قوانینی- که در این جهان ها جاری است- سبب شگفتی دانشمندانی است که شاهد رفتارهای عجیب ذرات کوانتومی هستند و نمونه آن آزمایش دو شکاف یانگ و آزمون تاخیری جان ویلر و یا آزمون گربه شرودینگر و قانون عدم قطعیت هایزنبرگ است.
(ادامه بحث در مورد زبان و دریافت حقیقت....
موضوع به نوبه خود، عمیق است و شاخه های زیادی دارد نظرات و پیامهای خود را در این مورد نوشتم و اندیشه من اندک است و بسیار باید نظر کنم.
دوست دارم با شما مشارکت کنم تا بهره مند گردم
جدلی بین محققان زبان شناس و روان شناس و دانشمندان اعصاب و دیگران وجود داشته است و مفاد آن، این است که آیا تفکر و زبان، یکی هستند؟ و حتی میتوان این سوال را دوباره مطرح کرد. پژوهشگران این سوال را مطرح میکنند: آیا انسان می تواند بدون زبان بیندیشد و اگر پاسخ مثبت است میتوان ثابت کرد زبان و تفکر دو چیز متفاوت هستند.
به طور خلاصه میتوانیم بگوئیم اگر کودک قبل از مرحله سخن گفتن با زبان، بتواند فکر کند یعنی ما میتوانیم بدون زبان بیندیشیم و قبل از مرحله کلام، مغز یک فرایند ساده عقلانی را انجام میدهد.(زبان دریافتی متفاوت از زبان ابرازی است. امروزه کاملا مشخص شده است که زبان می تواند فقط به صورت ادراکی رخ دهد بدون آنکه وارد مرحله ابرازی و بیانی شود. منطقه ورنیکه، منطقه ادراک است و مستقل از منطقه بروکا- که مسئول ابراز زبان است- عمل می کند.
میتوان فهمید و درک کرد ولی این ادراک الزاما وارد مرحله بیانی نشود. بسیاری بوده اند که اندیشه ها و تفکرات خود را هرگز بیان نکردند؛ یا به دلیل آنکه اندیشه های آنها درک نمیشده یا به دلیل اختلالات در مغز یا ابزارهای ابراز بیان، نتوانسته اند اندیشه خود را منتقل کنند یا اساسا آنقدر اندیشه بزرگتر از بیان و زبان است که اصلا لغتی برای ابراز آن یافت نمیشود!)
دلیل دیگر بر اینکه زبان و تفکر دو امر مختلف هستند مساله رویاهاست که احمد حسن در فصل ششم کتاب توهم بی خدایی، آن را طرح کرد و این را دکتر ابتسام مطرح نمود.
www.almahdyoon.co/doa.html
بله معانی ای وجود دارد که نمیتوان آن را با کلمات بیان کرد پس تفکر ممکن است بزرگتر و عمیق تر از زبانی باشد که از مجموعه واحدها و قواعد تشکیل شدهاست.
(تا زبانی نباشد، ادراکی هم نیست و وقتی بحث زبان ادراکی و زبان ابرازی را مطرح می کنیم منظور این نیست که زبان دریافتی و ادراکی، از خلا وارد ذهن ما شده است بلکه منظور ادراک کلام فرد دیگری است که او هم با زبان ابرازی خود، مطلبی را به ذهن ما وارد کردهاست. خلا و بی چیزی، نمی تواند
باعث ادراک شود و آنچه در ذهن ما ادراک را می کارد، خودش کلام متکلم دیگری است هرچند زبان او ممکن است عربی و فارسی یا در قید دیگر زبان های مادی ما نباشد و هرچند شاید وسایل ابراز کلام او منطقه بروکا در مغز یا حنجره و دهان و حلق نباشد ولی با بیانی مطلب را رساندهاست و اگر نمی رساند مثلا از رساندن، ناتوان بود یا اساسا ذهن قابلی، برای درک سخنش نمی یافت، مطلبی از او درک نمیشد.)
سؤال این است که تفکر چیست؟ پس وقتی تفکر عبارت است از فرایند ذهنی که رمزهای ذخیره شده در حافظه را برای حل مشکل یا جواب سوال یا استدلال یا بیان حکم استفاده میکند پس سوال ما مشخصا آن است که این رموزی- که در تفکر از آن بهره میبریم- از کجا آمدهاست؟
(بسیاری از حقایق، از دهان و حلق بیان نشدهاست و از فضای خالی یا خلا هم درست نشده است. ابراز آن، با چیزی غیر از ابزارهای مادی است و چون، هیچ چیز خودبخود حاصل نمیشود این موارد هم نیازمند سازنده، سبب یا متکلم و گوینده ای است که آن را بیان و ابراز کند و این متکلم، در حقیقت همان سازنده و آفریننده بیان است)
از نظر بسیاری از پژوهشگران، عرصه رموز، خیلی ساده شامل حافظه ها و معرفت ها و ادراکات حسی ما- در زمانی که در حافظه ذخیره شوند- هستند مثلا عقل های ما سیب را به روشی رمز بندی میکند و آن را به عنوان رمزی نگه می دارد تا در آگاهی و موضعگیریهای جدید از آن استفاده کند.
بسیار خوب اگر چیزی را فرض کنیم که شما فرض کردید یعنی زبان، معانی عمیق، فطری و نفسانی است پس لازم است متن زیر را اثبات کنیم: آیا انسان از بیرون عالم مادی ای- که در آن زندگی میکند- معرفت ها و از جمله رمز ها را می شناسد؟ و اگر این اثبات شود تصور میکنم ما میتوانیم بگوئیم لغت معانی، امری مستقل از فرایندهای عقلی موجود در مغز بیولوژیک، است.
اول باید دو امر را از هم افتراق دهیم: اول افراد مادی ای- که به غیب ایمان ندارند- معتقدند رمز هایی که در حافظه جای دارد عبارت است از رمزهای مادی که انسان از زندگی و کارهای روزانه خود دیده یا شنیده است؛ چه معانی ملموس باشد یا مجرد.
دوم: اما کسانی که به غیب ایمان دارند میدانند بسیاری از معرفت ها هست که انسان به دست می آورد ولی علت آن، عالم مادی نیست مثلا وحی وجود دارد و وحی شامل رویاها و مکشوفات است اما اعتقاد ما مثلا به عالم ذر و مشخصات موجود در آن و آزمایش هایی که آنجا هست و دیگر موارد اینگونه است و از اینجا اصطلاح علم لدنی ای شکل گرفت که مؤمنان به آن معتقدند و بیان میکند رسول، علوم و معارفی دارد که آن را از طریق دیگری به غیر از ادراکات عالم مادی به دست آوردهاست.
و برای آنکه امر را نزدیک تر کنم دانشمندان روان شناس معرفتی، مثالی را در این مورد مطرح میکنند و میگویند کسی که معمولا در قطب شمال زندگی میکند در مقایسه با کسی- که در صحرا زندگی میکند- عبارت هایی بیشتر در مورد یخ و برف دارد و کسی- که در صحرا زندگی میکند- در مقایسه با فردی- که در جایی بدون شتر زندگی میکند- عبارت های بیشتری در مورد شتر دارد و وقتی اینگونه باشد چه مانعی هست و چه فرقی میکند ادراکات مختلف فرد- که از تجارب نفسانی او به دست می آید- از کجا باشد؟ این امر حتی نزد افراد با ریاضت های روحی چه مسلمان و چه غیر مسلمان که به روشی می فهمند پشت دیوار چیست، هم وجود دارد. و این دانشمندان ادعا میکنند چیزی کم ارزشتر از آن هم، اثبات میشود.
به فرض خود برگردیم آیا انسان معارف و از جمله رمزهایی خارج از عالم مادی ای- که در آن زندگی میکند- به دست می آورد؟
چند مطلب هست که در پاسخ به این سوال باید به آن توجه شود اول: مکتب ساختاری، تصور میکند انسان از طریق ساختمان ساختارهای درونی می آموزد و این از طریق تجاربی است که با آن زندگی میکند و وقتی انسان با آگاهی جدیدی مواجه شود ساختار درونی خود را از نو میسازد پس باید بگوئیم این ساختارها در کجا قرار دارد و چگونه انسان میتواند آن را از نو بسازد.
تاکید میشود ساختار بیولوژیکی، چیزی نیست که این ساختمانها در آن باشد و سخن در مورد آن، دروازه جدید و مهمی را برای رسیدن به مساله روح می گشاید که بسیاری از ماده گراها آن را انکار میکنند و سید احمد الحسن ع در کتاب توهم بی خدایی مفصل در این مورد سخن گفته است.(برای بررسی بیشتر، به سلسله مباحث حس و ادراک در همین کانال مراجعه شود)
ثانیا ما به غیب و وحی و رویا ایمان داریم و اینها منابع معرفت هستند و به صورت عادی، قابل حس و درک نیستند و گاهی نمیتوان با زبان سطحی و قواعد در مورد آن، سخن گفت و علاوه بر موضوع رویا که احمد الحسن، آن را باز کرده است میتوان به رویاهای مختلف انصار، استشهاد کرد و دید روش های مختلفی برای تعبیر از آن وجود دارد و اگر از جنبه لغوی به برخی از آنها نگاه شود خیلی مفهوم نیست یا لغت ظاهری آن، بسیار زشت و رکیک است ولی از نظر معنی، بسیار واضح است و مؤمنان به
خصوص کسانی که تجربههای مشابه داشتهاند میتوانند آن را درک کنند و رویا را به صورت حقیقتی- که همراه با بیننده رویا زندگی کرده است- احساس کنند.
و نیز مساله درجه بندی رویا را از جهت سطح دلالت آن و وضوح معنای آن، به خصوص اضافه میکنم؛ به خصوص ان درجه بندی که میزان صفای باطنی فرد مشاهده گر رویا را نشان میدهد.
به نظرم این دلیل دیگری است که نشان میدهد لغت، معانی فطری و نفسانی است زیرا سطح رویا نشان دهنده میزان ارتقای روح است و دشوار است تصور کنیم وضوح رویا نشان میدهد مثلا بیننده رویاها، از نظر زبانی باهوش است یا نه.
ثانیا اشاراتی در زبان احمد الحسن هست که واضح میکند شاید زبان خاصی موجود باشد که مرتبط با جنسیت کلمات استفاده شده نیست بلکه ارتباط آن با معنی، محکمتر است و شاید با روح، سخن بگوید با اینکه فرض میشود ما وقتی کلمات معینی را از فردی درک کردیم، این کلمات نقشی را در فهم معنی بازی میکند.
(گوسفندان، چوپان نیکوکار را از روی صدایش می شناسند آنها که از خدا هستند صدای خدا و کلمات خدا و حکمت خدا را می شنوند و آن را از بی خردی شیطان، تشخیص میدهند.)
پس به آنکه کلمه، به او میرسد بنگریم چه کافر باشد یا مومن و فرض کنیم کافر، زبان خارجی را می شناسد و مومن نمی شناسد. آیا این معرفت به لغت، نقشی در شناسایی صدای خدا و کلمات و حکمت خدا دارد؟
اگر جواب نه باشد این ثابت میکند انسان می تواند معلوماتی را از غیر عالم مادی به دست بیاورد بلکه ممکن است، معارفی را بشناسد که قبلا از طریق لغتی که قواعد آن، نمیشناخته به دست نیاورده است بله معانی در این مثال مرتبط با نفس است و مرتبط با فرآیندهای عقلی مشخص نیست.
از طولانی شدن مطلب و شاید عدم دسته بندی مطالب عذرخواهی میکنم از خدا برای همه توفیق می خواهم.
هیفا بهبهانی
@salmanfatemi)
آدرس مطب : اصفهان ، خیابان آمادگاه ، روبروی داروخانه سپاهان ، مجتمع اطبا ، طبقه اول
تلفن : 32223328 - 031