نقش رژیم غذایی، بر رشد و ارتقای مغز
در حدود 2.1 میلیون سال قبل، گونه ای ایجاد شد که از پیشینیان خود، کاملا متفاوت بود و دانشمندان انتروبیولوژی آن را بهعنوان بخشی از گونههمو نامیدند و اینها استرولپتیکوس یا میمون جنوبی نبودند بلکه مشابه انسان بودند و به اولین موجودی- که برای نخستین بار بر دو پا راه رفت- به 4.2 میلیون سال قبل برمی گردد.
سوالی پیش می آید: چه چیزی این مشابهان انسان را از پیشینیان منقرض شده آن، متمایز میکرد؟
نظریه نظام غذایی و نوشیدنی آنها، این گونه را از بقیه متمایز کرد.
با آنکه شامپانزه و بونوبو رژیم غذایی گوشتی را به غذای خود اضافه میکنند، مقدار کمتری گوشت در مقایسه با انسان میخورند. این توجه، سبب شد نتیجه گیری کنیم مقدار بیشتر گوشت، به ما مواد غذایی بیشتری داد و سبب شد مغزهای ما با تکامل، بزرگتر شود. (به سلسله مباحث تاثیر گیاه خواری و گوشت خواری بر رشد و تکثیر سلول های عصبی در همین کانال مراجعه شود)
دکتر دیوید پاترسون از دانشگاه جورجیای شمالی کوشید با نگاه بر عناصر کربن و اکسیژن در دندان و استخوان در پیشینیان انسان، در منطقه شرق تورکانا در کنیا این تحول و تغییر را مشخص کند.
فرایندی- که پاترسوندر مجله نیچر بیان میکند مستقیما میزان گوشت را در نظام غذایی مشخص نمی کند و به جای آن منبع نیرو و انرژی گیاهان C3 و C4 را مشخص میکند گیاهان C4 یا چهار کربنه، مقدار بیشتری کربن 13 دارند و این عنصر در استخوان حیواناتی- که این گیاهان را بخورند- تجمع می یابد. میتوان کربن 13 را مستقیما از گیاهان یا حیواناتی- که گیاهان C4 می خورند- به دست آورد.(اختلافات گیاهانC3وC4:
۱گیاهانC4(شامل ذرت و ارزن)نسبت بهC3(مثلا گندم)به نورهای با شدت بالا واکنش بیشتر نشان می دهند.(۲برابر گیاهانC3)
۲گیاهانC4با کارایی بیشتری ازCO2استفاده می کنند و در شدت نور ثابت و نسبتا زیاد، قادرندCO2اطراف را بهppm 10 ۰کاهش دهند. که این نقطه جبران است در حالی که درC3
ppm 150 -50 co2
است. نقطه جبرانی پایین نشان دهنده کارایی زیاد فتوسنتز است .
۳- گیاهانC4سرعت اسیمیلاسیون خالص بالاتری ازC3دارند که به خاطر عدم وجود تنفس نوری است.(تنفس نوری فرایندی مضر در تولید کربوهیدرات یا پروتئین است زیرا به جای آنکه از دی اکسید کربن برای تولید این مواد استفاده کند آن را آزاد میکند)
۴درجه حرارت بر رویC4تاثیر مطلوب و بر روی گیاهانC3 تاثیر نا مطلوبی دارد. تا دمای۰تا۳۵درجهسانتیگراد سرعت تنفس به ازای هر۱۰درجه سانتیگراد افزایش حدود۲تا۴برابر افزایش می یابد. بسیاری ازگیاهانC3در محدوده دمایی۲۵تا۳۵درجه سانتیگراد تولیدی ندارند ولی گیاهانC4افزایش تولید دارند.
۵در گیاهانC4کارایی مصرف آب بیش از گیاهانC3است. میانگین ماده خشک تولید شده برای هر۱۰۰۰گرم، آب مصرفی۲۹/۳گرم برایC4و۵۴/۱گرم برایC3می باشد.
۶سرعت انتقال با سرعت فتوسنتز همبستگی دارد زیرا انتقال آهسته می تواند عملکرد را محدود کند دربرگهای گیاهانC4انتقال۲برابرسریعتر از .برگهایC3است.
۷حداکثر رشد گیاهانC4بیشتر از گیاهانC3است (به جز چند استثناء). وقتی طول فصل رشد متوسط درنظر گرفته می شود سرعت رشدC3برابر۱۳گرم در متر مربع در روز بوده و برای گیاهانC4برابر۲۲گرم درمتر مربع در روز می باشد. با محصور کردن گیاهانC3وC4در ظرف در بسته دارای نور، اختلاف در تنفسنوری را می توان نشان داد . چونC4نقطه جبرانی پایین تری از گیاهانC3دارند زمانی که گیاهانC4ازCO2مصرف می کنند گیاهانC3از بین می روند.)
مطالعات قبلی نشان داد هومینین ها یا مشابهان انسان در درجه اول بر گیاهان C3 یا سه کربنه به عنوان رژیم غذایی تاکید میکردند ولی در دوره اخیر عنصرC4 بسیار بیشتر شد.
پاترسونبه تحولی بزرگ در حدود 1.4تا 2 میلیون سال اخیر اشاره کرده است. این یعنی تغییری در نظام غذایی در گونههای جدید انسان رخ داده است مانند انسان ماهر (هموهابیلیس)- که گونه ای منقرض شده از انسان است و در مناطق شرقی آفریقا میزیست- و این انقراض بین1.5 تا 2 میلیون سال اخیر رخ داده است و انسان راست قامت که از انسان کارگر (homo-ergaster)و در حدود 1.8 میلیون قبل، ایجاد شده و در زمان نزدیک به ظهور انسان ماهر نبوده است
و این همزمان با رشد مصرف گوشت گوسفند و گاو و آهوان بوده است.
امروز ما بسیاری از گیاهان C4 را به شکل نیشکر یا ذرت سفید یا ذرت شیرین مصرف میکنیم ولی پیشینیان ما، بیشتر از حیواناتی استفاده میکردند که از علف ها در زمان خشکسالی بهره میبردند و این، به تحول نظام غذایی با گوشت بیشتر اشاره دارد.
همچنین مصرف بیشتر گیاهان C4 را میتوان به دلیل تغییر آب و هوایی تفسیر کرد که مشخصه گیاهان C4 را به آنها داد. با این همه مقایسه استخوان های گونه های حیوانی دیگر- که در آن زمان در
آن منطقه زندگی میکردند- نشان میدهد وعده های غذایی یا تغییر نکرد یا به سوی دیگری رفت.
مردم، شوق و حرارتی برای رژیم های غذایی دارند و موفقیت زیاد بر رژیم غذایی پائلو به این نظریه بر میگردد که نظام غذایی سالم تر، آن چیزی بوده است که اجداد ما مصرف میکردند.
رژیم عصر سنگی (Paleolithic diet)معروف به رژیم انسان های غار نشین یا رژیم ابتدایی یا رژیم پالئو، رژیم غذایی جدیدی است که بر اساس گیاهان خشکی و حیواناتی است- که در قدیم وجود داشت.
پژوهش جدید، بر این فکر حمله میکند که زندگی در کنار اقیانوس ها برای رسیدن به مغزهای بزرگ امروز، ضروری است.
ید برای بزرگ شدن مغز لازم است پس گاهی به نمک و نان اضافه میشود. منابع غذایی اقیانوسی پر از ید است ولی این سوال هست چرا پیشینیان انسان- که دور از اقیانوس ها زندگی میکردند- با وجود محرومیت های این ید، توانستند مغزهای بزرگی داشته باشند؟
ملاحظه این- که بونوبو علفهای آبی را جمع آوری میکند- مفهوم قبلی را دگرگون کرد. گوتفرد هوماناز دانشکده انتروبیولوژی تکاملی ماکس پلانک بیان میکند این علف ها مقادیر زیادی ید داشتهاند. این فقط تفسیر نمیکند چگونه میمون های امروز خود را از کمبود ید حفظ می کنند، بلکه نشان میدهد نظام غذایی دریایی، تنها انتخاب، در گذشته انسان نبوده است.
تحول رژیم تغذیه از غذاهای دارای انرژی و بازده کمتر، به سوی رژیم غذایی کاراتر، یعنی گیاهان دارای انرژی بیشتر یا مصرف گوشت، به خصوص گوشت حیواناتی- که بیشتر از گیاهان پر انرژی بهره میبردند مانند علفزارهای پرخور که از علف های مناطق خشک استفاده میکنند(آهو، گوسفند، گاو و بز ...) نقش مهمی در تکامل مغز انسان داشته است.
نقشه ژنتیکی درونی، در موجودات هست که آنها را به سوی تغییر در رژیم غذایی کشانده است هر چند در کوتاه مدت ممکن است آنقدر جذاب و خوش اشتها نباشد و خطراتی مانند خطرات شکار یا خطرات زندگی در کنار اقیانوس ها را در بر داشته باشد ولی نقشه هدفمند ساختمان بدن موجودات زنده فراتر از فواید و آسانی های زودگذر، به سوی هدف نقشه میرود.
تبدیل رژیم غذایی، کلیدی از کلیدهای ارتقا، در عالم هستی است که همگام با تغییر در ساختمان دهان و دندان و با کاستن از زمان جویدن و صرفه جویی در انرژی، راه را به سوی تکامل بیشتر مغز گشوده است. این تغییرات، هرچند نقش مهمی در ارتقا و تکامل مغز داشته است ولی حتی بدون تغییر رژیم غذایی به سمت گوشت خواری، باز سیر ارتقا و تکامل مغز در طی زمان ادامه داشته است. یعنی در دو مسیر مختلف گوشت خواری و گیاه خواری هر چند سرعت رسیدن به هدف، یکسان نیست ولی هر دوی آنها به توسعه و ارتقای ابزار هوش می رسند.
و این، هدفمندی تکامل را نشان میدهد.
(مقايسه جمجمه های حیوانات امروزی، ارزش فرضیه هاي «گریسون» را در مورد مغزهایی- که مدتها پیش، از بین رفته اند- بیشتر می کند. او به این نتیجه رسید که اولا با گذشت میلیون ها سال، مغز(مستقل از رژیم خوراکی فرد)به تدریج بزرگ تر می شود.
گیاه خواران، در هر دوره ی خاص، مغزی کوچکتر از گوشتخواران هم دوره ی خود- که آنها را شکار می کنند- دارند، اما گیاه خواران جدیدتر، مغزشان از گیاه خواران قدیمی بزرگتر است. همچنین گوشت خواران جدیدتر نیز مغزی بزرگتر از گوشت خواران قدیمی تر دارند.) (ریچارد داوکینز، ساعت ساز نابینا، ص ۲۵۹.)
بر اساس متن بالا، رشد پایدار اندازه مغز را در طی زمان، شاهد هستیم ولی سرعت افزایش اندازه مغز، وابسته به رژیم غذايي حيوان است یعنی اگر حیوان گوشت خوار را با حیوان گیاه خوار معاصر آن مقايسه کنیم، اندازه مغز بزرگتری دارد ولی گياه خواران معاصرتر، مغزشان از گوشت خواران قدیمی تر بزرگتر است یعنی متغیر زمان، به تنهایی بر اندازه مغز تاثیر می گذارد و این جدای از گیاه خواری یا گوشت خواری حیوان است.
جهان و قوانین آن مي کوشد، ابزار هوش را توسعه دهد و اگر در دراز مدت نگاه کنیم، این کوشش، مستقل از رژیم غذایی حیوان است.
برنامه ای درونی در نقشه حیات یا نقشه ژنتیکی جانداران هست که با برنامه ای قبلی و نه به صورت تصادفی و به صورت مستقل از شرایط محیطی موجودات، آنها را به سوی شناخت بیشتر و درک و احساسی بزرگتر و واکنشی برتر می برد. با این حال، شرايط محیطی و رژیم غذای خاص موجود زنده، میتواند این سیر را کوتاه يا بلند کند.
(اجرای نقشه ای- که از قبل ریخته شده است- وابسته به محیط و شرایط و عوامل اجرا کننده آن است. و این، نشان دهنده برنامه ریز آگاه و هوشیار و حکیمی است که فراتر از زمان و مکان و شرایط موجود، نقشه ابزار هوش را ریخته است)
دکتر کارل ساگان، در مورد پيدايش حیات و هدف آن- که ابزار شناخت و واکنش، یعنی ابزار هوش است- چنين می گوید:
(تعداد تمدن های پیشرفته ی موجود در کهکشان راه شیری، به عوامل مختلفی بستگی دارد که تعداد سیارات پیرامون هر ستاره و احتمال پیدایش حیات بر آن، از آن جمله ا
س
ت.
ولی به محض پیدایش زندگی در محیطی مناسب و ارائه ی فرصت بقا در آن، طی میلیاردها سال، طبق انتظار بسیاری از ما، زندگی به سمت پیدایش مخلوقات هوشمند توسعه می یابد.
البته مسیر آن تکامل میتواند با مسیر ما متفاوت باشد، زیرا توالی رویدادهایی که برای ما اتفاق افتاده - از جمله انقراض دایناسورها و آنچه در دوران جنگل های پلیوسن و پلیستوسن (پیدایش گوشت خواری و پیدایش نخستین موجود دو پا با مغز بزرگ)، رخ داده- ممکن است دقیقاً به همین صورت در هیچ سیاره ی دیگری در جهان رخ نداده باشد، ولی مسیرهای مختلف می تواند به نتایجی مشابه برسد. در این قضیه هیچ رمز و رازی نهفته نیست؛ طبیعی است که جانداران هوشمند، در قیاس با جانداران غیرهوشمند، عمری طولانی تر و ثمربخش تر داشته باشند.)(دکتر کارل ادوارد ساگان، نکاتی در مورد تکامل هوش انسان، ص ۱۳۶.)
(حداقل دو مجموعه از خفاش ها و دو مجموعه از پرندگان و ماهیان بزرگ دارای دندان هستند و در طیف کوچکتر، چندین نوع دیگر از پستانداران هستند که همه آنها طی صدها میلیون سال اخیر به شکل جداگانه به تکنولوژی شنوایی رسیده اند و ما راهی نداریم بقیه حیواناتی را بشناسیم که اکنون منقرض شده اند و آنها شاید زرافه های بالدار باشند! و این تکنولوژی هم به صورت مستقل تکامل یافته است)(ریچارد داوکینز- ساعت ساز نابینا-ص140)
(برای دوره طولانی اعتقاد داشتم خارپشت آفریقایی مانند خارپشت آمریکایی است ولی اکنون این اعتقاد هست که آنها دو مجموعه هستند و پوست خاردار آنها به طور مستقل، تکامل یافتهاست و این تیغ ها برای هر دوی آنها به دلیل شرایط مشابه در دو قاره سودمند است.
چه کسی میتواند بگوید دانشمندان دسته بندی کننده حیوانات، بار دیگر نظر خود را در آینده تغییر نخواهند داد؟
چه اطمینانی بر علم دسته بندی کنیم، اگر برخورد در تکامل در موجه ترین تشابه فریبنده، این چنین، جعلی و قدرتمند است...)(ساعت ساز نابینا- ص358)
(د. داوکینز تصور میکند در این حقایق، دلیلی بر قدرت انتخاب طبیعی وجود دارد، ولی متاسفانه دلالت قوی تر آن را نمیبیند که با وجود اختلاف در شروع و محیط آن، به یک نتیجه یا هدف میرسد، یا اینکه تکامل، هدفمند است.
آیا عاقلی میتواند چند چیز را ببیند که معلوماتی برای حرکت خود دارد و در مسیرهایی حرکت میکند که همه آنها را به نقطه ای می رساند و همه آنها بر دور آن جمع میشوند، سپس بگوید این چیزها هدفمند نیست و بگوید معلومات حرکتی- که حرکت آن را جهت دهی کرده است- به صورتی کور و بی برنامه و بی هدف، تغییر میکند؟
آیا میتوانیم از خود بپرسیم اگر حرکت جهش و تغییر ژن ها کاملا کور است و برای رسیدن به هدف، برنامه ریزی نشده است و انتخاب، هدفش رسیدن به اهدافی معین در دراز زمان نیست پس چگونه این معلومات، همه را در زمانی- که مسیرهای تکاملی آنها کامل شده است- به همان نقطه رسانده است؟
احمد حسن- کتاب توهم بی خدایی- ص257)
https://www.nature.com/articles/s41559-019-0916-0
https://www.iflscience.com/plants-and-animals/a-new-diet-didnt-make-us-human-the-change-came-later/
www.almahdyoon.co
دانلود رایگان کتاب توهم بی خدایی
آدرس مطب : اصفهان ، خیابان آمادگاه ، روبروی داروخانه سپاهان ، مجتمع اطبا ، طبقه اول
تلفن : 32223328 - 031